Mehrbod نوشته: در اینجا reproductive strategy هم ریشه اش را از همان رانهیِ جنسی میگیرد.
مگر در اینجا و آنجا دارد؟
رانهیِ جنسی محصول تکامل است نه برعکس.
Mehrbod نوشته: جدای از این, این تعریف به کار چندانی نمیاید جز اینکه از پایه نه تعریف بساکه توضیحی هستیشناسانه دربارهیِ دین و در اینجا اسلام و یهودیت بوده باشد.
تعریف وقتی بکار چندانی میآید که... به کار چندانی آمده باشد، یعنی توضیح دهد حالا هر اندازه و هر کجا.
من نمیدانم این شرط و شروط را از کجا آوردید ولی بنظر من میرسد که تعریف بر اساس نبوت و باور به یک
شماره امام کمتر یا بیشتر قابلیت توضیح صفر دارند و صفر تقریبا همان معادل «به کار چندانی نمیآید» است.
Russell نوشته: مگر در اینجا و آنجا دارد؟
رانهیِ جنسی محصول تکامل است نه برعکس.
و سخن این بود که مرگرانه از رانهیِ جنسی نیرومندتر است و اگر هم بخواهد به چیستی دین و
چرایی پاگرفتن آن وسراجام دوشاخه شدن یهودیت و اسلام از آن پرداخته شود, بیشتر با این سر
و کار خواهد داشت تا نگرشی که برخاسته از رانهیِ جنسی و استراتژیهایِ برخاسته از آن باشد.
Russell نوشته: تعریف وقتی بکار چندانی میآید که... به کار چندانی آمده باشد، یعنی توضیح دهد حالا هر اندازه و هر کجا.
من نمیدانم این شرط و شروط را از کجا آوردید ولی بنظر من میرسد که تعریف بر اساس نبوت و باور به یک
شماره امام کمتر یا بیشتر قابلیت توضیح صفر دارند و صفر تقریبا همان معادل «به کار چندانی نمیآید» است.
اینجور نیست, تعریف یا پارسی آن, واکرانش (واکرانیدن = to define) چنانکه از نام آن برمیاید برای کرانمند ساختن و نشان
دادن مرزهای یک مفهوم است. در اینجا برای اینکه دریابیم کسی مسلمان است یا نیاز به یک واکرانی از اینکه اسلام
چیست میرود; در اینجا این واکرانی میتواند هیچ توضیحی دربارهیِ هیچ چیز ندهد, بجز بخشیدن توان دستهبندی و مرزبندی.
در همانجا هم یک امام کمتر و بیشتر در واکرانی شیعه یا سُنّی میافتد.
در هر چهرهای, تعریف را نمیشود با توضیح یکی انگاشت یا گفت دومی بیشتر به درد میخورد, پس تعریف نمیخواهد.
پ.ن.
رویهمرفته درونمایهیِ پیک نخست شما این برداشت را میدهد که گفتگو سر این چیزها
بیهوده است و بهتر از بیخ به چرایی اسلام پرداخت, که گرچه این میتواند درست باشد,
ولی همچُنانی پیوندی به فرایند واکرانی ندارد. آماج درونی من هم اینجا
نه پذیراندن نکتهای از اسلام, نه نشان دادن این دانشمندی با مسلمانی
سازگار است, بساکه نشان دادن شیوهیِ درست در واکرانی بوده است.
Mehrbod نوشته: پ.ن.
رویهمرفته درونمایهیِ پیک نخست شما این برداشت را میدهد که گفتگو سر این چیزها
بیهوده است و بهتر از بیخ به چرایی اسلام پرداخت, که گرچه این میتواند درست باشد,
ولی همچُنانی پیوندی به فرایند واکرانی ندارد. آماج درونی من هم اینجا
نه پذیراندن نکتهای از اسلام, نه نشان دادن این دانشمندی با مسلمانی
سازگار است, بساکه نشان دادن شیوهیِ درست در واکرانی بوده است.
اینها درست، ولی پست نخست من درونمایه/نیت بدی نداشت. به منظور
درک بهتر بود و باز کردن بعدی تازه.
Mehrbod نوشته: و سخن این بود که مرگرانه از رانهیِ جنسی نیرومندتر است و اگر هم بخواهد به چیستی دین و
چرایی پاگرفتن آن وسراجام دوشاخه شدن یهودیت و اسلام از آن پرداخته شود, بیشتر با این سر
و کار خواهد داشت تا نگرشی که برخاسته از رانهیِ جنسی و استراتژیهایِ برخاسته از آن باشد.
همچنان شما استراتژی تولید مثل را که مفهومی بیولوژیک/فرگشتیست است را با رانه ی جنسی
که مفهومی روانشناسانه است جابجا میکنید.
Mehrbod نوشته: اینجور نیست, تعریف یا پارسی آن, واکرانش (واکرانیدن = to define) چنانکه از نام آن برمیاید برای کرانمند ساختن و نشان
دادن مرزهای یک مفهوم است. در اینجا برای اینکه دریابیم کسی مسلمان است یا نیاز به یک واکرانی از اینکه اسلام
چیست میرود; در اینجا این واکرانی میتواند هیچ توضیحی دربارهیِ هیچ چیز ندهد, بجز بخشیدن توان دستهبندی و مرزبندی.
در همانجا هم یک امام کمتر و بیشتر در واکرانی شیعه یا سُنّی میافتد.
در هر چهرهای, تعریف را نمیشود با توضیح یکی انگاشت یا گفت دومی بیشتر به درد میخورد, پس تعریف نمیخواهد.
تعریف انسان در یک بالابر میتواند چندکیلو گوشت باشد تعریف آن در پزشکی
چیزی دیگر، اینجا تعریف پیوند دارد به تئوری پردازی برای نظریهیِ علمی.
حداقل منظور من از بکاربردن تعریف این بوده.
Russell نوشته: همچنان شما استراتژی تولید مثل را که مفهومی بیولوژیک/فرگشتیست است را با رانه ی جنسی
که مفهومی روانشناسانه است جابجا میکنید.
خب بایستی پذیرفت دین با همان روان سر و کار دارد تا با زیستشناسی/biology; چرایی پاگرفتن آنرا
گفتیم میشود بیشتر در هراس از نیستی جُست تا بگوییم در بالا بردن استراژی زنان یا مردان در جفتگیری بهینه.
Russell نوشته: تعریف انسان در یک بالابر میتواند چندکیلو گوشت باشد تعریف آن در پزشکی
چیزی دیگر، اینجا تعریف پیوند دارد به تئوری پردازی برای نظریهیِ علمی.
حداقل منظور من از بکاربردن تعریف این بوده.
آماج اینجا تنها رسیدن به یک روش ساده برای اینکه بشود گفت کسی مسلمان است یا نه بوده, زیرا با
داشتن این سنجه و سنجهیِ دیگر, دانشمند کیست, میتوانستیم ببینیم مسلمان دانشمند یافت میشود یا نه.
پ.ن.
آماج من نیز نمایاندن راه درست در واکرانی (defining process) بود, نه چیزی بیشتر و کمتر.
Mehrbod نوشته: خب بایستی پذیرفت دین با همان روان سر و کار دارد تا با زیستشناسی/biology; چرایی پاگرفتن آنرا
گفتیم میشود بیشتر در هراس از نیستی جُست تا بگوییم در بالا بردن استراژی زنان یا مردان در جفتگیری بهینه.
من موافقم که دین بسیار با روان سروکار دارد ولی دلیل نمیشود که اسلام (آموزههایِ آن)
شدیدا متاثر از کارکرد بیولوژیک آن بر جمعیتی خاص نباشد. اینجا همان تشبیه سخت افزار و نرم افزار
که کردی بسیارخوب است. یک نرم افزار وقتی برای سخت افزار خاصی طراحی شده باشد بر روی
دستگاه دیگری سوار شود نتیجهیِ دیگری میدهد. مثلا تفاوت اسلام ایرانیها (که دست آخر یک فرقهیِ دورافتاده
از اسلام را گرفتند) با اسلام اعراب و اسلام بقیهیِ مردم جهان بسیار جالب است.
Mehrbod نوشته: آماج اینجا تنها رسیدن به یک روش ساده برای اینکه بشود گفت کسی مسلمان است یا نه بوده, زیرا با
داشتن این سنجه و سنجهیِ دیگر, دانشمند کیست, میتوانستیم ببینیم مسلمان دانشمند یافت میشود یا نه.
مساله اینست که بسیاری از مسلمین دربارهیِ اسلام و بسیاری چیزها تقیه میکنند و این باعث شده بحث تعریف آن بیشتر جدلی سیاسی میشود تا تعریفی مفید.
خود همین تقیه کردن مسلمین را هم میشود باز با همین نگاه بالا توضیح داد.
Russell نوشته: من موافقم که دین بسیار با روان سروکار دارد ولی دلیل نمیشود که اسلام (آموزههایِ آن)
شدیدا متاثر از کارکرد بیولوژیک آن بر جمعیتی خاص نباشد. اینجا همان تشبیه سخت افزار و نرم افزار
که کردی بسیارخوب است. یک نرم افزار وقتی برای سخت افزار خاصی طراحی شده باشد بر روی
دستگاه دیگری سوار شود نتیجهیِ دیگری میدهد. مثلا تفاوت اسلام ایرانیها (که دست آخر یک فرقهیِ دورافتاده
از اسلام را گرفتند) با اسلام اعراب و اسلام بقیهیِ مردم جهان بسیار جالب است.
به گمانم این همانندی نرمافزار فراتر از دامنه اش به کار گرفته شد, بویژه اینکه دانسته است نمیشود به این
آسانیها درآورد که آیا سختافزار (مغز) آن اندازه دگرسانی اش چشمگیر است که این دگرسانیها را توضیح دهد یا نه (the blank slate problem).
در سوی دیگر, نرمافزارهای مغز دگرسانی ژرفی با نرمافزارهایِ رایانه دارند, یکمی بسیار نرمشپذیر است و بسته به بستر خود, چهره
و دیس دگرسانی میگیرد و خودش را میدیساند, دومی ولی تنها و تنها زمانی اجرا میشود که سختافزار آنرا بدرستی و باریکی پشتیبانی کند.
Russell نوشته: مساله اینست که بسیاری از مسلمین دربارهیِ اسلام و بسیاری چیزها تقیه میکنند و این باعث شده بحث تعریف آن بیشتر جدلی سیاسی میشود تا تعریفی مفید.
خود همین تقیه کردن مسلمین را هم میشود باز با همین نگاه بالا توضیح داد.
اینها درست است, ولی آماج در گفتگو با میلاد رسیدن به یک سنجه برای دستهبندی بود.
آماج جُستار نیز نمایش همبستگی میان «دینداری» و «واپسماندگی تکنولوژیک» بوده, که در این زمینه گمان نمیبرم گمان بالایی بجا بماند,
روشن است کشورهای پیشرفتهتر تکنولوژیک همگی از دین دوری جُستهاند و چرایی این را نیز بایستی در ناسازگاری میان «دین» و «تکنولوژی» جست.