فرض کنید که تنها دو گزینه زیر پیش روی شماست:
1. شما از همین لحظه تا ابد به دردناک ترین شکنجه ها و رنج ها دچار خواهید شد، بدون اینکه مرگی در کار باشد.
2. همه انسانها به غیر از شما، از همین لحظه تا ابد به دردناک ترین شکنجه ها و رنج ها دچار خواهد شد، بدون اینکه مرگی در کار باشد. همچنین شما از همین لحظه -در یک جهان ساختگی- چنین میبینید که زندگی روال عادی خود را ادامه می دهد، بدون اینکه چیزی از این ماجرا به یاد بیاورید. (بنابراین مسئله عذاب وجدان منتفی است.)
با فرض اینکه زمان محدودی برای پاسخگویی دارید و در صورت انتخاب هیچ گزینه ای، گزینه 1 خود به خود به وقوع می پیوندد، کدام گزینه را انتخاب می کنید و با چه استدلالی؟
asmani نوشته: فرض کنید که تنها دو گزینه زیر پیش روی شماست:
1. شما از همین لحظه تا ابد به دردناک ترین شکنجه ها و رنج ها دچار خواهید شد، بدون اینکه مرگی در کار باشد.
2. همه انسانها به غیر از شما، از همین لحظه تا ابد به دردناک ترین شکنجه ها و رنج ها دچار خواهد شد، بدون اینکه مرگی در کار باشد. همچنین شما از همین لحظه -در یک جهان ساختگی- چنین میبینید که زندگی روال عادی خود را ادامه می دهد، بدون اینکه چیزی از این ماجرا به یاد بیاورید. (بنابراین مسئله عذاب وجدان منتفی است.)
با فرض اینکه زمان محدودی برای پاسخگویی دارید و در صورت انتخاب هیچ گزینه ای، گزینه 1 خود به خود به وقوع می پیوندد، کدام گزینه را انتخاب می کنید و با چه استدلالی؟
به احتمال زیاد خودکشی میکنم
sonixax نوشته: به احتمال زیاد خودکشی میکنم
خودکشی گزینه ایست که -خوشبختانه- معمولاً در عمل موجود است، اما در این دست پرسشها فرض می شود که این انتخاب امکان پذیر نیست، یعنی تنها همان دو گزینه ای که ذکر شد.
asmani نوشته: فرض کنید که تنها دو گزینه زیر پیش روی شماست:
1. شما از همین لحظه تا ابد به دردناک ترین شکنجه ها و رنج ها دچار خواهید شد، بدون اینکه مرگی در کار باشد.
گزینه یک. مطمئنم پس از چند سال نوری آستانه درد بدنم آن اندازه بالا میرود که عادی میشود!
asmani نوشته: خودکشی گزینه ایست که -خوشبختانه- معمولاً در عمل موجود است، اما در این دست پرسشها فرض می شود که این انتخاب امکان پذیر نیست، یعنی تنها همان دو گزینه ای که ذکر شد.
خوب زندگی به من آموخته که برای کسی فداکاری کن که برایت فداکاری کند !
از آنجایی که در میان سایر انسانها حتمن کسانی هستند که حاضرند برای من فداکاری کنند ، شماره 1 .
گزینه 1،بخاطر اینکه من درد ابدی و دانستن واقعیت را به زندگی در جهان ساختگی و توهم ترجیح میدهم.
من فکر میکنم اگر تمام انسان ها دارای درد و عذاب باشند، زندگی برای من ممکن نیست. فرض کنید میبینید معشوقه شما، خواهر و برادر و اقوامتون همگی دارن درد عجیبی میکشند. از طرفی هم نه میتونید سرکار برید و نه تو خیابون و نه فعالیت اجتماعی دیگری بکنید. نمیتونید با همسرتون به سفر برید، نمیتونید به دیدن برادری برید که روی تخت خوابیده و به شدت درد میکشه. شما با دیدن اینکه تنها فرد سالم در زمین هستید و تمام افرادی که بهشون دلبستید دارای ناراحتی هستند که کشنده است، خودبخود ممکنه دچار افسردگی و بیماری هایی به سختی همون درد و عذاب بشید. بنابر این اینجا شما بازی رو دو سره باختید.
من فکر میکنم گزینه اول با توجه به اینکه دستکم معقول تر به نظر میرسه، گزینه اخلاقی تری هست.
Russell نوشته: گزینه 1،بخاطر اینکه من درد ابدی و دانستن واقعیت را به زندگی در جهان ساختگی و توهم ترجیح میدهم.
اکنون که نگاه میکنم، بیشتر انگیزه من در انتخاب گزینه یک همین است.
برگزیدن دومی برابر است با از دست دادن هویت خودمان.، بدینگونه که تا این بازه زمانی در واقعیت
زندگی میکردهایم، سپس در یک جهان خیالی فرو رفته و هویت پیشین خود را فراموش میکنیم.
با تشکر از پاسخ دوستان.
مهربد نوشته: گزینه یک. مطمئنم پس از چند سال نوری آستانه درد بدنم آن اندازه بالا میرود که عادی میشود!
از آنجایی که فرض مسئله اینست که شما تا ابد به 'دردناک' ترین شکنجه ها و 'رنج' ها دچار خواهید بود، میتوان نتیجه گرفت که اگر آستانه درد بدن شما با نرخ مشخصی بالا رود، شدت شکنجه ها نیز با همان نرخ افزایش می یابد! البته قبول دارم، شاید این مورد را در صورت مسئله، مبهم بیان کردم، بهرحال اکنون میگویم که منظور اینجانب چنین چیزی بوده است.
درضمن، میدانم که شما به شوخی فرمودید، برای آن دسته از خوانندگانی که احیاناً آگاهی نداشته باشند: سال نوری واحد طول/فاصله است.
kourosh_bikhoda نوشته: من فکر میکنم اگر تمام انسان ها دارای درد و عذاب باشند، زندگی برای من ممکن نیست. فرض کنید میبینید معشوقه شما، خواهر و برادر و اقوامتون همگی دارن درد عجیبی میکشند. از طرفی هم نه میتونید سرکار برید و نه تو خیابون و نه فعالیت اجتماعی دیگری بکنید. نمیتونید با همسرتون به سفر برید، نمیتونید به دیدن برادری برید که روی تخت خوابیده و به شدت درد میکشه. شما با دیدن اینکه تنها فرد سالم در زمین هستید و تمام افرادی که بهشون دلبستید دارای ناراحتی هستند که کشنده است، خودبخود ممکنه دچار افسردگی و بیماری هایی به سختی همون درد و عذاب بشید. بنابر این اینجا شما بازی رو دو سره باختید.
در صورت مسئله فرض شده که شما در یک جهان ساختگی همه چیز را مطابق روال عادی میبینید، یعنی آن درد کشیدن دیگران را نمیبینید و همچنین آن ماجرا از حافظه شما پاک میشود.
kourosh_bikhoda نوشته: من فکر میکنم گزینه اول با توجه به اینکه دستکم معقول تر به نظر میرسه، گزینه اخلاقی تری هست.
گمان می کنم مطابق دستکم اکثر تئوری های اخلاق، گزینه یک اخلاقی تر است. پرسش این تاپیک در واقع در مورد لزوم پایبندی به اخلاق -در این مورد خاص- است؛ وقتی که اخلاقمداری زیان هنگفتی برای شخص داشته باشد.
asmani نوشته: با تشکر از پاسخ دوستان.
از آنجایی که فرض مسئله اینست که شما تا ابد به 'دردناک' ترین شکنجه ها و 'رنج' ها دچار خواهید بود، میتوان نتیجه گرفت که اگر آستانه درد بدن شما با نرخ مشخصی بالا رود، شدت شکنجه ها نیز با همان نرخ افزایش می یابد! البته قبول دارم، شاید این مورد را در صورت مسئله، مبهم بیان کردم، بهرحال اکنون میگویم که منظور اینجانب چنین چیزی بوده است.
جای تقلب اگر باز نیست، من باز هم همان گزینه یک را برمیدارم. همانگونه که راسل گرامی
گفتند، انتخاب گزینه دوم به از دست رفتن هویت و حافظه آدم میانجامد، مانند این است که
از خودمان یک clone گرفته باشیم که در یک جهان رویایی و زیبا زندگی میکند، در گزینه یک
دستکم میدانیم که خودمان هستیم و از گزینش خود آگاهی کامل داریم (و راه امید هم همواره باز است).
پ.ن. این گزینه اخلاقی مرا بیاندازه به یاد فیلم Matrix و انتخاب میان دو قرص «آبی» و «سرخ» میاندازد.