دفترچه

نسخه‌ی کامل: جایگاه فرهنگی ملت ایران در مقایسه با ملل دیگر
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
توی یکی از جستارها خواندم یکی از کاربران(فکر میکنم امیر بود) میگفت ملت ایران نسبت به ملل دیگر خاورمیانه جلوتر هستند و ولی موضوع دیگری که توجهم رو جلب کرد این بود که ایشون گفتند ملت ایران تا حدودی از نظر فکری هم سطح مردم اروپا میتوانند باشند اگر نه برتر، در اینکه مردم ایران نسبت به بقیه ی کشورهای عربی بیدار تر هستند که شکی نیست، حال سوال این است که به نظرتون ملت ایران در مقایسه با اروپایی ها و کشورهای متمدن چه جایگاهی دارند؟ یعنی فکر میکنید ملت ما چقدر از نظر فکری از آنها عقب تر هستند؟ چون من با برخوردهایی که با اروپایی ها و مردم عادی که همش توی چت رومها بوده داشتم، به نظرم رسید اونها زیاد هم ادمهای روشنی به نظر نمیرسند و من احساس کردم ما در این موارد یه مقدار خودمون رو پایین تر فرض کردیم و توی سر خودمون زدیم، شما در این مورد چه نظری دارید؟
راستش من از آنجاکه دوستان لامذهب یا دستکم سکولار زیادی از کشورهای مسلمان داشته‌ام و دارم، و به درددل‌ها و انتقادات آنان از جوامع‌شان گوش داده‌ام(و یا حتی سطح فکری خود آنها که بالاترین در میان جوامع‌شان بوده‌اند را با همتایان ایرانی‌شان سنجیده‌ام)، ایمانی استوار و سست‌ناشدنی به مردم ایران دارم. همین اول بگویم که این ایمان یکسره فاقد حتی ذره‌ای تعصب ملی‌گرایانه یا توهمات ناسیونالیستی‌ست، صرفا آنچه دیده‌ام را به سنجش گذاشته‌ام و نتیجه‌ی مشاهداتم یا دستکم مطالعاتم را مکتوب می‌کنم. مسئله جلوتر بودن مردم ایران از همسایگان خود نزد من در بعدی سیاسی مطرح نیست، گمان نمی‌کنم بجز گرایش به دموکراسی و سکولاریسم، ایران چندان جلوتر از باقی کشورهای منطقه باشد دع، ما ولی از نظر اجتماعی بسیار پیشرفته‌ایم و عقده‌ی حقارت و خودکم‌بینی مانع از مانور و برنامه‌ریزی و باز کردن حساب‌های ویژه بروی این پتانسیل‌های برجسته و پراهمیت می‌شوند.


برای مثال جایگاه و نحوه‌ی برخورد با زنان را درنظر بگیرید(نه حقوق آن‌ها را، که دست مردم نیست)، در این رابطه جامعه‌ی ایرانی هزار سالی جلوتر از دولت آنست، و عنایت داشته باشید که بسیاری اعراب افریقایی مثلا دولت ایران را پیشتاز تلقی می‌کنند! درست است که چند دهه‌ای از غرب، و چند قرنی با شرایط ایده‌آل که در آن مظاهر مردسالاری منقرض شده‌اند و برابری حقیقی میان زن و مرد برقرار شده فاصله داریم، اما شرایط بسیار امیدوارکننده است، زیرا علاوه بر آمادگی ذهنی بخش بزرگی از مردم، ما برتری عینی در رفتار مردم عادی شاهدیم که حتی کشور پرادعایی همچون ترکیه هرگز آنرا در چشم‌انداز نمی‌بیند.

یک مثال دیگر تظاهرات سکوت توسط جنبش سبز بود، که در تمام جهان مشابهی ندارند و نخواهد داشت: از این جهت که هر ملتی را به قدر ملت ایران سرکوب بکنند و آزار بدهند و به نحو سیستماتیک ازهم بدرند و بنیاد‌های اجتماعی آنرا ویران بکنند، هرگز نخواهد توانست انسجام و شعور و بلوغی که ما در آغاز از آن جنبش دیدیم را به نمایش بگذارد، با سکوت حقوق خود را بطلبد، در برابر سیلی صورت را بگرداند و خلاصه چنان رفتاری بکند که فقط از شهروندان متمدن‌ترین کشورها انتظار می‌رود(مقایسه بشود با تظاهرات‌هایی که در پاکستان اتفاق می‌افتند، و به محشر کبری می‌مانند!). این یک چیز دیگرست که همواره در نقد جامعه‌ی ایران با بی‌انصافی تمام فراموش می‌شود، اینکه هرچه هستیم و هرکه هستیم، به رغم سی و سه سال سرکوب مداوم و تخریب سازمان‌یافته هستیم، برعلیه تمام آنچه برسرمان آورده‌اند و رفته است هستیم و برعلیه بادهایی این درخت همچنان استوارست و مقاومت می‌کند که جنگل‌ها دربرابرش به زانو درمی‌آمدند. آفریقایی-آمریکایی‌ها دلیل جرم‌خیزی و ناهنجاری‌های اجتماعی ِ جامعه‌ی خود را از لطمات صد سال برده‌داری می‌دانند، و یکی از دلایلی که برای «توضیح» وحشیانه‌ترین جنایت تاریخ بشر توسط ملتی متمدن حواله می‌دهند شرایط سخت «قرارداد ورسای» است! ملت ایران صدها سال در خانه‌ی خود برده‌ و نوکر عرب و ترک و مغول و ملا و شاه و .. بوده و در شرایط «ریسک مداوم» زندگی کرده، و در این سی‌سال(که هیچ، همین هفت هشت سال ِ این مردک)چندبرابر ورسای برسرش آورده‌اند.


مشکل بزرگ بسیاری از ایرانیان اینست که کشورمان را با سوئیس و دانمارک و نروژ قیاس می‌کنند و نتیجه می‌گیرد که «خوب، ما بسیار عقب‌مانده‌ایم»، این جهان‌بینی ِ مبتنی بر تحقیر خود(یا در واقع هموطنان خود، چراکه همه از همه انتقاد می‌کنند بجز خودشان، و کارهای خودشان را با ضمیر سوم شخص غایب به نحوی تشریح می‌کنند که گویی از این خبرها نیست)باعث سرخوردگی و ناامیدی و بیزاری از چیزهایی می‌شود که نه فقط بد نیستند، بلکه بسیار دلگرم‌کننده هستند. این ایرانیان کشورمان را با افغانستان و پاکستان و عراق که همسایه‌های ما هستند و طبیعتا وجوه اشتراک به مراتب درجات بیشتری با ما دارند مقایسه نمی‌کنند و اگرهم با چنین هم‌سنجی روبرو بشوند، به نظرشان مضحک یا حتی توهین‌آمیز یا حتی از آنهم بدتر(یا بهتر)، شاهدی بر عقب‌ماندگی کشور تلقی می‌کنندش(که به چه روزی افتاده‌ایم که از این کشورهای بدردنخور جلوتر بودن مایه‌ی افتخارمان شده و...).

در مورد اروپا اگر صحبت می‌کنید، در بسیاری موارد از ما بهترند، در برخی موارد بدتر. وضع سیاسی را اگر فاکتور بگیریم، ساختارهای اجتماعی ِ مناسب‌تری دارند، جوامع‌شان اختلاف سطح کمتر دارد، روابط ارباب و بنده‌ای در جامعه حاکم نیست و مردسالاری زهرش تا اندازه‌ی زیادی گرفته شده. درک و شعور سیاسی اما در ایران بسیار بالاتر است، زیرا وقتی چیزی ندارید می‌پرسید که چرا ندارم و درست یا غلط پاسخی برای خود پیدا می‌کنید، اما وقتی در سیستمی بدنیا آمده‌اید و بزرگ شده‌اید که این چیزها (که برای ما آرزوست) از روز اول و بطور پیشفرض در اختیارتان بوده، نمی‌توانید شرایطی را تصور بکنید که وجود نخواهند داشت، اینست که دانستن بسیاری موضوعات بی‌موضوعیت می‌شود، از تعریف دموکراسی یا بایستگی سکولاریسم گرفته تا اینکه دیگر مدل‌های اجتماعی چگونه هستند و...(مثلا تحقیقی می‌خواندم که گویا اکثریتی از مردم انگلیس نمی‌توانند سه مدل مختلف حکومت را نام ببرند).
هیچکس دیگر در اینباره نظری ندارد؟ E052E213
اروپاییان هم تا همین دو سه قرن اخیر از نظر اخلاقی و بیحسی نسبت به زجر دیگران بهتر بنود وضعشان از باقی دنیا از آتش زدن جادوگر تا ابزار شکنجه عمومی برای سرگرمی.
چیزی که ورق را برگرداند گسترش حس همزاد پنداری آنها همزمان با نهضت روشنگری و انسانگرایی بود.در ایران اینکه مردم کاملا احساس نفرت کنند از خشونت چاره کار است.از این نظر ما از همسایه های خودمان جلو هستیم تا حدی.ولی هنوز هم وقتی برای اعدام عمومی یک نفر سر صبح مردم با تخمه جمع میشند یعنی خیلی کار مونده و فاصله هست،این حل بشه باقی مشکلی نیست.
دوستان لطفا علاوه بر برشمردن خوبی ها، قبل از هر نتیجه گیری، این پارامترها رو هم در نظر بگیرید: لات بازی، تمایل شدید به خشونت، تجاوز گروهی، شوق تماشای مراسم اعدام آن هم هنگام سحر (که راسل گرامی هم اشاره کرد)، تماشای دسته جمعی چاقو کشیدن و چاقو خوردن و فقط تماشا کردن، رای دادن میلیونی به احمدی نژاد و شعارهای پوپولیستیش، استادیوم ها، تبدیل محیط زیست به آشغالدونی، اعتیاد گسترده، دروغگویی و ریاکاری، و از همه مهم تر: وضعیت توالت های عمومی!
Philo نوشته: دوستان لطفا علاوه بر برشمردن خوبی ها، قبل از هر نتیجه گیری، این پارامترها رو هم در نظر بگیرید: لات بازی، تمایل شدید به خشونت، تجاوز گروهی، شوق تماشای مراسم اعدام آن هم هنگام سحر (که راسل گرامی هم اشاره کرد)، تماشای دسته جمعی چاقو کشیدن و چاقو خوردن و فقط تماشا کردن، رای دادن میلیونی به احمدی نژاد و شعارهای پوپولیستیش، استادیوم ها، تبدیل محیط زیست به آشغالدونی، اعتیاد گسترده، دروغگویی و ریاکاری، و از همه مهم تر: وضعیت توالت های عمومی!

اینها به نظر من بی اهمیت است از عامه مردم انتظار بیشتری نمی توان داشت. از طرفی اگر خصوصیات خوب همین عامه را هم بیاورید متوجه می شوید که در مجموع مردم ایران فرق زیادی با مردم آمریکا یا نیجریه ندارند و این شرایط است که چیزی را در جامعه مد یا مطلوب می کند.

اما جرم و بدی بزرگتر را باید در روشنفکران و elite نداشته ایران دانست! نتیجه کار (و یا کار نکردن) آنها همین وضعی است که می بینید.
مردم عادی در جوامع متمدن بیشتر سوار بر قانون و ساختارهای اجتماعی هستند و توسط این ساختارها رانده میشوند، ولی خودشون به خودی خود نه از این ساختارها و سودهایی که این ساختارها به آنها میرسانند آگاه هستند و نه قدرشو میدونند، و این ساختارها هم توسط الیت جامعه بر جامعه حکمفرما شده است، و همانطور که کاوه گفتند مشکل ایران نداشتن الیت است، توی ایران هر موقع تبلیغ یک طرز تفکر میشه اشخاصی هستند که میگویند مردم هنوز برای این طرز فکر آماده! نیستند، انگار الیت ها باید دنبال مردم عادی برن و نه مردم عادی دنبال الیت، به طور مثال وقتی سیاه پوست ها و با سفید ها در امریکا برابر اعلام شدند آیا مردم امریکا برای این کار آماده! بودند کاملا یا کلی در برابر این قانون مقاومت صورت گرفت؟ ولی سرانجام میبینم که قانونی که الیت جامعه به تصویب رساندند کم کم برای مردم عادی و روزمره و به یک اصل بدل شد، توده های مردم از تغییر میترسند، فرقی نمیکنه کجا دنیا باشیم، بدا به حال ملتی که یک سری الیت های منفعت طلب داشته باشد که دیکته کردن رفتارهای متمدنانه به مردم رو به نفع خودش ندونه.
مساله اینجاست که الیت هم در واقع جزوی از جامعه ست که فقط بیشتر مطالعه و فکر و نظریه پردازی میکنه.تازه ورودی هم نداره فقط خرجش امکان بیان عقاید و کاغذ و فلم و چاپ هست.وضع الیت شاخصی از وضع فکر و مطالعه در جامعه هست.در دوران روشنگری در اروپا و غرب با انقلاب نشر کتاب و ارتباط و نامه نگاری همزمان بود.وقتی سرانه مطالعه مردم ما وضعش این باشه وضع الیت هم بهمون نسبت میشه دیگه.
Russell نوشته: مساله اینجاست که الیت هم در واقع جزوی از جامعه ست که فقط بیشتر مطالعه و فکر و نظریه پردازی میکنه.تازه ورودی هم نداره فقط خرجش امکان بیان عقاید و کاغذ و فلم و چاپ هست.وضع الیت شاخصی از وضع فکر و مطالعه در جامعه هست.در دوران روشنگری در اروپا و غرب با انقلاب نشر کتاب و ارتباط و نامه نگاری همزمان بود.وقتی سرانه مطالعه مردم ما وضعش این باشه وضع الیت هم بهمون نسبت میشه دیگه.

این پیوندهای دیالیکتیکی مانند مرغ و تخم مرغ هستند.

الیت‌ها همبود را "درست" میکنند، یا همبودها الیت "درست" میکنند؟