سلام به همه دوستان
هر چی جک در مورد احمدی نژاد دارین بزارین یه کم بخندیم به این مارمولک
[font="]طبق آخرین اطلاعیه سازمان دیده بان حقوق بشر جوراب[/font]
[font="]اجمدی نژاد به عنوان یکی از سلاحهای کشتار جمعی شناخته شده[/font]
[color="silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 05:50 pm ---------- ارسال قبلی در 05:50 pm ----------
[/color]
[font="]احمدی نژاد[/font]
[font="]میره چین سخنرانی میکنه میگه من تو دهن آمریکا میزنم .چینیها میگن صلّ الا محمد[/font]
[font="]روح بروسلی آمد[/font]
[FONT="]تربیت صحیح یک کودک می تواند سرنوشت ملتی را تغییر دهد[/FONT][FONT="]!!!!!
[/FONT][FONT="]مثلاً اگر مادر احمدی نژاد به او آموخته بود کارش را فقط داخل دستشویی بکند[/FONT][FONT="]
[/FONT][FONT="]امروز ما اینهمه مشکل در اقتصاد ، فرهنگ ، بهداشت ، سیاست علوم…. نداشتیم[/FONT]
[FONT="]-------[/FONT]
[FONT="]اناخلقناالاحمدی نزاد سهوا"و انا لخلقه لنادمین(همانا ما احمدی نژاد را اشتباهی آفریدیم وازخلقت آن پشیمانیم).. سوره توبه آیه....!!!
[/FONT]
این خیلی جابه
[FONT="]یه بار حضرت نوح و حضرت آدم و شیطان با همدیگه حرف می زدن و برای کم کردن روی همدیگه ادعا می کردند. حضرت آدم می گه: من قدبلندترین موجودی هستم که خدا آفریده. حضرت نوح می گه من بیشترین عمر رو در میان آفریدگان خداوند کردم. شیطان هم می گه من زشت ترین موجودی هستم که خداوند آفریده. [/FONT]
[FONT="]قرار می شه سه تائی برن پیش خدا و از خداوند بخوان که درباره ادعای اون ها داوری کنه، اول آدم می ره و بعد از چند لحظه می آد بیرون و می گه: خداوند قبول کرد که من بلندقد ترین موجودی هستم که خدا آفریده. [/FONT]
[FONT="]بعد، حضرت نوح می ره پیش خدا و بعد از چند لحظه می آد بیرون و می گه: خداوند قبول کرد که من بیشترین عمر رو در میان آفریدگان خدا کردم. [/FONT]
[FONT="]بعد، شیطان می ره پیش خداوند و بعد از چند لحظه با عصبانیت می آد بیرون و از اون دو تا می پرسه: این احمدی نژاد کیه[/FONT][FONT="] ! [/FONT]
[FONT="]یک روز احمدی نژاد با لباس مبدل رفته بود برای دیدار از مناطق محروم. یک پسر بچه کوچولو رو دید که داره با پای برهنه راه می ره. بهش گفت: پسرم! به امید خدا کلاس چندمی؟ پسر پابرهنه گفت: به امید خدا هنوز مدرسه نمی رم. احمدی نژاد گفت: پس به امید خدا چی کار می کنی؟ پسرپابرهنه گفت: به امید خدا ننه و بابام مردن و من کارگر هستم. احمدی نژاد بهش گفت: پس چرا کفش نپوشیدی؟ پسر پابرهنه گفت: چون کفش ندارم. احمدی نژاد خیلی ناراحت شد و شروع کرد به گریه کردن تا عکاس ها ازش چند تا عکس بگیرن و به پسر گفت: من بهت قول می دم وقتی رفتم تهران برات یک کفش بفرستم. پسرپابرهنه گفت: تو چی کاره هستی که می خوای برای من کفش بخری و بفرستی؟ احمدی نژاد گفت: من احمدی نژاد هستم و رئیس جمهور ایرانم. پسر گفت: پساحمدی نژاد توئی؟ احمدی نژاد با خوشحالی گفت: پس منو شناختی، حالا بگو شماره پات چنده که برات از تهران کفش بفرستم. پسر گفت: شماره پای من 43 است. احمدی نژاد گفت: ولی کفش شماره 43 که برای تو خیلی بزرگه؟ پسر گفت: تا موقعی که تو به وعده ات عمل کنی و کفش رو بفرستی شماره پای من 43 می شه.
از احمدی نژاد میپرسن پس جواب خون شهدا را کی باید بده ، میگه خب معلومه آزمایشگاه !
[/FONT]
گوید سخن فراوان با آنکه بی سواد است
در قول و وعده دادن طوفنده مثل باد است
او دشمن فساد است سلطان اقتصاد است
گرچه کم است عقلش رویش ولی زیاد است
از برکت وجودش بازارها کساد است
در بحث احمقانه دارای اجتهاد است
هر روز گندکاریش در حال ازدیاد است
گر مانعش نگردیم این مملکت به باد است
ایرانیان بدانید او احمدی نژاد است!!!
سه محمود بر خاک ما تاختند
به تخریب این ملک پرداختند
یکی بود از غزنه ترکی عجیب
که داد او خدای سخن را فریب
دوم بود محمود افغان تبار
که سرها برید و بکردش منار
سوم شخص محمودی از گرمسار
که از حرف و کارش شدم شرمسار
هواپيمايي درحال سقوط بود و يک چتر نجات کم بود!
بنابر اين يک نفر بايد فداکاري مي کرد.
زين الدين زيدان يک چتر بر داشت و گفت : من بهترين فوتباليست جهان هستم و بايد نجات پيدا کنم اين را گفت و پريد !
برد پيت هم يک چتر ديگر بر داشت و گفت: من محبوب ترين هنرپيشه جهان هستم و بايد نجات پيدا کنم. اين را گفت و پريد!
احمدی نژاد هم يک چتر بر داشت و گفت: من باهوش ترين رئيس جمهور دنيا هستم و بايد نجات پيدا کنم. اين را گفت و پريد !
فقط دو نفر در هواپيما مانده بودند. يک پسر بچه نه ساله و یک پیرمرد…
پیرمرد گفت: فرزندم ! من عمر خودم را کرده ام و آينده پيش روي تو است. بيا اين چتر را بردار و خودت را نجات بده!
پسر بچه گفت: احتياجي نيست. اون آقاهه که مي گفت باهوش ترين رئيس جمهور دنياست، با کوله پشتي مدرسه من پريد بيرون !