Mehrbod نوشته: دوستان همانجور که آلیس گرامی گفت، هنر را چه تعریف میکنید؟
هنر: هر چیزی که با آن بتوان به انتقال احساس و عواطف پرداخت.
هنر والا: هنری که عمق و ماندگاری و شدت احساسی که انتقال میدهد چنان است که اثری روانضربهای به مخاطب داشته باشد.
هنر پست: هنری که قصد انتقال عواطف متعالی(از هر نوع آن را)دارد.
غیرهنر: اثری هنری یا شبههنری که هنرمند به هنگام خلق آن چیزی بجز انتقال احساس را هدف میگیرد.
Ouroboros نوشته: هنر: هر چیزی که با آن بتوان به انتقال احساس و عواطف پرداخت.
هنر والا: هنری که عمق و ماندگاری و شدت احساسی که انتقال میدهد چنان است که اثری روانضربهای به مخاطب داشته باشد.
هنر پست: هنری که قصد انتقال عواطف متعالی(از هر نوع آن را)دارد.
غیرهنر: اثری هنری یا شبههنری که هنرمند به هنگام خلق آن چیزی بجز انتقال احساس را هدف میگیرد.
خوب از همین میترسیدم، زمانیکه ما برای شناخت یک چیز وابسته به دومکَس (مخطاب) باشیم، آنگاه
هر کس میتواند برپایه سلیقه خود یک چیز را هنری/ناهنری و .. بنامد و براستی از دست ما هم کاری بر نمیاید.
تا ببینیم Nocturne گرامی چه تعریفی از هنر میدهد.
شاید نشه یه تعریف جامع از هنر ارائه داد. چون نسبی هست. یه موضوعی رو میشه یه تعریف براش داشت که اصول و قواعدی داشته باشه و در چهارچوب اون قواعد بررسی بشه. ولی هنر خیلی گسترده هست و نمیشه اون در یک چهارچوب خاص جای داد و معیاری براش تعریف کرد. به خاطر همین هم نمیشه یه تعریف کلی ازش داشت. با اینحال اینطور هم نیست که هر کسی بتونه ادعای هنرمند بودن و هر ساخته ای به معنی هنر باشه. وجه مشترک تمام هنرها خلاقیت و زیبایی هست.
shirin نوشته: شاید نشه یه تعریف جامع از هنر ارائه داد. چون نسبی هست. یه موضوعی رو میشه یه تعریف براش داشت که اصول و قواعدی داشته باشه و در چهارچوب اون قواعد بررسی بشه. ولی هنر خیلی گسترده هست و نمیشه اون در یک چهارچوب خاص جای داد و معیاری براش تعریف کرد. به خاطر همین هم نمیشه یه تعریف کلی ازش داشت.
گفتیم که، هنر چیزی بیشتر از برداشت ذهنی «هوتادین = qualitative» نیست. دانش ما درباره چیزهای هوتادین کاستی دارد و هنوز نمیتوانیم
از سازوکار چیزهایی مانند qualia «سرخفام بودن سرخ» یا فیزیکی «آبگون بودن آب» درست سر در بیاوریم، ولی به این چم نیست که نمیشود.
shirin نوشته: با اینحال اینطور هم نیست که هر کسی بتونه ادعای هنرمند بودن و هر ساخته ای به معنی هنر باشه. وجه مشترک تمام هنرها خلاقیت و زیبایی هست.
چرا اینجور نیست شیرین جان؟ اینجا تنها پرسمان این است که «هنرمند» چه اندازه در نشان دادن آنچه هنر مینامد کامیار بوده باشد.
برای نمونه یک نمایشگاه هنر بسیار باشکوه که بروید، هر آت و آشغالی را میشود بنام هنر خوراند و دومکسان (مخاطبان) زیادی هم آنرا در جایگاه هنر میپذیرند.
بر پایه تعریف هم که گفتیم نگر دومکس سنجه ما است، پس کار هنری به شمار خواهد رفت: از دید هام، از دید ویژه من و شما شاید نه:
Mehrbod نوشته: خوب از همین میترسیدم، زمانیکه ما برای شناخت یک چیز وابسته به دومکَس (مخطاب) باشیم، آنگاه
هر کس میتواند برپایه سلیقه خود یک چیز را هنری/ناهنری و .. بنامد و براستی از دست ما هم کاری بر نمیاید.
معیارهای ما نسبی هستند، این به معنای نسبی بودن خود چیزها نیست.
Ouroboros نوشته: معیارهای ما نسبی هستند، این به معنای نسبی بودن خود چیزها نیست.
زمانیکه ما نتوانیم با قطعیت بگوییم چه کاری هنریتر از چه کاری است چه دگرشی میکند؟
مانند این است که بگوییم یک دنباله (ریاضی) آیا با random راستین فراورده (generate) شده یا اینکه به نگر ما random میاید، هنگامیکه در عمل کوچکترین دگرسانیای ندارد.
تفاوت در آنجاست که من میتوانم با قطعیتی ارزشمند بدانم تجربهای که در حال گذراندن آن هستم از همان شما عمیقتر است.
مهربد جان ببخشید من معنی بعضی از واژه های شما رو نمیدونم. ولی همین دوتا تابلو اثر هنری نیستن. این سوءاستفاده از هنر هست. این چه خلاقیت و زیبایی توش به کار رفته؟ و کسانی هم که اینا رو هنر میدونن شناخت درستی از هنر ندارن. یا فکر میکنن حالا که به عنوان هنر تابلو شده حتما هنر هست. نه اینکه من متخصص هنر یا هنر شناس باشم ولی بعضی چیزا بدیهی هستن.
Ouroboros نوشته: تفاوت در آنجاست که من میتوانم با قطعیتی ارزشمند بدانم تجربهای که در حال گذراندن آن هستم از همان شما عمیقتر است.
خوب این میشود یک چیز شخصی، کوشش ما باید بر پایه دادن تعریفی جهانگستر و همهگیر باشد!
shirin نوشته: مهربد جان ببخشید من معنی بعضی از واژه های شما رو نمیدونم. ولی همین دوتا تابلو اثر هنری نیستن. این سوءاستفاده از هنر هست. این چه خلاقیت و زیبایی توش به کار رفته؟ و کسانی هم که اینا رو هنر میدونن شناخت درستی از هنر ندارن. یا فکر میکنن حالا که به عنوان هنر تابلو شده حتما هنر هست. نه اینکه من متخصص هنر یا هنر شناس باشم ولی بعضی چیزا بدیهی هستن.
آفرین، اینکه برخی چیزها «بدیهی» هستند خود میشود اینکه پرسش زیادی موقوف.
برخی چیزها شخصی و نسبی هم میتوانند باشند، که باز میشود پرسش زیادی موقوف!
به گفته دیگر، من میخواهم همانگونه که من و شما میدانیم 4 بزرگتر از 2 است، بتوانیم بگوییم یک کار هنری از دیگری نیز
چه اندازه باارزشتر است.
هوتادین = کیفی = qualitative
چنتادین = کممی = quantitative
برای نمونه گرما چیزی بیشتر از جنبش مولکولهای هوا نیست: جنبش بیشتر = گرمای بیشتر
ما در جایگاه جاندار زنده این جنبشها را بریخت هوتادین دریافت میکنیم: هوا
سرده، هوا
سردتر از دیروزه.
ولی اگر بخواهیم هم میتوانیم این جنبش را با دماسنج
اندازهگیری نموده و بگوییم هوا این درجه سانتیگراد گرمه.
برای هنر نیز میخواهیم همین سیستم را داشته باشیم شیرین جان.
Mehrbod نوشته: خوب این میشود یک چیز شخصی، کوشش ما باید بر پایه دادن تعریفی جهانگستر و همهگیر باشد!
چرا «باید» چنین باشد؟ هنر شخصیترین تجربهی دنیاست، چرا باید آنرا با دیگران شریک بشویم یا پیرامون آن به تفاهم برسیم؟ شما هرگز نخواهید دانست که احساس من به هنگام تماشای مهر هفتم چه بوده، منهم هرگز حال شما را نخواهم دانست.