asmani نوشته: در صورت مسئله فرض شده که شما در یک جهان ساختگی همه چیز را مطابق روال عادی میبینید، یعنی آن درد کشیدن دیگران را نمیبینید و همچنین آن ماجرا از حافظه شما پاک میشود.
اون جهان فرضی که میگید برای من طوری اتفاق خواهد افتاد که دیگه اثری از جهان قبلی به یاد نمیارم. بنابر این چه لزومی داره من گزینه 2 رو انتخاب نکنم؟ با انتخاب گزینه 2، همه افراد در جهان من سالم و سرحال مثل گذشته خواهند بود و خودم هم مشکلی نخواهم داشت. من در جهان بعدی زندگی عادی خودم رو دارم، فقط حافظه ام از اون رویداد پاک شده (و خودممم اینو نمیدونم) و مردم هم دیگه مریض و دردکش نیستند. پس گزینه 2 گزینه به صرفه تریست.
kourosh_bikhoda نوشته: اون جهان فرضی که میگید برای من طوری اتفاق خواهد افتاد که دیگه اثری از جهان قبلی به یاد نمیارم. بنابر این چه لزومی داره من گزینه 2 رو انتخاب نکنم؟ با انتخاب گزینه 2، همه افراد در جهان من سالم و سرحال مثل گذشته خواهند بود و خودم هم مشکلی نخواهم داشت. من در جهان بعدی زندگی عادی خودم رو دارم، فقط حافظه ام از اون رویداد پاک شده (و خودممم اینو نمیدونم) و مردم هم دیگه مریض و دردکش نیستند. پس گزینه 2 گزینه به صرفه تریست.
من لازمه داشتن هویت را «پیوستگی» آن میدانم.
مانند تناسخ که اگر براستی هم وجود داشته باشد هیچ احساسی را در آدم برنمیانگیزد و اگر شما بدانید که در زندگی قبلی فلان آدم بودهاید، به هیچ عنوان نمیتوانید آن
شخصیت را با شخصیت کنونیاتان یکسان ببینید و همان احساسی که نسبت به هویت کنونی خود دارید را، نسبت به هویتهایی که در زندگیهای پیشین گذراندهاید داشته باشید.
من چند روز است در این باره فکر می کنم، گمان نکنم کسی پیدا شود که بتواند گزینه دوم را بزند مگراین که خداپرست باشد. بی گمان گزینه یک از سوی هر بیخدایی برگزیده می شود.
توجیه خدا پرست تنها می تواند این باشد که این اراده خدا است که آن ها شکنجه شوند و من نشوم دقیقا و به صورت کامل مانند تصور بهشت و جهنم. یعنی تصور کنید در حال کام گرفتن از یک حوری هستید و آن طرف ال ای دی پنج بعدی 400 اینچ 16 میلیون رنگ (هنوز که چهار رنگ بیشتر نیست) خود را روشن کرده و می خواهید ببیند که مثلا اینیشتن چگونه تیکه و پاره می شود و لذت ایمان داشتن به اسلام و خدا را با هم وجود درک کنید صحنه قشنگ سوختن اینشتین و بقیه بیخدایان در حین کام گیری از حوری که درونش از پشت چهارصد تا حوله پیداست چه اندازه کیف دارد. (خوب بعضی وقت آدم زیادی کار کنه خل می شود)