دفترچه

نسخه‌ی کامل: رابطهء میان هوش و مذهبی بودن
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
بنظر من آدمهای باهوش کمتر مذهبی هستن.
یعنی تاجاییکه دیدم اینطور بوده بنظرم.
البته همینجا تذکر بدم که منظور از مذهبی کسی هست که مقید به رعایت اصول و مناسک دینی است و مثلا از اون آدمهایی که کلیشه ای مطابق کتابهای آسمانی و مذهبی عمل میکنن.
یعنی بحث اعتقاد داشتن به خدا و ماوراء و پاداش و جزای اعمال و ابدیت و اینها به تنهایی نیست.

آدمهای مذهبی ای که من در عمرم تاحالا دیدم میتونم بگم بیشتر از دستهء هوشی میانه بودن، و حتی تعداد ضریب هوشی پایین تر از متوسط هم بینشون بنظرم بالاست!

حالا شما هم میتونید نظر/تجربیات و دلایل و اسنادی در این باب اگر بنظرتون میرسه مطرح کنید.

البته من هوش رو بیشتر بصورت هوش مسلح مد نظر دارم و نه هوش خام.
منظورم از هوش مسلح آدم باهوشی است که مجهز به دانش و توانایی های برجسته هم شده و از هوشش در زندگیش به شکل زیرکانه و کاملی استفاده میکنه. نه مثلا یک بچه ای که هوش بالا داره ولی در یک خانوادهء مذهبی بهش یاد میدن منابع دینی رو حفظ کنه و به یکسری مسائل کلیشه ای در حیطهء دین بپردازه و محدودهء آزادی و خلاقیت و تحلیل و نظر شخصی اون نتونه از خطهای قرمز مذهبی فراتر بره. این یک هوش کشته شده و به اسارت کشیده شده است! و میتونم بگم طرف اگر بقدر کافی باهوش باشه و آزادی و اطلاعات لازم در دسترسش قرار بگیره، به مرور سعی میکنه از این وضعیت خارج بشه و آزادی و حیطهء پرواز خودش رو پس بگیره. اگر این کار رو نکنه بنظر من هوشش خیلی هم زیاد نیست و شاید مثلا فقط بیشتر حافظهء قوی داره تا خلاقیت و قدرتهای ذهنی گسترده.

راستی یه سرچی هم توی گوگل زدم و مقالهء ویکیپدیا رو در همین مورد خوندم بعد از نوشتن متن بالا.
Religiosity and intelligence - WiKi
ظاهرا تحقیقات هم نشون میدن که منکران وجود خدا باهوش تر از مذهبی ها هستند!
البته در دقت و جامعیت این تحقیقات، یعنی از نظر معیارها و ارتباطهای ممکن به عوامل دیگر، شک و شبهه و انتقاد زیادی بهشون وارده.
و اونطور که فهمیدم منکران حتی از ندانم گر ها هم اندکی باهوش تر هستند.
من خودم ندانم گرم!! ولی هوشم از منکرها بیشتره ها E415
من آدم دیندار باهوش دیده‌ام، ولی همچین باهوش برگزیده‌ای نبوده‌اند.

به دیدم هوش راستین نیاز به سر نترس برای رویارویی با تلخی و ترسناکی زندگی دارد، گاهی نیز جوری میشود که میاندیشم در بیدینی مَهندترین
فاکتور نه هوش که همین بگوییم "دلاوری" یا شاید خودسری است؛ برای اینکه بپذیریم جهانی که در آن می‌زیویم را نمیتوانیم براستی درک کنیم، اینکه
میرا هستیم و پس از مرگ نیست میشویم و اینکه آفریدگاری مهربان آن بالا نیست که در سختی‌های زندگی به او پناه ببریم.
انسان باهوش ِ آموزش‌ندیده یا بدآموخته در جهان سوم زیاد است، اینست که منهم افراد باهوش و دیندار دیده‌ام که حتی چه بسی از سطحی بسیار استثنایی از اولی هم بهره‌مند بوده‌اند، وانگهی از آن برای توجیه چرندیات سود می‌جستند.. آکادمیا ولی در تسخیر ناباوران است، و افرادی که به بالاترین مدارج علمی می‌رسند با درصدی شگفت‌انگیز بی‌دین هستند.
Mehrbod نوشته: گاهی نیز جوری میشود که میاندیشم در بیدینی مَهندترین
فاکتور نه هوش که همین بگوییم "دلاوری" است؛
در غرب که شستشوی مغزی در این بُعد و شدت وجود ندارد شاید، اما در جهان اسلام که اراجیف دینی از سنین پائین بطور همه‌جانبه به اذهان تزریق می‌شوند و تمام سازوکار جامعه جهت اثبات و گسترش ایشان پی‌ریزی شده افزون بر مقادیر انبوهی دلاوری، جهت فائق آمدن بر «حماقه‌های دینی» و برخورد انتقادی با ارزشهای پیشفرض‌ شمره شده‌ی اجتماعی باید از دانش و هوش ِ ویژه‌ای نسبت به باقی مردم بهره‌مند بود.
من فکر میکنم چون به طور کلی دینداری مساویست با محدودکردن باورها و چون درست کردن چهارچوب برای معنای زندگی نیاز به هوش چندانی نداره و پذیرفتن یک سری قوانین و باورهای از پیش تعیین شده هست پس یک ادم مذهبی نمیتونه هوشی بالاتر از متوسط داشته باشه هرچقدر هم که شستشوی مغزی شده باشه
مذهبی باهوش دیدم ولی معمولا اون پشت كاری كه باید و ندارن فقط یك مثال نقض دیدم كه هنوز هم در عجبم تو این فرد یكی از افرادی كه كمكش میكردم تو نوشتن مقالش یه آدم فوق العاده خلاق و با استعداد بود...قدرت آنالیزش تو هر موضوعی بسیار بالا خیلی هم پشت كار داشت یعنی این فرد و همه ی زندگیش و ازش میگرفتی فرداش دوباره از اول شروع میكرد متاسفانه! شدیدا مذهبی بود اوایل فكر میكردم جانماز آب میكشه ولی بعد ها متوجه شدم كه خیر واقعا اعتقاد داشت و به اعتقاداتش هم پایبند بود! كلا آدم عجیبی بود ولی از این نمونه ها بین دوستان و اطرافیان مذهبی دیگه ندیدم
Ouroboros نوشته: انسان باهوش ِ آموزش‌ندیده یا بدآموخته در جهان سوم زیاد است، اینست که منهم افراد باهوش و دیندار دیده‌ام که حتی چه بسی از سطحی بسیار استثنایی از اولی هم بهره‌مند بوده‌اند، وانگهی از آن برای توجیه چرندیات سود می‌جستند.. آکادمیا ولی در تسخیر ناباوران است، و افرادی که به بالاترین مدارج علمی می‌رسند با درصدی شگفت‌انگیز بی‌دین هستند.

بدبختانه من هیچ دل خوشی از آکادمیا ندارم، هر چند آری شمار خدا ناباورانش بس بالاست.

آکادمیا برای این آن اندازه مهندی ندارد که کارشان در همان فعالیت‌های آکادمیک کوتاه میشود، کمتر میبینیم که در جهان بیرونی تاثیرگذار باشند.



Ouroboros نوشته: در غرب که شستشوی مغزی در این بُعد و شدت وجود ندارد شاید، اما در جهان اسلام که اراجیف دینی از سنین پائین بطور همه‌جانبه به اذهان تزریق می‌شوند و تمام سازوکار جامعه جهت اثبات و گسترش ایشان پی‌ریزی شده افزون بر مقادیر انبوهی دلاوری، جهت فائق آمدن بر «حماقه‌های دینی» و برخورد انتقادی با ارزشهای پیشفرض‌ شمره شده‌ی اجتماعی باید از دانش و هوش ِ ویژه‌ای نسبت به باقی مردم بهره‌مند بود.

در اینباره میتوان گفت که کشور براستی فاکتور مهندیه، من هم فکر نمیکنم بتوان گفت بیدین شدن در ایران یا در هلند یکی باشد.

درباره اندازه‌گیری خود هوش من اینجا یک پست درخور گذاشتم: طبیعت انسان

سخن بانو یاسی برای نمونه:

yasy نوشته: مذهبی باهوش دیدم ولی معمولا اون پشت كاری كه باید و ندارن فقط یك مثال نقض دیدم كه هنوز هم در عجبم تو این فرد یكی از افرادی كه كمكش میكردم تو نوشتن مقالش یه آدم فوق العاده خلاق و با استعداد بود...قدرت آنالیزش تو هر موضوعی بسیار بالا خیلی هم پشت كار داشت یعنی این فرد و همه ی زندگیش و ازش میگرفتی فرداش دوباره از اول شروع میكرد متاسفانه! شدیدا مذهبی بود اوایل فكر میكردم جانماز آب میكشه ولی بعد ها متوجه شدم كه خیر واقعا اعتقاد داشت و به اعتقاداتش هم پایبند بود! كلا آدم عجیبی بود ولی از این نمونه ها بین دوستان و اطرافیان مذهبی دیگه ندیدم

اینجا آن اندازه شگفت‌اگیز نخواهد بود، چون هوش کَس میتواند در برخی زمینه‌ها بسیار بالاتر باشد، در آشنای ایشان در همان توانایی واکافتیک (analytical ability).

شاید با نوشتار بتوانیم بگوییم کدام فاکتورهای هوش همبستگی نزدیکی با بیدینی دارند و کدامها کمتر.


جدای همه اینها من پیشتر گفته‌ام - و امیر گرامی هم پیشتر گیر داده بود (: - که آدم دیندار
بدرد دوستی نمیخورد، من که نمیتوانم به هیچ روی با دیندارها کنار بیایم، دیگر دوستان را نمیدانم!
Mehrbod نوشته: جدای همه اینها من پیشتر گفته‌ام - و امیر گرامی هم پیشتر گیر داده بود (: - که آدم دیندار
بدرد دوستی نمیخورد، من که نمیتوانم به هیچ روی با دیندارها کنار بیایم، دیگر دوستان را نمیدانم!

من هم به سختی كنار می آیم شاید تو طول روز با خیلی ها در ارتباط باشم با درجه ی مذهبی بودن متفاوت ولی یادم نمی آید از صحبت كردن با افراد مذهبی لذت برده باشم یا خیلی با ایشان صمیمی شده باشم
دوست عزیزی داشتم كه از همان ابتدا عامل دوستیمان اشتراك در بی خدای بود چند وقتی است كه تغییر رویه دادند و گویی عاملی باعث شده كه خدا را بیابند درموردش هم صحبت نمیكنند و هر زمان كه اشاره كردم به این موضوع گفتند كه صحبت در مورد این موضوع فایده ای ندارد ولی باز هم یكی از دوستان خوب من هستند!
Mehrbod نوشته: جدای همه اینها من پیشتر گفته‌ام - و امیر گرامی هم پیشتر گیر داده بود (: - که آدم دیندار
بدرد دوستی نمیخورد، من که نمیتوانم به هیچ روی با دیندارها کنار بیایم، دیگر دوستان را نمیدانم!

من هم نمیتونم چون اگر کسی رو به عنوان دوست بخوام انتخاب کنم مهمترین ملاک برام اعتقادات و باورهاشه هرچند که من کلا دوستی ندارم :))البته منظور در دنیای واقعی بود مگرنه دوستان نتی بسیارند:)