دفترچه

نسخه‌ی کامل: تفاوت دو نگرش ضددین و پَسادین (پَساخداباوری)
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
[عکس: 80.jpg]



ابتدا به تعریف این دو واژه می پردازیم. دیدگاه ضددین، دین را عامل همه ی بدبختی ها، رنج ها و عقب ماندگی های بشر می داند. در حالیکه دیدگاه پسادینی در پی نفی دین نیست، بلکه آنرا مربوط به دوره ای از رشد فکری و اجتماعی بشر می داند که زمانش به سر آمده است. به زبان دیگر پسادین باور دارد که زمانی بوده که سودمندی دین بیشتر از آسیب های اجتماعی آن بوده است، اما با پیشرفت تمدن بشری روز به روز بر آسیب های جانبی دین افزوده شده، تا جایی که در جامعه ی امروز دین بیش از آنکه حرکتی پیشرو باشد یک حرکت بازدارنده است.


نگرش ضد دینی به دو بخش تقسیم می شود:


١) دینداران ضددین: برخلاف باور عامه بیشتر افراد ضد دین از این دسته هستند. باورمندان دین خاصی که دین خود را حق می دانند و باقی ادیان را غلط، پس به هر وسیله ای به جدال با ادیان دیگر می پردازند. تاریخ بشر پر است از این گونه نگرش ضد دینی، بهتر است بگوییم همه ی دینداران به گونه ای ضد دین هستند چون این یکی از اصول دین است.


پیامبر دین جدید باید بگوید که دین او از دیگر دین ها بهتر است و حال بهانه اش به انحراف رفتن یا تحریف دین پیشین باشد. پس خود ادیان بزرگترین تولید کننده ی دیدگاه ضد دین در طول تاریخ بوده اند.


برای روشن شدن به سه دین ابراهیمی می پردازیم: موسی آمد و گفت ادیان و خدایان قدیم قوم یهود و اقوام دیگر اشتباه بوده است و یهوه خدای واقعی است. عیسی آمد و گفت یهودیان راه را اشتباه رفته اند و محمد آمد و گفت یهودیان و مسیحیان راه را اشتباه رفته اند.


حال اگر به تاریخ نگاه کنیم، یهودیان آمدند از مردم دین های پیشین کشتار کردند (داستان هایش در تورات فراوان است). مسیحیان آمدند و از یهودیان و باورمندان به ادیان پیشین در اروپا، امریکا و آفریقا کشتار کردند. مسلمانان آمدند و با همه جدال کردند.


نکته ی جالب اینکه تنها باورمندان دین جدید نبودند که نگرش ضد دینی داشته باشند. بلکه حتی ادیان قدیمی هم نسبت به دین جدیدتر چنین برخوردی را داشته است. برای نمونه جنگ های صلیبی را مسیحیان بر ضد مسلمانان راه انداختند. زرتشتیان در دوران ساسانی به کشتار مانویان و مزدکیان و البته جنگ با روم بر سر "ارمنستان مسیحی شده" برخواستند.


همانطور که بارها در همین جامعه ی فیسبوکی ایرانیان دیده شده است، خیلی از کسانی که بخاطر خسته شدن از قوانین اسلام به دین های مسیحیت و زرتشتیت گرویده اند بشدت دیدگاه ضد اسلام دارند. معمولا بیشتر آنها هم نه آگاهی کامل نسبت به اسلام دارند و نه آگاهی خوبی نسبت به دین جدید، تنها با شنیدن ٤ کلام سخن عامیانه و گلچین شده توسط مبلغین این ادیان تغییر دین داده اند. و گاهی دیده شده که خود را در پشت نگرش هایی با ظاهر بی خدایی پنهان می کنند و شوربختانه خداناباوران اسیر این حربه می شوند و بهانه را برای سرکوب خود از سوی دینداران تندرو مهیا می کنند.


لازم به ذکر است که این دیدگاه هرگز دیدگاه آتئیستی نبوده و نیست و تکرار می شود که بیشتر ضد دینها اصلا آتئیست نیستند و همه ی آتئیست ها هم لزوما ضد دین نمی باشند.


٢) بی دین های ضددین: کسانی هستند که زمانی باورمند دین خاصی بوده اند، اما بخاطر مسائل اجتماعی و سیاسی از دین خود خسته شده اند و مانند دسته نخست دین را عمل بدبختی می دانند با این تفاوت که هوادار دین خاصی هم نیستند. معمولا این افراد هنوز خدا شخصی را باور دارند، اما در میان آنها ندانم گرا و خداناباور هم یافت می شود. نمونه ی بی دین های ضد دین در جامعه ی امروزی ایران فراوانند، کسانی که معمولا می گویند فقط خدا را قبول دارند و با اسلام بخاطر شرایط اجتماعی امروز مخالف هستند. نمونه ی خداناباوری آن هم دوران حکومت شوروی بود که جمله ی معروف مارکس "دین افیون توده هاست" را دستمایه ی ایجاد یک حکومت غیرسکولار ایدئولوژیک کردند. درصورتی که اگر به همین جمله ی مارکس نگاه کنیم واژه ی انتخاب شده "افیون" است و افیون همانطور که می دانیم هرچند آسیب فردی و اجتماعی مواد مخدر بیشتر از سود فردی و اجتماعی آن است، اما لزوما تنها بدی ندارد و برای نمونه خیلی از داروهای مسکن از مواد مخدر گرفته شده است.


البته برخی از خداناباوران اخیر هم دیدگاه "ضد دینِ ضدخدا" دارند. این دیدگاه منتقد قرائت تندروی دین است، اما نگرشی منطقی دارد. نمونه ی آن زنده یاد "کریستوفر هیچنز" بود. بطور خلاصه در این دیدگاه نقد صریح دین و شری که از دین به بشریت در حال حاضر (و نه در گذشته دور) مورد بررسی قرار می گیرد. قائلین به این دیدگاه می گویند که هرگاه دین فرصت قدرت پیدا کند، توانایی آسیب رسانی های اجتماعی را دارد. این دیدگاه در کشورهای غربی با ظهور فرضیه ی اجتماعی "پست سکولاریسم" که افرادی مانند اوبرمارس مطرح کرده اند، به مقابله می پردازد و آنرا بشدت نقد می کنند و وسیله ای برای بازگشت قرائت تندروی دین می شناسند.


پَسادین یا پَساخداباوری


به دیده ی نویسنده این دیدگاه منطقی تر و متعادل تر و البته با پژوهش های اجتماعی، روانشناختی و تاریخی بشر همسویی بهتری دارد. این نگرش دین را ساخته بشر در آغاز دوران شهرنشینی و ساکن شدن انسان بوده است. دین به گونه ای قانونمند کردن آداب و رسوم و اخلاقیات قبیله ای بود که با شکل گیری حکومت های محلی رفته رفته سازمان بندی شد و دقیقن همزمان با تمدن های نخستین ظهور کرد تا عاملی برای کنترل اجتماعی باشد. با ساختن سمبل هایی برای خدایان آغاز شد و به خدایی فرضی در آسمان ها به تکامل رسید.


می توان گفت که دین در گذشته همان نقشی را بازی می کرد که قانون اساسی و قانون مدنی در دوران کنونی بازی می کند. یا به زبان بهتر نخستین قوانین اساسی و مدنی را بشر به صورت قوانین دینی تدوین کرد و اهرم اجرایی آن مقدس سازی و تبدیل آن به یک امر قدسی و بالایی و ایجاد حس ترس از خدای فرضی و عذاب آن بود.


دیدگاه پَسادین منحصر به آتئیست ها و اگنوستیک ها نیست. ممکن است افرادی باشند که از دین خسته شده باشند ولی هنوز به خدا شخصی یا خدای آفریننده ی نخست (حال به شکل ده ئیست یا پانته ئیست) باور داشته باشند و دوران دین را پایان یافته ببینند.


اما دیدگاه پساخداباوری منحصر به آتئیست ها و اگنوستیک هاست. آنها باور دارند که خدا را ادیان معرفی کرده اند و نشانه ای بر وجود آن نیست، حداقل می توان گفت که اگر بر فرض خدایی هم باشد (ندانم گرای ضعیف) در زندگی ما هیچ تاثیری ندارد. پس باید از این توهم که زمانی به بشر آرامش می داده ولی کاربردی نبوده رهایی یافت تا راهکارهای بهتری برای پیشرفت های مختلف بشری پیدا کرد.


پساخداباوران با وجود دین مشکلی ندارند و با آن به مقابله نمی پردازند، اما وجود سکولاریسم و جدایی دین از سیاست و کنترل دیدگاه های تندروی دینی را لازمه ی یک جامعه سالم می دانند. بنا به این دیدگاه دین و دینداری متعادل تا زمانی که به سکولاریسم پایبند باشد قابل تحمل است.


در دید پساخداباوری همانقدر که دینداری تندرو خطرناک است و جامعه را از تعادل خارج کرده و به سوی جنگ و تباهی می کشد. دیدگاه ضددین هم جنبه ی تندروی دارد و خود آسیب رسان می شود. در کل تندرَوی ها خوراک تبلیغاتی یکدیگر هستند، دینداران تندرو در بوق و کرنا می کنند که ببینید اینها دشمن دین هستند و ضد دین ها هم طرف مقابل را محکوم می کنند که اینها دشمن انسانیت هستند و به این شکل آتش جدال و قربانی شدن انسانهای بیشتری شعله ور می گردد.


همانطور هم که تا کنون متوجه شدید، کانون اگنوستیک ها و آتئیست های ایران هم تلاش دارد با نگرش پساخداباوری به ادیان نگاه کند و ضد دین خاصی نیست و همزیستی مسالمت آمیز را راهکار آینده ی بشر می داند.


[h=5]‎کانون آگنوستیک ها و آتئیست های ایران Iranian Atheists & Agnostics[/h]
نقل قول:دیدگاه ضددین هم جنبه ی تندروی دارد و خود آسیب رسان می شود. در کل تندرَوی ها خوراک تبلیغاتی یکدیگر هستند، دینداران تندرو در بوق و کرنا می کنند که ببینید اینها دشمن دین هستند و ضد دین ها هم طرف مقابل را محکوم می کنند که اینها دشمن انسانیت هستند و به این شکل آتش جدال و قربانی شدن انسانهای بیشتری شعله ور می گردد.
خب بعضی مثل ریچارد داوکینز نظر مخالفی دارند(شاید جدیدترین اعضای این دیدگاه رو بشه به خداناباوری نوین و سه نفر دیگه یعنی سم هریس،دنیل دننت و کریستوفر هیچنز ربط داد)
از این نظر دین یک چیز خطرناک هست و باید از هر روشی که میشه نقدش کرد،خطاهاش رو نشون داد و تا جای ممکن باهاش مخالفت کرد
به این خاطر که دین یک تفکر غیر منطقی و ضد علمی هست :)
در همین راستا :

این تاربرگ "کانون اگنوستیک و آتئیست ها و ... " براستی تارگردانان بی سوادی دارد !
چنانکه پیشتر پیرامون ماده و برهمکنشی (interactoion) ریزگان بوزون با فرمیون که برآیند
و پایه ی هر هوشمندی تراز بالاتری را دربرمی گیرند گفتگو می کردم ؛ که در فرجام تارگردان به
جای فرنود و آوند من میگوید بنده خودم ارشد فیزیک دارم و ... شما دارید اینها را به من میگویید ؟
( کودن گمان می برد که اگر بگوید بنده فیزیکدان هستم سخنش پایوَر می شود )
هتا از مهاد آنتروپی هم چیزکی بارشان نبود ؛ در پایان هم کودن الممالک ها زمانیکه دیدند گندش
در آمده دست به زور بردند و همه کامنتهای ما را زُدودند ، سپس هم بَن کردندمان ... ! E107
--
+
پس دوستان ببینید که دست به زور بردن و بَن کردن تنها ترفند اسلامیست ها و مسلمین هم نیست !
سخن نویسنده بکل غلط است،یعنی ضد دین را تعریف میکند کسی که دین را عامل همه بدبختی های بشری میداند !!
در حالی که من نمیدانم این سخن از کجا آمده.مثلا من ضد فاشیسم هم هستم،ولی فاشیسم را عامل همه بدبختی های بشری (مثلا بیماری ایدز یا گرمایش زمین یا بحران مالی...) نمیدانم.و اساسا چنین تفکری مضحک است.اینکه دین هم ساخته انسان بدویست چیز کمی نیست،نمیشود گفت که هم دین واقعیست هم ساخته تخیل بشر و در امروز هم چیز بدی هم نیست.
برده داری هم در گذشته شاید دلیل داشته و مفید بوده و... ولی این تغییری در اینکه هم مرجعیت برده و ارباب بکل دروغ است و هم اینکه برده داری در امروز جایی ندارد و باید بدور انداخته شود ایجاد نمیکند.
همزیستی مسالمت آمیز که داریم ولی با دینداران نه با دین! یه جوری از ضد دین بودن و همزیستی مسالمت آمیز میگن که انگار قراره به زور قانون و اسلحه جلوی دیندار بودن کسی گرفته بشه، در صورتی که همین که به اسم دین آزادی بیان یه عده ، در مورد عقیده ای که هم سرشار از خرافه ست و هم توی زندگی اجتماعی مضره، محدود بشه این خودش ظلم دین و دینداران به اون آدمهاست، و جالبه که دینداران و گروهی از بی دینان این ظلم رو حق دین می دونند.
دیدگاه هایی که دینی نیستند رو به چند دسته میشه تقسیم کرد:
بی دین:یعنی کسی که ادعاهای دینی رو بی معنا و بی ربط به زندگی خودش میدونه و نه به دنبال رد اونها و نه به دنبال اثباتشونه.
خداناباور:البته به قول داوکینز تقریبا هر کسی خداناباور هست با این تفاوت که یک خداناباور کامل به هیچ خدایی باور نداره :) (و تقریبا هیچ دینی رو)
دین ستیز:کسی که دین رو یک چیز زیان آور میدونه،نه به این معنا که دین هیچ سودی نداره بلکه در برابر زیانش،سودش ناچیزه و بنابراین باید باهاش مخالفت بشه.