09-02-2011, 06:59 AM
فیلیپ نوشته: خود-آگاهی بنظرم میرسد که از category کاملا متفاوتی از پردازش (رد و بدل اطلاعات) باشد. این بدان معانست که پردازش هر چه سریع و پیچیده هم باشد، همچنان نمی تواند تبدیل به خودآگاهی شود.
رابطه ای هم که بین تکامل دستگاه عصبی و تکامل خود آگاهی وجود دارد نیز پیوندی به ادعای شما ندارد. درواقع خود-آگاهی و پردازش میتوانند دو تابع مستقل از مغز باشند و لذا اینکه خودآگاهی به مغز وابسته است، نشان نمی دهد خود-آگاهی به پردازش نیز ربط دارد.
سامان نوشته: مهربد گرامي
اگر تعريف ذهن را اينگونه بپذيريم:
ذهن، نمودی از هوش و آگاهی تجربیست که بنا به تعاریف، مرکب از اندیشه، ادراک، حافظه، احساسات، امیال، تخیل و کلیه فرآیند شناخت ناخودآگاه است. واژه ذهن، بطور ضمنی اشاره به فرآیند فکری استدلال دارد. در تئوریهای معاصر که بر پایه پژوهشهای علمی درباره مغز است، ذهن را بُعدی ثانویه از مغز میداند که دارای دو نمود خودآگاه و ناخودآگاه است.
يا
Most agree that minds are constituted by conscious experience and intelligent thought. Common attributes of mind include perception, reason, imagination, memory, emotion, attention, and a capacity for communication. A rich set of unconscious processes are also included in many modern characterizations of mind.
آنگاه آنچه در آن نمودار نمايش داده شده و تنها سرعت پردازش اطلاعات را نشان ميدهد، نميتواند معياري براي وجود ذهن باشد. در واقع سرعت پردازش به ذهن كمك ميكند تا با سرعت بيشتري عمل نمايد نه اينكه خود شاخص وجود ذهن باشد.
درود،
در اینجا موضوع تندی محاسبه نیست، پیچیدگی بیشتر سیستم است.
پیچیدگی با این تعریف که interaction (خورد و بازخورد) درونی سیستم را پیچیدگی آن بدانیم.
در این تعریف، سنگ هم «هوش» دارد ولی آن اندازه که از نیروی گرانش پیروی کند، یک تک-یاخته نیز هوش دارد به آن اندازه که
میتواند انرژی را از پیرامون خود بگیرد و مصرف کند و تقسیم یاختهای انجام دهد (mitosis). موجودات چند یاختهای اما هوش بیشتری
نسبت به یک تک-یاختهای خواهند داشت، چرا که میتوانند دادهها را میان خود به اشتراک بگذارند و .. همینگونه میرویم بالاتر تا میرسیم به جانداران
بسیار پیشرفته مانند آدمی که از چند تریلیون یاخته ساخته شدهاند و تنها در مغز آدم نزدیک به 100 میلیارد یاخته نورونی در خورد و بازخورد پیوسته با یکدیگر هستند.
این خورد و بازخورد را ما میتوانیم در یکان MIPS شمارش کنیم، از همینرو با داشتن پردازشگر و ترانزیستور
کافی و نرمافزار لازم، ما میتوانیم یک جاندار زنده را به جای یاخته زیستی، با یاخته الکترونیکی درست کنیم.
نرم افزار ما همان «ذهن» گفته شده خواهد بود.
اما برای ساختن این نرمافزار ما همچنان چیزی به نام «ذهن» نمینویسیم که برای نمونه رنگ ببیند، نرمافزار تنها
میان یاختههای ما یک بستر ارتباطی فراهم میکند تا یاختهها بتوانند با یکدیگر خورد و بازخورد داده داشته باشند، با پیچیدهتر شدن
سیستم، «ذهنیت» خود به خود آنجا شکل میگیرد، همانگونه که شعور و آگاهی از پیچیدهتر شدن یاختههای زیستی شکل میگیرد.
این شیوه تنها راه یاد دادن کارهای پیشرفته مانند «فهم زبان گفتاری و نوشتاری» به ماشین نیز هست: Artificial Neural Networks
فیلیپ نوشته: درواقع خود-آگاهی و پردازش میتوانند دو تابع مستقل از مغز باشند و لذا اینکه خودآگاهی به مغز وابسته است، نشان نمی دهد خود-آگاهی به پردازش نیز ربط دارد.
خودآگاهی و پردازش در حقیقت نمیتوانند از یکدیگر جدا باشند. برای پردازش فعالیتهای پیشرفتهتر، خودآگاهی بایسته و لازم است.
این مسئله در هوش ساختگی به نام «اتاق چینی» معروف است:
Chinese room
It addresses the question: if a machine can convincingly simulate an intelligent conversation, does it necessarily understand? In the experiment Searle imagines himself in a room, acting as a computer by manually executing a program that convincingly simulates the behavior of a native Chinese speaker. People outside the room slide Chinese characters under the door and Searle, to whom "Chinese writing is just so many meaningless squiggles",[1] is able to create sensible replies, in Chinese, by following the instructions of the program; that is, by moving papers around. The question arises whether Searle can be said to understand Chinese in the same way that, as Searle says:
According to strong AI, . . . the appropriately programmed computer really is a mind, in the sense that computers given the right programs can be literally said to understand and have other cognitive states.[1]
It addresses the question: if a machine can convincingly simulate an intelligent conversation, does it necessarily understand? In the experiment Searle imagines himself in a room, acting as a computer by manually executing a program that convincingly simulates the behavior of a native Chinese speaker. People outside the room slide Chinese characters under the door and Searle, to whom "Chinese writing is just so many meaningless squiggles",[1] is able to create sensible replies, in Chinese, by following the instructions of the program; that is, by moving papers around. The question arises whether Searle can be said to understand Chinese in the same way that, as Searle says:
According to strong AI, . . . the appropriately programmed computer really is a mind, in the sense that computers given the right programs can be literally said to understand and have other cognitive states.[1]