دفترچه

نسخه‌ی کامل: بحث های بی پایان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
این بحث کردن یکمقدار زیادی به شخص برمیگرده.برای من خیلی لذت بخشه،علت اون هم اهمیت و ارزش حقیقت و یادگرفتن در خودش هست.اگر آدم اینطور باشه همینطور که شوالیه نامرده گفت میشه با خودش ادم بحث کنه و بعضی موقعها که کسی با دانشتر و علاقه مند تر و دارای ذهن منظمتر از خود آدم پیدا نمیشه حتی بهترین گزینه هم هست.یکجور گیر یا کرم هست در آدمها.بعضی مواقع انسان در بحث با آدمهایی که فکرش رو هم نمیکنه ایراد در اندیشه یا ایده برای یادگیری پیدا میکنه.اینه که اگر اهلش نباشید در بحث از قبل باختی چون شما از بحث بدت میاد طرف ازش لذت میبره.البته این وسط داشتن Irony(معادل فارسیش را نمیدونم چی میشه گذاشت) هم کمک میکنه.
در یک جنبه دیگه هم اهمیت عمومی بودن بحث هست و اینکه در محل عمومی یک ایده یا طرف که ازش بدتون میاد پیروز بشه مهم هست حالا اینکه همون طرف بحث خصوصی بود و بدور از جمع و ما اونرو ارزشمند برای بحث نمیدیدیم راحت رهاش میکردیم و چه بسا در او شرایط ادامه اون بحث به طرف مقابل یکنوع لطف هم هست بقول داریوش گرامی.
خلاصه اینکه بنظر من این بحث کردن اگر یکمقدار حس Irony و پوست کلفت داشته باشید و یک چند نفزی هم پیدا بشند که خردگرا و علاقمند واقعی به بحث باشند یکی از زیبایی های اساسی زندگی هست.
در کل " بحث های بی پایان" نیاز به یک چیز داره و اونم "لذت بردن" از بحث کردن هست.
این به این معناست که نه فقط لذت بردن از حمله به یک باور یا عقیده یا فرض،بلکه از این لذت ببرید که به باورها و فرض هاتون حمله بشه!
به تعبیر مهربد عزیز این کار مثل یک جور شطرنج میمونه،هر قدر مخالف و حریف قوی تر و قدرتمند تر باشه، این کار هم لذت بخش و چالش بر انگیز تر میشه و هم قدرت بحث و استدلال رو تقویت میکنه :)
در واقع دوستانی که که از بحث کردن خسته میشند یا میلی به بحث کردن ندارند در واقع به اندازه ای لذت نمیبرند که بتونند خستگی ناشی از بحث کردن رو تحمل کنند بدون اینکه موفق به تغییر نظر طرف مخالف بشند.
بنابراین اگر به بحث کردن به این شکل نگاه بشه و هدف اصلی تغییر نظر کسی نباشه بحث کردن یک چیز خواستنی و خوب هم میتونه باشه:)
بحث رو فیتیله پیچ فرمودین؟:e405:
با این اوصاف تمامی بحث ها تبادلات اندیشه و گفتمان ها بر پایه ی واکنش گری انسان هستند که معنا میگیرند.به عبارتی انسان تنها با جدل و یا به اشاره ی نایت گرامی با دیالکتیک است که میتواند در جنگ با اندیشه ها پیروز شود!!
اما ایراد اینجاست که بحث توامان با جنگ و جدل هیچ گاه هدفمند نیست و تنها برای اثبات اندیشه ی فرد است .نه اینکه هدفی در کار نباشد که هدفی که به ان رسیده از دست رفته است.اما اینکه نتیجه چه میشود و به چه کس انتقال می یابد روشن نمی ماند.....
....؟
iranbanoo نوشته: بحث رو فیتیله پیچ فرمودین؟:e405:
با این اوصاف تمامی بحث ها تبادلات اندیشه و گفتمان ها بر پایه ی واکنش گری انسان هستند که معنا میگیرند.به عبارتی انسان تنها با جدل و یا به اشاره ی نایت گرامی با دیالکتیک است که میتواند در جنگ با اندیشه ها پیروز شود!!
اما ایراد اینجاست که بحث توامان با جنگ و جدل هیچ گاه هدفمند نیست و تنها برای اثبات اندیشه ی فرد است .نه اینکه هدفی در کار نباشد که هدفی که به ان رسیده از دست رفته است.اما اینکه نتیجه چه میشود و به چه کس انتقال می یابد روشن نمی ماند.....
....؟

برای نمونه چه آماجی (هدفی)؟
iranbanoo نوشته: اما ایراد اینجاست که بحث توامان با جنگ و جدل هیچ گاه هدفمند نیست و تنها برای اثبات اندیشه ی فرد است .
؟
من زیاد متوجه نشدم ممنون میشم بیشتر توضیح بدید.
وقتی فرد در مباحثه ای شرکت کنه ناخوداگاه جدل هم پیش میاد و کلا جنگ و جدل جزء لاینفک بحثه.
Mehrbod نوشته: برای نمونه چه آماجی (هدفی)؟
mahtab71 نوشته: من زیاد متوجه نشدم ممنون میشم بیشتر توضیح بدید.
وقتی فرد در مباحثه ای شرکت کنه ناخوداگاه جدل هم پیش میاد و کلا جنگ و جدل جزء لاینفک بحثه.
جناب نایت در مباحثه به دیالکتیک اشاره کردند(دیالکتیک در حقیقت مباحثه بر مبنای کنش و واکنش است)
اما کمی به نظرم مثال دور از روند بحث های بی پایان بود.
چه طور؟
در دیالکتیک وقتی فرد نسبت به کنشی ,واکنش نشان میدهد خود این واکنش,کنش واکنش دیگری میشود و به این وسیله ادامه میابد....
خوب در اینجا اهداف تنزل پیدا میکنند و هر کدام به فاز دیگر ی تغییر میابند.
فکر میکنم جناب نایت منظورشان این بوده که تنها با این روش میتوان اندیشه هایش را محک زد اما من به جنبه ی ناکامی از این نرسیدن ها و یا بی هدفی ها اشاره کردم.
منظور نظر من بیشتر بر این سو است که مباحثه میتواند (نه الزاما) بدون این روش هم انجام گیرد و دوطرف بحث و دو اندیشه هر کدام در مقام کنش گر بر بیایند.با این روش دو اندیشه ی برتر داریم که به صورت آشتی گونه اجزه ی ابراز دارند....
iranbanoo نوشته: جناب نایت در مباحثه به دیالکتیک اشاره کردند(دیالکتیک در حقیقت مباحثه بر مبنای کنش و واکنش است)
اما کمی به نظرم مثال دور از روند بحث های بی پایان بود.
چه طور؟
در دیالکتیک وقتی فرد نسبت به کنشی ,واکنش نشان میدهد خود این واکنش,کنش واکنش دیگری میشود و به این وسیله ادامه میابد....
خوب در اینجا اهداف تنزل پیدا میکنند و هر کدام به فاز دیگر ی تغییر میابند.
فکر میکنم جناب نایت منظورشان این بوده که تنها با این روش میتوان اندیشه هایش را محک زد اما من به جنبه ی ناکامی از این نرسیدن ها و یا بی هدفی ها اشاره کردم.
منظور نظر من بیشتر بر این سو است که مباحثه میتواند (نه الزاما) بدون این روش هم انجام گیرد و دوطرف بحث و دو اندیشه هر کدام در مقام کنش گر بر بیایند.با این روش دو اندیشه ی برتر داریم که به صورت آشتی گونه اجزه ی ابراز دارند....

به دید من جدای از اینها، گفتمان آن اندازه هم که میگویند ارزش ندارد.

ما نخست جهان بیرونی (واقعیت) را داریم، سپس کنش‌ورزی در جهان بیرون را داریم، سپس اندیشیدن درباره جهان بیرون را داریم،
سپس نگره‌پردازی بر پایه‌ی اندیشه‌هایمان از جهان بیرون را داریم، سپس گفتمان بر روی نگره‌هایمان بر پایه‌ی اندیشه‌هایمان از جهان بیرون را داریم.

در هر فروروی داده‌های مهندی (مهممی) از میان میروند و پس بیشتر زمانها، یک نگره ارزش چندانی
برای گفتگو و کشمکش ندارد، بویژه آنهایی که در همان تراز نگره‌ای هستند و کاری به جهان بیرون ندارند.
صفحات: 1 2 3