درود
راسل گرامی من گمان کنم نمی شود همه کتاب را این جا آورد. (پندار نخست من این بود که همه کتاب را در همین تاپیک بیاورم
خیال خامی بود) ولی نمی شود. برای همین از برخی بخش ها آن را می نویسم. برای نمونه بخش یک نزدیک به هشتاد برگ دارد
بخش دو
تاریخچه شخصی محمد
دهها هزار داستان کوتاه درباره محمد هست. بسیاری از آنها ساختگی، بقیه بی ریشه یا پر ابهام هستند. ولی باور هست که برخی حدیثهای (سنت گفتاری) صحیح (معتبر، راست) هستند. با خواندن این حدیثهای صحیح، یک تصویر منصفانه با ثبات از محمد پدیدار شده و شدنی میسازد تا ارزیابی تقریبی از شخصیت و ساختار روانی او داشته باشیم. آن چه پدیدار میشود، حالت یک خودشیفته است.
در این جستار پژوهشگر و پژوهش کم است درست به این دلیل که مسلمان اجازه ندارند و نمیگذارند بررسی واقعبینانهای از قرآن یا زندگی محمد انجام شود. بهر حال، آن چه از او میدانیم نه تنها سراسر با تعریف خودشیفتگی سازگار است، بلکه میتواند در کنشهای شگفت انگیزی که پیروان وی انجام میدهند، نیز دیده شود. از این رو، اختلال شخصیتی مردی در پیروان وی بر جا مانده و آنها را، به همان شیوه، شیفته خویشتن، بدگمان و خالی از مهر نشان میدهد.
برای همین درک روان شناسی محمد و اخلاق نسبی در باره شخصیت وی بسیار مهم بوده، چون به ما برای درک این جستار که چرا مسلمانان در برابر دگراندیشی بسیار نا بردبار، در برابر اندیشه های مخالف بسیار خشن، به خارجیان بسیار بدبین، و چرا زمانی که پرخاشگر بوده و کسان دیگری را قربانی میکنند، خود را چون قربانی میبینند، کمک میکند.
خودشیفتگی چیست؟
طبقه بندی رفتارهای نابهنجار (DSM) خودشیفتگی را چون اختلال شخصیتی که «که گرد الگوی خود بزرگ بینی، نیاز به ستایش شدن، و حس روشن اندیشی بودن، میگردد، تعریف نموده است. بیشتر زمانها افراد حسی درباره بسیار ارزشمند بودن را داشته و درباره دستاوردهای خویش گزافه گویی کرده و ستایش و ستوده شدنی فراتر از ارزش دستاوردها خود را پذیرفته یا آن را میطلبند.» (1)
به طور کلی همه کمی خودشیفته هستند. اندازه درستی از خودشیفتگی اجازه میدهد خودباوری داشته و نگاه مثبتی به زندگی داشته باشیم. این یکی از دلیلهای تشخیص دشوار آن، هنگامی که تبدیل به اختلال میشود، است.
برای تشخیص این که آیا شخصی دچار اختلال شخصیتی خودشیفتگی شده است، دست کم باید پنج تا از معیارهای زیر در او دیده شود:
1- احساس خود بزرگ بینی و خودستایی (برای نمونه، بزرگ دیدن دستاوردها و داستان سرایی تا حد دروغ گفتن، درخواست شناخته شدن مانند برترین افراد بدون این که دستاوردهای او درخور چنین چیزی باشد)
2- آیا با وسوسه پندار کامیابی بی کران، شهرت، نیروی هراس انگیزی، توانایی مطلق، هوش سرشار بی همتا (خودشیفتگی مغزی)، زیبایی بدنی یا توانایی کنش جنسی (خودشیفتگی بدنی)، یا آرمانی، جاودانگی، برتری یافتن بر همه در عشق یا اندوه، پر شده است.
3- اگر باور استواری داشته باشد که این آقا یا خانم بی همتا، ویژه بوده، و تنها میتواند از سوی مردم (یا نهادها) تراز بالا، و افراد ویژه دیگر، درک شده، یا تحویل گرفته شده، یا همراهی شود.
4- نیاز به ستایش، چاپلوسی، توجه یا تایید فراوان داشته، یا با نرسیدن به آن، آرزو دارد ترسناک و انگشت نما باشد. (Narcissistic supply)
5- احساس شایستگی کردن. چشم داشتهای بی دلیلی یا رفتاری با الویت ویژه و دلخواه. طلب تسلیم کامل و خودکار مردم در برابر چشم داشتهای او.
6- آیا «از دیگران بهره کشی» میکند، یعنی، دیگران را برای رسیدن به هدفهای خودش به کار میگیرد.
7- از همدردی پرهیز میکند. آیا نمیتواند یا نمیخواهد احساسات و نیازهای دیگران را درک کرده یا شناسایی نماید.
8- همواره به دیگران رشک ورزیده یا باور دارد که دیگران به او چنین احساسی دارند.
9- اگر خود بزرگ بین، رفتار و ویژگیهای مغرورانه همراه با خشم دیوانهوار زمانی که جلو وی گرفته شده یا مخالفت ببیند یا با او مقابله شود، دارد. (2)
همهی این معیارها در محمد پیدا میشود.
1- میگوید پیام آور ویژه خدا بوده و خاتم پیامبران (قرآن 33:40)؛
2- از ارائه هر گونه گواه برای این ادعا خودداری نموده و چشم داشت دارد که مردم او را باور کنند.
3- او به خودش به عنوان خیرالخلق (بهترین آفریده شده)، یک «نمونه عالی» (قرآن 33:21)، «بالاتر بودن از دیگر پیامبران در درجه» (قرآن 2:253)، «نفر برتر» (قرآن 17:55) و «رحمتی بر جهانیان» (قرآن 21:107).
4- میگوید «به مقامی درخور ستایش» رسیده (قرآن 17:79)، جایگاه شفاعت کننده، به خدا سفارش میکند چه کسی را کیفر و به چه کسی پاداش دهد.
5- با نوید به پاداش آسمانی از دیگران بهره برده و آنها ناچار به بر پا سازی جنگ کرده، غارت کرده و جیب خودش را با غنیمتهای جنگی پر میکند.
6- او هیچ همدردی با هیچ کسی، نه با قربانی خودش که غارت کرده، شکنجه، تجاوز، برده ساخته یا به طور گروهی کشته، داشته، نه با کسانی که او با نوید پاداش الهی به کام مرگ فرستاده، دارد.
7- به شدت مغرور بوده و درخواست احترام و پیروی کامل دارد.
8- احساس شدیدی برای شایسته بودن داشته است. گمان میکرد که هر چیزی به شرکت ثبت شده الله و پیامبر او تعلق داشته، و او مدیر عامل آن است.
خودستاییهای بیشتر:
· خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مىفرستند اى كسانى كه ایمان آوردهاید بر او درود فرستید و به فرمانش به خوبی گردن نهید. (قرآن 33:56)
· و راستى كه تو را خویى والاست. (قرآن 68:4)
· تو [محمد] چراغی هستی که نور میافشاند. (قرآن 33:46)
ابن سعد نوشته پیامبر اسلام گفته، «از میان همه مردم جهان خدا عربها را برگزیده است. از میان همه عربها بنی کنانه را برگزید. از میان بنی کنانه قریش (قبیله محمد) را برگزید. از میان قریش بنی هاشم (خاندان او) را برگزید. از میان بنی هاشم مرا را برگزید.» (3)
انگشت نماترین ادعا، از دیدگاه من، ادعایی است که خدا نوید بخشیدن همهی گناهان آینده او را داده است. «ما تو را پیروزى بخشیدیم [چه] پیروزى درخشانى تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد.» (قرآن 2-1 :48)
شاید به همین دلیل او چنین ناپسند زندگی نموده است. به سختی بزهای هست که وی انجام نداده باشد. آیا او در زیر نفوذ چنین خود گول زنی بوده که گناهان آینده وی بخشیده میشود و پاسخگوی آنها نخواهد بود؟ شدنی است که خدایی باخرد چنین پیشنهادی به کسی بدهد؟
در زیر شماری از ادعاها است که پیامبر اسلام درباره خودش نموده است.
· نخستین چیزی که الله قادر متعال آفرید روح من بود. (4)
· پیش از همه چیز، خدا روح مرا آفرید. (5)
· من از الله هستم، و مومنان از من. (6)
· همان گونه که الله مرا بی همتا آفرید، به من شخصیتی بی همتا داد. (7)
· اگر برای تو نبود، [ای محمد] من گیتی را نمیآفریدم. (8)
این سخنان خودستایانه را با گفته عیسا، زمانی که کسی او را «آقای خوب» نامید مقایسه نماید، عیسا گفت، «چرا مرا خوب خواندی؟ هیچ کس خوب نیست -مگر خدا خودش.»(9) عیسا هیچ یک از تبه کاریها که محمد انجام داده، را انجام نداده، با این حال هیچ گاه نگفته خدا، کائنات را به خاطر او آفریده است. به وارونه، او خویش را قربانی نمود تا جهان را پاسداری نماید. پیامبر اسلام میگفت دیگران خود را برای من قربانی کنند. تنها یک خودشیفته میتواند چنان از واقعیت ببرد که بگوید کائنات به خاطر او آفریده شده است.
بهر حال، خودشیفته به طور کلی، حتا زمانی که در حال خودنمایی است، تظاهر به فروتنی میکند. ترمذی روایت کرده: «پیامبر گفت: من گفته های تو را شنیدم، و هر چه گفتی به راستی درست است، و من دوست الله (حبیب الله) هستم و این را بدون غرور گفته، و من پرچم پیروزی (لواء الحمد) را در روز حساب میبرم، و من نخستین شفیع بوده و نخستین کسی هستم که شفاعت وی پذیرفته میشود، و نخستین کسی که حلقه بهشت را به هم زده و آن گاه خدا آن را برای من باز خواهد کرد و من باید همراه با بی چیزان امت خودم به آن جا بروم، من این را بدون غرور میگویم. من پرارج ترین انسان نخستین و آخرین هستم، و این را بدون غرور میگویم.» (10)
خودشیفته خویش را چنان نشان میدهد که خودباور بوده و چیره دست است. در واقعیت آنها کمبود خودباوری داشته و پیوسته در جستجوی ستایشی بدون پایه هستند.
دکتر سم وکنین نویسنده کتاب خطرناکی عشق به خود است (11). وی چون مرجعی در باره خودشیفتگی شناخته میشود. تنها شمار کمی مانند وی روان خودشیفته را درک و تشریح کردهاند. وکنین روشنگری کرده «همهی مردم خودشیفته هستند، با درجه های مختلف. خودشیفتگی نمودی از تندرستی میباشد. خودشیفتگی کمک میکند زنده بمانیم. تفاوت میان خودشیفتگی درست و بیمارگونه، در واقع، در اندازه آن است. خودشیفتگی بیمارگونه ... با کمبود بسیار همدردی نمایان میشود. خودشیفته مردمان دیگر را چون ابزاری که برای بهره کشی هستند، میبیند. او از آنها اندوخته خودشیفتگی را بدست میآورد. خودشیفته باور دارد که سزاوار رفتار ویژه است چون او چنین پندارهای باشکوهی درباره خودش بهم بافته است. خودشیفته از خود آگاه نیست. شناخت و احساسات وی اختلال دارد ... خودشیفته به خود و دیگران دروغ میگوید، برنامه ریزی، 'لمس ناپذیر'، با ایمنی احساسی، و شکست ناپذیر دارد ... برای یک خودشیفته هر چیزی بزرگتر از زندگی است. اگر با ادب است، پرخاشگر نیز هم هست. نویدهای او غیر زمینی است، خرده گیری او خشن و تهدید آمیز بوده، سخاوت وی پوچ است ... خودشیفته استاد پنهان کاری است. او جذاب، یک هنرپیشه با استعداد، یک جادوگر و کارگردان هم برای خود و هم برای پیرامون خودش است. بسیار دشوار است که او را در نخستین برخورد شناسایی کنیم.»(12)
رویداد زیر نشان میدهد که چه اندازه محمد در باره مقام و موقعیت خویش مورد احترام باشد، نگران بوده است. نزدیک سال 9 هجری (نه سال پس از رسیدن او به مدینه) گروهی از عرب قبیله بنی تمیم برای دیدار با وی آمدند. با پایه سنت عرب، آنها وی را از بیرون از خانه (حجرهها)، زنان، وی فراخواندند. «ای محمد! بفرما ما از راه دوری برای دیدن تو آمدهایم.» پیامبر اسلام این را دوست نداشت. میخواست همانند یک پادشاه با ارج و بزرگداشت با وی رفتار شود. وی پاسخی به این آوا نداده و سخنان زیر را دهان خدای خوش گذاشته و هر کسی را ارج گذاری به خود ناچار ساخت:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر الله و رسول تقدم مجویید و از الله بترسید که خدا به گفتار شما شنوا و داناست. ای کسانی که ایمان آوردهاید، بلندتر از پیامبر سخن نگویید در برابر او بلند سخن مگویید آن گونه که بعضى از شما در برابر بعضى بلند صدا میکنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالى که نمیفهمید. آنها که صداى خود را نزد رسول خدا کوتاه میکنند همان کسانى هستند که خداوند دلهایشان را براى تقوا خالص نموده، و براى آنان آمرزش و پاداش عظیمى است. کسانى که تو را از پشت حجرهها بلند صدا میزنند، بیشترشان نمیفهمند. اگر آنها صبر میکردند تا خود به سراغشان آیى، براى آنان بهتر بود و خداوند آمرزنده و رحیم است.» (قرآن 5-1 :49)
این مردان به خدا بی احترامی نکرده بودند. آنها با پیامبر اسلام همانند کسی مانند خودشان رفتار کرده بودند. آیا این سخنان، سخن خداست یا نگرانی ناچیز یک خودشیفته که درباره مقام خودش نگران بوده و در پی شناخته شدن و احترام هست، میباشد؟