iranbanoo نوشته: مهتاب جان من چون خودم در مقطعی درگیر مشکلاتی از این قبیل بودم توصیم اینه که حدالامکان از دارو پرهیز کنی و به دنبال منشاش باشی.خیلی از استرس ها و حالاتی که ما در خودمون میبینیم منشا روانی ندارن.
تازه ایرانبانوی گرامی، بسیاری از چیزهایی که امروز برچسب بیماری روانیک میزنند هم به هیچ روی بیماری نیستند. نمونه
بسیار خوب آن ADHD که با سر و سدا چنان بزرگش کردهاند و راه به راه بیخود بچهها را بنام آن "درمان" میکنند، هنگامیکه
در واقعیت ADHD یکی از ابزارهای بسیار مهادین فرگشت بوده: بچههایی که رفتارهای ADHDوار از خود نشان نمیدهند کاستی دارند، نه وارونه!
پیشههای پزشکی و روانپزشکی و .. بسادگی کور و نادان هستند، چراکه خوبی/بدی چیزها را بسته به نگرهای که دارند میسنجند و بسختی از لغزشهایشان میاموزند.
برای نمونه به تاریخچه پزشکی که مینگرید:
یک پزشک در بهمان سده درمیاورد که شستن دستها پیش از درمان بیمار، شانس بهبود را بالا میبرد: دیگر پزشکان دستشان را نمیشورند، چون نگرهای (theory) برای باکتریها و ویروسها ندارند، گرچه دادههای آروینیک (تجربی) نشان دهد که شستن دستها سودمند باشد.
رشد صنعتی در میاورد که چگونه شیرخشک نوزاد فرآوری کنند، سپس پزشکها با اطمینان هرچه بیشتر میگویند که شیرخشک به اندازه شیر مادر و هتا بهتر از آن است: چند دهه دیرتر درمیاید که در نگرهی ایشان از کارکرد شیر مادر، چند میلیون و اندی ماده دیگر (component) جا افتاده که برای رشد کودک بایا هستند و در شیر خشک هم نیستند.
..
تاریخچه پزشکی پر از لغزشهای اینچنینی است که مایهی مرگ و میر فراوان بوده و هست و اگر همینگونه پیش بروند خواهد بود.
رویکردهای درست بسیار ساده هستند:
1- تا زمانیکه دچار بیماری بسیار سخت یا کشنده نشدهاید، سراغ پزشک/روانپزشک/... نروید.
2- هنگام بیمار شدن، تا چند هفتهای دست روی دست بگذارید و به بدنتان زمان بدهید تا خودش خود را درمان کند: این را ما ناخودآگاهم داریم که همان فرایند پسافکنش یا procrastination باشد؛ برخی از پزشکها و روانپزشکها این را هم کاستی و بیماری میدانند!!
3- چکآپ خود را اگر زیر 70 سال هستید مرزمند به دوبار در سال بکنید.
پزشکها معمولا راهکارهایی دارند برای جلوگیری از اعتیاد به آرامبخشها، ندارند؟ یعنی اونها رو برای مدت محدود تجویز می کنند تا فرد معتادشون نشه... بعد هم این که گفتید "چند هفته به بدنتون زمان بدید تا خوب بشید" منظورتون برای بیماریهای جسمی هست؟! از این کارها نکنیدها... گاهی وقتها علایم اولیه بیماریهای سخت و کشنده چیزهاییه که کم اهمیت به نظر میاد... البته من خودم توی دکتر رفتن تنبلم، ولی کار درست اینه که به موقع دکتر برید و چک آپ کنید اگه به سلامتی تون علاقه مندید ;-)
البته درست است که علم پزشکی انطور که باید عمل نمیکند.خصوصا در کشور ما که پزشکان بیزینس من هستند تا معالج.
اما با این وجود من ایراد اصلی به خودمان میگیرم.چرا که به تشخیص خودمان نام بیمار بر خودمان مینهیم.در حالی که درست تر ان است که نسبت به رفلکس های بدنمان دقیق باشیم و اول مطمئن بشویم که حقیقتا مشکلی هست بعد اقدام کنیم.در ثانی تشخیص بیماری تنها به عهده ی پزشک نیست که خود فرد هم باید بدانید دقیقا مشکلش کجاست .این هم با تحقیق و بررسی و مشورت با چند متخصص ممکن است.
مثلا من خودم فکر میکردم که مشکلم ناشی از مشکلاتی بوده که داشته ام و بر روی اعصابم تاثیر گذاشته و خود را سپردم به دست این روانشناسان بی سواد و روانپزشکان بیسواد تر!!(البته با احترام به جامعه ی پزشکی اما این یک تجربه ی بد برای من بود)
یادم می آید یکی از موارد استرس زا را که به روان شناسم گفتم ایشان هم ,چنین تجربه ای داشتند.در نهایت فکر کنم من ایشان را مشاوره کردم و از اتاق بیرون رفتم!!
پس از انواع و اقسام بلاهایی که سرم امد و هزینه های مالی و انرژی که صرف کردم متوجه شدم که اصلا مشکل من یک مورد فیزیولوژیکی بود و با یک داروی خیلی ساده قابل حل بود!!
Angela نوشته: پزشکها معمولا راهکارهایی دارند برای جلوگیری از اعتیاد به آرامبخشها، ندارند؟ یعنی اونها رو برای مدت محدود تجویز می کنند تا فرد معتادشون نشه... بعد هم این که گفتید "چند هفته به بدنتون زمان بدید تا خوب بشید" منظورتون برای بیماریهای جسمی هست؟! از این کارها نکنیدها... گاهی وقتها علایم اولیه بیماریهای سخت و کشنده چیزهاییه که کم اهمیت به نظر میاد... البته من خودم توی دکتر رفتن تنبلم، ولی کار درست اینه که به موقع دکتر برید و چک آپ کنید اگه به سلامتی تون علاقه مندید ;-)
این تنبلی شما برای دکتر رفتن یکی از مکانیسمهای فرگشت برای کاهش نوشه (noise-reduction) است که به آن پسافکنش (procrastination) میگویند و بسیار سودمند است.
دیر رفتن به دکتر هم میتواند جان شما را نجات دهد، چرا که دکتر میتواند با احتمال بسیار بالاتری،
چیزی که بیماری نیست را بیماری دیده و به درمان بیخود و آسیبرسان (و گاه کشنده) شما پردازد.
چکآپ دوبار در سال هم بسنده میکند، کمتر از آن میشود نوشه (noise)، بیشتر از آن شانس آگاهی به بیماریهای سیجناک (خطرناکی)
چون چنگار (سرطان) از دست میرود، تازه اینهم برای زمانی است که شما بگوییم 30 تا 70 باشید، از 70 به بالا میتوان چکآپ را کوتاهتر کرد.
کلا دارو درمانی(چه ساخت انسان و چه طبیعی) روشی هست که سود و زیانش برابر نیست هرچند در خیلی از موارد تنها راه همین دارو درمانیه.
به هر ترتیب در مورد اختلالات روانی هم خیلی وقت ها شیوه
درمان شناختی-رفتاری موثر هست چه برسه موارد خفیف تر که گاهی حتی اسم اختلال رو هم نمیشه روشون گذاشت.
undead_knight نوشته: کلا دارو درمانی(چه ساخت انسان و چه طبیعی) روشی هست که سود و زیانش برابر نیست
سراسر درست.
undead_knight نوشته: هرچند در خیلی از موارد تنها راه همین دارو درمانیه.
چرا در بیشتر زمانها تنها راه داروئه؟
در بیشتر زمانها فرگشت خودش کار را پی گرفته و نیازی به دارو نیست، نیاز به زمان دادن به تن میرود.
undead_knight نوشته: به هر ترتیب در مورد اختلالات روانی هم خیلی وقت ها شیوه درمان شناختی-رفتاری موثر هست چه برسه موارد خفیف تر که گاهی حتی اسم اختلال رو هم نمیشه روشون گذاشت.
آفرین، در روانشناسی هم هر چیزی که خودشان سر در نیاوردهاند را برچسب "اختلال" زدهاند. برای اینکه
یک چیز اختلال نباشد ما نیاز به نگره نداریم، برای آنکه اختلال باشد نیاز به یک نگره بسیار بسیار خوب داریم!
Mehrbod نوشته: سراسر درست.
چرا در بیشتر زمانها تنها راه داروئه؟
در بیشتر زمانها فرگشت خودش کار را پی گرفته و نیازی به دارو نیست، نیاز به زمان دادن به تن میرود.
آفرین، در روانشناسی هم هر چیزی که خودشان سر در نیاوردهاند را برچسب "اختلال" زدهاند. برای اینکه
یک چیز اختلال نباشد ما نیاز به نگره نداریم، برای آنکه اختلال باشد نیاز به یک نگره بسیار بسیار خوب داریم!
خب این خیلی از موارد منظورم بیماری هایی هست که خود بدن معمولا به تنهایی حریفشون نمیشه،نه بیماری های دم دستی و پیش پا افتاده(مثل اکثر بیماری های کشنده)
حتی اونهایی که اختلال طبقه بندی میشند هم گاهی به اون شدتی که در ابتدا معرفی میشند نیستند مثلا multiple personality disorder بعدها به Dissociative identity disorder تغییر پیدا کرد چون اسم اول خیلی اغراق آمیز بود.
mahtab71 نوشته: یه راهنمایی نیاز دارم.
اینجا کسی هست که قبلا از آرامبخش استفاده کرده باشه یا الان استفاده کنه؟
توی گوگل مطلب زیادی نوشته شده ولی من میخوام از کسی که تجربه ی چند ماهه داره خواهش کنم نظراتش رو راجع به این داروها بگه.
اینکه کدوم آرامبخش بهتره؟
وآیا اعتیادآور بودن این نوع داروها صحت داره؟
اینهایی که شما نوشتی رو بهش میگند
خمار درمانی نه دارو درمانی !
دوستان باور كنید كمینه 80% اونایی كه میرن روانپزشك یا روانشناس مشكلشون
خیلی راحت تر از این چیزا حل میشه؛من خودم مامانم یه مدت دچار مشكل روحی
شده بود بردنش چند روانپزشك بزرگ كلی خرجش كردن كلی بیهوده آمپول و قرص
بهش تزریق كردن ولی هیچی تغییر نكرد بلكه خیلی شدید دچار استرس و اضطراب شد؛
می دونید با چی خوب شد ؟! "یه مسافرت به مشهد" یعنی اون همه مشت مشت قرص
هایی كه روانپزشكای بی سواد براش تجویز كردن بی تاثیر بود! می دونید چرا مشهد ؟!
چون از اونجا خاطره داشت اونجا رو خیلی دوست داشت؛ شوربختانه تجربه بهم ثابت كرده
روانپزشكا و خاصه روانشناسای ما بی سواد و یه جورایی خودشون مریض ترن و در تشخیص
بیماری فرد خیلی ناتوان هستند چون خودشون رو برای بیمارشون به زحمت نمی ندازن!
حالا این مامان ما با این روش متحول شد؛ هركی یه جوری ؛ می خوام بگم خیلی بده بدنتون
رو به قرص عادت بدید من خودم تو شرایط هایی بودم كه نیاز شدید به آرام بخش داشتم
ولی طرف این چیزا نرفتم ؛ خواهش می كنم تا می تونید با اندیشه و فكر سالم از راه های
طبیعی مشكلتون رو حل كنید؛ صبر كنید ببینید خودتون می تونید واسه خودتون درمانی پیدا
كنید كه قطعا همین طوره؛ من قول میدم!