دفترچه

نسخه‌ی کامل: اراده به دانستن
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
اراده به دانستن عنوان کتابی از میشل فوکوست.کتابی که بیشتر به تبار شناسی تاریخ سکسوالیته میپردازد و در این گذز علل و عوامل سرکوب سکس را بررسی میکند.
فرضیه ی سرکوب فوکو با طرح سه شک و یا سوال مطرح میشود که گرچه در نهایت به انها پاسخی منفی می دهد اما طرح این سه پرسش در خور تامل است:
1-آیا سرکوب سکس از لحاظ تاریخی امری بدیهیست؟
2-آیا ساز و کار قدرت اساسا از نوع سرکوب است؟
3-آیا گفتمان منتقد سکس میخواهد سد راه ساز و کار قدرت شود؟
سوالات اساسا تاریخی و سیاسی هستند اما به گفته ی خود فوکو طرح این پرسش ها بیشتر از ان بابت است که ببینیم چرا از سکسوالیته صحبت شد و چه چیزی گفته شد؟آنچه گفته شد چه ابزار های قدرتی را ایجاد کرد؟
مختصر انکه نکته ی اساسی در نظر گرفتن واقعیت گفتمانی سکس است و این نکته ی مهم که قدرت در قالب چه شکل هایی به ظریف ترین و فردی ترین رفتارها دست میابد...

اما دوستان هدف از ایجاد این تاپیک بحث و گفت و گو بر سر کتاب و نویسنده ی ان نیست.بلکه توجه به مواردیست که نویسنده کتاب به ان اشاره داشته و اینکه این موارد در جامعه ی ما چه بازتابی داشته و اصولا چه اثراتی با خود به همراه اورده.
در جامعه ی ما این سرکوب به چه اشکالی بر فرد تحمیل شده و چرا و چگونه سکسوالیته منحصر شد به خانه و خانواده و حتی کارکرد تولید مثل به عنوان قانون و هنجار در خانواده محصور شد/
امید است منظور را با کمک گرفتن و اشاره کردن به کتاب مورد نظر رسانده و بتوانیم از دیدگاه های دوستان بهره ببریم
نمیدونم ربط داره یا نه ولی فکر کنم شاید شناخت بهتر خود سکس و غریزه جنسی بهمون در این راه کمک کنه:

آلبر کامو نوشته: غریزه جنسی چیست؟از یک طرف نهایت تجسم طبیعت است و از طرف دیگه نیروی کوری که تسلیم بی چون و چرای تمامی انسان ها را می خواهد، حتی به بهای نابودیشان! مارکی دو ساد میگوید:تمامی موجودات روی زمین چه هستند در برابر فقط یکی از امیال ما!
بنابراین فکر میکنم میل جنسی به دنبال برتری یافتن و کنترل کردنه.نیرویی که به دنبال برتری یافتن و کنترل هست مطمئنا وقتی تحت سلطه قرار بگیره،میل به آزادی پیدا میکنه پس اگر جایی سرکوب سکس تجویز بشه حداقل یکی از عواملش کنترل افراد هست تا با تضعیف این نیرو میل به رهایی کمتر بشه.
همینطوره دوست عزیز
زمانی شاید گفتارها و رفتار ها با نوعی رک گویی متداول همراه بود.رفتارها صریح بود و گفتار ها بدون هیچ حجب و حیایی بود.بدن ها عریان و به سادگی با هم می ایخت ....
اما حالا تمام این رفتار ها سرکوب شد به خانه و خانواده کشیده شد.شرکای جنسی به حد اقل رسیدند و صحبت کردن در مورد این مسائل با احتیاط همراه شده و شاید همین مسائل باعث شد که سکس به نوعی رمز آلود جلوه کند.
وشاید علل بسیار ی از رفتار های ناهنجار سکسی به خاطر همین است که شما اشاره کردید.مهار کردن این تسلط...
این مسئله شاید هر چه بیشتر در جوامع سنتی نمود پیدا کرده.
جامعه ای مانند جامعه ی ما حتی سخن گفتن از سکس را تقبیح میکند و حتی از میبینیم که انجام این عمل را انکار میکنندو خود را مبرا از هر گونه تهمت این مسئله میدانند.
اما در طرف دیگر جامعه نوعی سرکشی دیده میشود که با توجه افراطی به این مسئله سعی بر زیر پا گذاشتن تمامی هنجار های به وجود امده دارد و به قولی میخواهد قدرت خود را به نمایش بگذارد.
شاید نمونه ی ان را بتوان در سکس های دست جمعی دید
اما حالا اگر فرض کنیم که این تسلط و قدرت سرکوب گر به یکباره از رو ی تمامی افراد برداشته شود نتیجه چه میشود؟
ایا هنجار ها تغییر میکند؟
آیا معنی اخلاق سکسی متحول میشود و سمت و سو پیدا مکند؟
آیا سکسوالیته ازاد میشود؟
درسته که سکس نیاز طبیعیه هر فرده اما من فکر میکنم اگه فرد زیاد خودش رو غرق در اینکار کنه و بعبارتی افراط کنه ممکنه زیانش بیشتر باشه.
واقعا برام سواله که حد و مرز این نیاز چه اندازه هست و تا چه میزان افراد باید پاسخگوی این نیازشون باشند؟
انسان موجودی چند بعدیه و همه ی ابعادش باید پرورش پیدا کنه.خب چطور باید برآورده شدن نیازهاشو مدیریت کنه که هیچکدومشون سرکوب نشن؟
آیا واقعا سرکوب این نیاز میتونه صدمات جدی به یک فرد بزنه؟
مهتاب عزیز به نظر من سکس با چند نیروی سرکوب گر مواجه هست
سرکوب به وسیله ی عوامل سیاسی
سرکوب به وسیله ی عوامل مذهبی و اعتقادی
سرکوب به وسیله ی اخلاق اجتماعی
و در نهایت سرکوب به وسیله ی خود فرد

سرکوب به وسیله ی خود فرد شاید متاثر از عوامل بالا باشه.چرا که اگر سرکوب گرهای قبلی نباشن فرد هم این نیاز رو در خودش تحت فشار نگذاره و هر زمان و با هر کس که احساس کنه کشش داره آمیزش انجام بده.
اما این مسئله هم باز بر میگرده به دوران کودکی فرد.
اگر این مسئله در دوران کودکی به شل صحیح به دور از محدودیت های دیگه برای فرد توضیح داده بشه و آموزش ببینه
مسلما اخلاق جنسی رویه ای طبیعی رو طی میکنه
mahtab71 نوشته: درسته که سکس نیاز طبیعیه هر فرده اما من فکر میکنم اگه فرد زیاد خودش رو غرق در اینکار کنه و بعبارتی افراط کنه ممکنه زیانش بیشتر باشه.
واقعا برام سواله که حد و مرز این نیاز چه اندازه هست و تا چه میزان افراد باید پاسخگوی این نیازشون باشند؟
انسان موجودی چند بعدیه و همه ی ابعادش باید پرورش پیدا کنه.خب چطور باید برآورده شدن نیازهاشو مدیریت کنه که هیچکدومشون سرکوب نشن؟
آیا واقعا سرکوب این نیاز میتونه صدمات جدی به یک فرد بزنه؟
هر چیزی،مخصوصا نیازهای انسانی وقتی دچار زیاده روی بشند مطمئنا زیان بار هستند،مثل اعتیاد به سکس Who Is a Sex Addict? | Psych Central

حد مرز سکس تا جایی هست که در زندگی عادی افراد اختلال ایجاد نکنه،در هر مقدار دیگه کاملا نرمال و سالم هست(یک خانم سکسولوژیستی میگفت تا دوبار در روز هم طبیعیه)
سرکوب هر نیازی در واقع هم اون نیاز رو قوی تر میکنه و هم ضررهایی داره که بیشتر از برآورده کردنش هست،یعنی به جز حالت اعتیاد برآورده کردن نیاز های جنسی باعث رهایی روانی میشه و سودهای جسمی هم داره.
iranbanoo نوشته: همینطوره دوست عزیز
زمانی شاید گفتارها و رفتار ها با نوعی رک گویی متداول همراه بود.رفتارها صریح بود و گفتار ها بدون هیچ حجب و حیایی بود.بدن ها عریان و به سادگی با هم می ایخت ....
اما حالا تمام این رفتار ها سرکوب شد به خانه و خانواده کشیده شد.شرکای جنسی به حد اقل رسیدند و صحبت کردن در مورد این مسائل با احتیاط همراه شده و شاید همین مسائل باعث شد که سکس به نوعی رمز آلود جلوه کند.
وشاید علل بسیار ی از رفتار های ناهنجار سکسی به خاطر همین است که شما اشاره کردید.مهار کردن این تسلط...
این مسئله شاید هر چه بیشتر در جوامع سنتی نمود پیدا کرده.
جامعه ای مانند جامعه ی ما حتی سخن گفتن از سکس را تقبیح میکند و حتی از میبینیم که انجام این عمل را انکار میکنندو خود را مبرا از هر گونه تهمت این مسئله میدانند.
اما در طرف دیگر جامعه نوعی سرکشی دیده میشود که با توجه افراطی به این مسئله سعی بر زیر پا گذاشتن تمامی هنجار های به وجود امده دارد و به قولی میخواهد قدرت خود را به نمایش بگذارد.
شاید نمونه ی ان را بتوان در سکس های دست جمعی دید
اما حالا اگر فرض کنیم که این تسلط و قدرت سرکوب گر به یکباره از رو ی تمامی افراد برداشته شود نتیجه چه میشود؟
ایا هنجار ها تغییر میکند؟
آیا معنی اخلاق سکسی متحول میشود و سمت و سو پیدا مکند؟
آیا سکسوالیته ازاد میشود؟
آزادی معمولا در کوتاه مدت نتایجش چندان جالب توجه نیست ولی آزادی در بلند مدت باعث ایجاد یک هارمونی میشه،چون در ابتدا عقده های فروخفته و نیازهای تشدید شده افزایش موقتی در ابزار نیاز جنسی بوجود میارند ولی بعد از مدتی به حالت نرمال و طبیعی برمیگرده.
بسیاری از هنجارها حتی ناشی از نوعی ترس از سکس و نیروی جنسی هست و به نظرم عامل سرکوب مضاعفه.
تا به اینجا فرض بر این بوده قدرت و عوامل ان و هر انچه به نام نیروی سرکوب گر میشناسیم همه در تحدید کردن نیروی سکس نقش داشته اند واثرات منفی بر آن اعمال کرده اند.

عواملی چون قانون,ممنوعیت ,سانسور و...
اما روانکاوان نگاه دیگری به این مسئله دارند.
اینکه هر کجا قدرت هست مقاومت نیز هست.و همین مقاومت هست که سکسوالیته را لذت بخش تر و مرموز تر جلوه میکند.
در واقع پیوند بین قدرت و لذت پیچیده. است. این بازی میان نیروی وحشی,طبیعی و زنده سکس که بی وقفه از پایین می آید و نظمی از بالا که در پی ممانعت از ان است.
در این کشاکش است که امیزش بین دو فرد لذت بخش تر است و سکسوالیته معنایی متمایز میابد و از لوثی فاصله میگیرد.
iranbanoo نوشته: در این کشاکش است که امیزش بین دو فرد لذت بخش تر است و سکسوالیته معنایی متمایز میابد و از لوثی فاصله میگیرد.

یعنی اگر نیروی سرکوبگری آنها در پی در بند کردن سکسوالیته ما نباشد، سکس به خودی خود لوث میشود؟
این قدرت است که سکس را تحت نظامی دو تایی قرار میدهد:مشروع و نا مشروع-مجاز و ممنوع
پس از ان است که قدرت به سکس نظم میبخشد ودر رابطه با آن رمز گشایی میشود.
در حقیقت طرفداران این مسئله بر این باورند که قدرت همواره سرکوب گر نیست و میتواند مسیر اخلاق جنسی
را تعیین کند و به آن معنا بخشد و برای آن حد و مرز تعیین کند.
میتواند باید ها و نباید ها را تعریف کند و نظام وصلت و ازدواج را از صافی ها عبور دهد
خود عمل سکس را از یک عمل ساده و بی معنا فاصله دهد و ان را به شکل یک عمل با بار معنایی خاص معرفی کند
به نظر من چندان هم بیراه نیست.
مثلا وقتی از نیار انسانی صحبت میشود این عوامل تحدید کننده هستند که مسیر ها را به او نشان میدهند
مثلا فروید در جهت همین رفع نیاز ها خانواده را هم نشانه میگیرد اما این عوامل تحدید کننده هستند که سکس را در
در قالب های مجاز و معقول تبیین میکنند.
صفحات: 1 2