دفترچه

نسخه‌ی کامل: گزیده و خلاصه کتاب-دانلود - تاریخ اسلام - بازخوانی داستان غدیر خم ...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
داستان تولد امام علی در کعبه

امام صادق گفته که مردان قریش پیرامون کعبه نشسته بودند، فاطمه دختر اسد که درد زایمان اش گرفته بود نزد کعبه رفت، مردم دیدند که دیوار کعبه شکافت و فاطمه و به دیوار به هم آمد و دروزاه بسته شد.
مردم رفتند که در را بگشایند تا بنگرند که چه موضوعی است! هرچه کوشیدند دروازه گشوده نشد. گشوده نشد.

فاطمه سه روزی در درون کعبه بود و مردم مکه داستانش را زبان به زبان می کردند. سپس دیوار در همان نقطه که او وارد شده بود شکافت و او علی را بر دست گرفته بیرون آمد وگفت در این سه روزاز میوه های بهشت می خوردم. علی نوزاد تا چشمش به پیامبر افتاد به پیامبر افتاد گفت «السلام علیک یا رسول الله» و بروی پیامبر لبخند زد.

پیامبر زبانش در دهان او نهاد و دوازده چشمه از زبانش جوشید.
خرائج قطب راوندی ص 171

در خور یادآوری است که کعبه در زمان ولادت علی درب و سقف نداشته و بعدها برای آن درب و سقف گذاشتند. نشان می دهد که حدیث سازان از شکل کعبه در زمان تولد علی خبر نداشتند.

بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص197-198 الکترونیک
معراج علی بن ابیطالب

شیعیان عقیده دارند علی چندبار معراج رفته! یکی از معراج ها را از کتاب نقل کرده بقیه را درکتاب دنبال کنید.
شیخ مفید نوشته که عبدالله ابن مسعود گفته:
به نزد فاطمه رفتم و گفتم شوهرت کجاست؟
گفت: جبرئیل او را به آسمان برده است.
گفتم برای چه؟
گفت: چند تنی از فرشتگان بر سر موضوعی نزاع کرده بودند و در خواست کردند یکی از آدمیان داورشان شود. الله تعالی به آنها وحی کرد که خودشان یکی را انتخاب کنند. آنها علی ابن ابیطالب را انتخاب کردند.

اختصاص شیخ مفید ص213
بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص213-214 الکترونیک
هدایای آسمانی برای علی 1

شیخ صدوق : عبدالله ابن عباس گفته که با پیامبر نشسته بودیم که پاره ابری به زیر آمد. پیامبر گفت نزدیک تر بیا!
چون ابر نزدیک شد پیامبر دستش را دراز کرد و جامی پر از رطب تازه برگرفت. جام در دست پیامبر تسبیح گفت. پیامبر چند رطب خورد و جام را به علی داد.
جام در دست علی تسبیح گفت.
علی نیز چند رطب خورد. کسی به پیامبر گفتند: فقط خودت و علی خوردید؟

جام زبان گشوده گفت: لا اله الا الله آفریدگار نور و ظلمت. ای مردم! بدانید که من هدیه از جانب الله برای پیامبر هستم، هرکه پیامبر یا وصی پیامبر نیست از من نخواهد خورد.

امالی شیخ صدوق ص 581
بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص215- 216 الکترونیک

برای خواندن درباره دیگر هدایا به کتاب مراجعه کنید.
برخی معجزات امام علی1-بازگشت خورشید

درباره برگشتن خورشید بفرمان علی چند روایت آمده است که نشان می دهد خورشید چند بار برای او از مسیرش برگشته است.
در یکی از این روایتها شیخ مفید نوشته که یکبار حالت وحی به پیامبر رسید و علی برای جلوگیری از تابش آفتاب جامه خودش برایش پرده کرد و مشغول بود تا خورشید غروب کرد. چون حالت وحی تمام شد پیامبر گفت «علی نماز عصر را خوانده ای؟»
گفت «مشغول بودنم به تو مرا از آن بازداشت.»
پیامبر گفت: «اللهم خورشید را برای علی برگردان»
خورشید غروب کرده بود ولی برگشت و همه جا را روشن کرد و تا درون اطاقها تابید.

چند روایت دیگر ولی متفاوت در اینباره هست که خوب است آنها را درکتاب دنبال کنید.

بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص218 الکترونیک
برخی معجزات امام علی 2-بندآمدن سیل و سخن گفتن ماهیان با علی

فرات فیضان (طغیان)کرد و مردم به فغان آمدند و علی عصایش را برداشته بر فرات نواخته گفت: به اذن الله فروکش کن!
فرات فروکش کرد و آبش چنان اندک شد که مردم ماهیان کف زمین فرات را دیدند و جمعی از ماهیان را دیدند که به زبان عربی فصیح به علی سلام کردند.
مردم در شگفت شدند.
علی گفت که الله آنها را به خاطر من به زبان آورده است.

ارشاد شیخ مفید ص 348-347/1
بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص221 الکترونیک
معجزات امام علی 3-جنگ با اجنه

چندین روایت جالب و خنده دار درباره جنگ علی با اجنه هست که می توانید به کتاب بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی

صفحات 221 الی 223 الکترونیک مراجعه کنید.
معجزات امام علی 4- غسل جنابت و نوکری جبرئیل

انس ابن مالک (نوکر خصوصی پیامبر):
پیامبر در یکی از شبهای تار اصحابش را برداشته به خانه علی رفت و به علی گفت: هر چه دیده ای را برای اینها بگو.
علی گفت: شرمم می آید.
پیامبر گفت: از حق نباید که شرم کرد. بگو!
علی گفت: با فاطمه جماع کردم، آب نبود که غسل کنمف حسن و حسین را فرستادم تا آب بیاورند و لی دیر کردند و من به پشت خوابیدم و منتظر ماندم.
ناگاه دیدم که سطلی از بالا آمد و دستار دیبائی به رویش کشیده بود، و بانگی برخاست که یا علی بر خیز و غسل کن. من برخاسته غسل کردم و تنم را با آن دستار خشک کردم. چون فارغ شدم سطل و دستار برخاسته به آسمان رفتند.
پیامبر به علی گفت: آن آب جوی کوثر بوده جبرئیل آمد و به من خبر داد که او برایت آورده بوده است.چه کسی همچون تو که نوکری مانند جبرئیل داری!؟

امالی شیخ صدوق ص 296-297
بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص 224 الکترونیک
معجزات امام علی 5 – سلمان فارسی و شتر ثمود

سلمان فارسی از علی می خواهد ماده شتر ثمود و معجزات علی را ببیند. علی با سلمان سوار اسب بالدار میشوند و به سفری مثل آنچه در کارتونهای کودکانه دیده ایم می روند. داستان را در کتاب دنبال کنید.

نوادر المعجزات ص 15-20
بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص224-228 الکترونیک
معجزات امام علی 6 – زنده کردن مردگان

امام صادق:
جوانی از بنی مخزوم به نزد علی آمد و گفت: دایی جان! یکی از همزادانم مرده و من برایش سخت در اندوه ام.
علی گفت دلت می خواهد اورا ببینی؟
گفت: آری
پس به سر گورش رفتند و علی گفت: ای فلان! به اذن خدا بر خیز!
مردم دیدند که آن مرده بر گورش نشسته و می گوید:
ونیه ونیه شالا یعنی لبیک لبیک مولایمان!
علی به مرده زنده شده گفت: این چه زبان است؟ مگر تو وقتی مردی عرب نبودی؟
گفت بودم ولی بر ولایت فلانی و فلانی مردم و زبانم تبدیل به زبان اهل دوزخ شد.
قطب الدین راوندی، خرائج و جرائح 173

در داستانی دیگر یک جوان یهودی از علی برای یافتن گنج پدرش کمک میخواهد. علی اورا به وادی برهوت حضرموت فرستاده او با روح پدرش صحبت کرده گنج را یافته نزد علی بر می گردد و مسلمان میشود.
خرائج قطب راوندی 193-194

در داستانی دیگر علی در کاخ کسری به اتفاق منجم کسری یک جمجمه پیدا کرده آن را به سخن می آورد!
نوادر المعجزات21-22

داستانی دیگر حاکی است علی جوانی را که سر ازبدنش جدا شده بود را به درخواست پدر جوان زنده کرد و آن جوان با پدرش در جنگ صفین شرکت کرده کشته میشوند.
نوادر المعجزات 32-36
بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص229-234 الکترونیک
معجزات امام علی 7 – آفرینش شتر از سنگ

قطب راوندی از زبان امام سجاد:
مردی اعرابی به نزد ابوبکر آمد و گفت که پیامبر به من وعده داده بود هشتاد ماده شتر به من بدهد.
ابوبکر گفت که باید گواه بیاری.
سلمان دست مرد را گرفته او را به نزد علی برد.
علی به حسن گفت: سلمان را باخودت بردار و همراه این مرد به فلان دره برو و بانگ بزن که « ای صالح! امیرالمومنین به تو سلام می رساند و می گوید آن هشتاد ماده شتری که پیامبر به این مرد وعده داده بوده است را به من تحویل بده».
حسن چنان کرد و از درون کوه آواز آمد که لبیک یا ابن رسول الله و چیزی نگذشت که شتران یکی پس از دیگری از درون زمین بیرون آمدند، هشتاد ماده شتر بودند، و حسن مهارشان را گرفته به آن مرد سپرد.

خرائج قطب راوندی 175-176
بازخوانی داستان غدیر خم – امیر حسین خنجی ص 234 الکترونیک
صفحات: 1 2 3