یک مسئله هست که در دو جا خودش را نشان می دهد؛ تولد و خودکشی. و آن، مقایسه میان وضعیت نیستی با سایر شرایط زندگی است. در حالت نرمال، ما همیشه بین دو شرایط زندگی متفاوت، در برآیند یکی را بر دیگری ترجیح می دهیم، به اینصورت که اگر آزاد بودیم بین آندو، یکی را انتخاب کنیم، در نهایت یکی را برمی گزیدیم. اما چه کسی میتواند بگوید که یک زندگی مرفه بهتر است، یا نیستی؟ یا اینکه زندگی تحت شکنجه بدتر است، یا نیستی؟ اینها سوالهایی هستند که به نظر من نمیتوان به آن پاسخ داد. درست مانند مقایسه مقادیر یک تابع در دو نقطه متفاوت است، در حالی که تابع در یکی از آن نقاط تعریف نشده باشد. اما بهرحال، هنگام تصمیم برای خودکشی یا بچه دار شدن، این پرسشها سر در می آورند.
پ.ن. دوستان نیم فاصله را چگونه می نویسید؟
Unknown نوشته: یک مسئله هست که در دو جا خودش را نشان می دهد؛ تولد و خودکشی. و آن، مقایسه میان وضعیت نیستی با سایر شرایط زندگی است. در حالت نرمال، ما همیشه بین دو شرایط زندگی متفاوت، در برآیند یکی را بر دیگری ترجیح می دهیم، به اینصورت که اگر آزاد بودیم بین آندو، یکی را انتخاب کنیم، در نهایت یکی را برمی گزیدیم. اما چه کسی میتواند بگوید که یک زندگی مرفه بهتر است، یا نیستی؟ یا اینکه زندگی تحت شکنجه بدتر است، یا نیستی؟ اینها سوالهایی هستند که به نظر من نمیتوان به آن پاسخ داد. درست مانند مقایسه مقادیر یک تابع در دو نقطه متفاوت است، در حالی که تابع در یکی از آن نقاط تعریف نشده باشد. اما بهرحال، هنگام تصمیم برای خودکشی یا بچه دار شدن، این پرسشها سر در می آورند. پ.ن. دوستان نیم فاصله را چگونه می نویسید؟
در مورد نیم فاصله. به نظر من مقوله ی خودکشی اینچنین با مقوله ی نبودن قابل مقایسه نیست، چون کسی که خودکشی میکند طعمی از زندگی را چشیده است ولی کسی که نیست، نبوده و شاید هیچ وقت هم نخواهد بود، جواب دادن به این سوال واقعا کار ساده ای نیست.
Ouroboros نوشته: من خودم از طریق ویکیپدیا این باور را که بشر با سرعتی باورنکردنی مذهبیتر و احمقتر و فقیرتر میشود، چراکه هرچه ثروتمندتر، باهوشتر و سکولارتر باشید کمتر احتمال بچهدار شدن شما هست را تست کردم:
نرخ سراسری زاد و ولد
نرخ مرگ و میر نوزادها
تولید ناخالص ملی
لیست کشورها برمبنی IQ
نتیجه اینکه به نظر میرسد که این باور تا اندازهای حقیقت دارد، و کشورهای پیشرفته آمار زاد و ولد بسیار کمتری در قیاس با دیگر کشورها دارند. همینطور بالاترین کشورها در نرخ زاد و ولد، جزو بالاترین کشورها از نظر شمار نوزادان مرده هستند. علاوه بر این، گویا این فرضیه که آدمهای باهوش عموما میل کمتری نسبت به سکس دارند هر روز درحال تقویت شدن است[SUP](۱)[/SUP]. و همهی اینها را که جمع ببندیم، در خواهیم یافت که اساسا بیبرنامگی جزئی مهم و اساسی از بچهدار شدن است و آدم اهل برنامهریزی بسیار بعید است با سنجیدن همهی جوانب، زیر بار مسئولیت بسیار سنگین و کمرشکن بچهدار شدن برود.
۱)
تجربیات جنسی نوجوانان با تواناییهای شناختی اندک
نوجوانان باهوش سکس ندارند
اشخاص باهوش کمتر سکس پیشاز ازدواج دارند
رابطهی غیرمستقیم میل جنسی و هوش
عجب چشمانداز ترسناکی! در همین ایران، آقا می فرماید جمعیت بشود دویست میلیون. حالا کی به حرف آقا گوش می کند؟ اقلیتی که از کودن ترین های جامعه تشکیل شده و اگر با همین منوال پیش برود، در آینده می شوند اکثریت.
البته این تا اندازهای درست است، شاید هم اصلا درست نباشد!
«حیات» با پیچیدگیهای بیشماری روبروست و پیشبینی حتی سادهترین مسائل در نزدیکترین آیندهها هم ممکن نیست... همانطورکه گفتم کشورهایی که آمار زاد و ولد بسیار بالایی دارند، به همان نسبت آمار مرگ و میر نوزادها در آنها بالاست، و رسیدن به مرحلهای از پیشرفت که در آن نجات جان نوزادها ممکن باشد نیازمند رسیدن به مرحلهای از پیشرفت است که در آن هر خانوادهای هفت بچه به دنیا نمیآورد.
مثلا در سوئد از هزار نوزاد 2.56 میمیرد، در هند 60.82(در ایران 32.84، که به گمانم بسیار بالاست!
)
همینطور است. با فرا رسیدن تکینگی تکنولوژیکی، تقریبا همه این مسائل بی اهمیت خواهند شد و شاید دیگر اصلا نیازی به زاد و ولد برای بقای گونه انسان نباشد. اگر این تکینگی آنقدر که آقای کرزویل پیش بینی می کند زود رخ دهد (
+)، تمام پیش بینی ها و برنامه های بلند مدت را به هم می ریزد.
لزوما این انقراض نسل اندیشمندان ترسناک نیست این انقراض نسل اروپاییان و افزایش شمار هندیها و چینیها و مهاجران. در نهایت جز در نژاد و ظاهر در خصوصیات مهمتر انسانی
تغییر زیادی ایجاد نمی کند. بلکه فرهنگهای میزبان قویتر و متنوعتر می شوند. تمامی میراث دانش و فرهنگ و هنر نیز به نسل متولد شده در غرب منتقل می شود.
در نهایت این پدیده ای مثبت برای بشریت است. تفاوتها کمتر شده و افراد به هم نزدیکتر می شوند.