دفترچه

نسخه‌ی کامل: آسیب‌شناسی ِ جامعه‌ی ایران
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5
راستی گفتم شاید بد نباشد آمار دقیق پروازها را هم از خود وبسایت ایران ایر آلمان بذارم تا کسانی که مطالعه یک متن و تحقیق در باره اش را نیاموخته اند و فقط بلدند نق بزنند و بگویند اشتباه است بدون اینکه برای اثبات اینکه سخنی اشتباه است سند و مدرکی بیاورند بهانه ای نداشته باشند .

http://www.iran-air.de/HomePage.aspx?Tab...Lang=fa-IR

نقل قول:ايران اير در طول هفته مجموعاً هشت پرواز مستقيم به مقصد تهران و مشهد از شهرهاي فرانكفورت، هامبورگ و كلن برقرار نموده است. هم‌چنين شرايط ويژه‌اي براي مسافرت از ديگر شهرهاي آلمان به شهرهاي مبدا پرواز از طريق هوايي و ريلي با استفاده از بليط ايران اير مهيا مي‌باشد. جهت كسب جزئيات بيشتر در اين خصوص مي‌توانيد به صفحات مربوطه مراجعه نماييد. ايران اير انتخابي مطمئن براي پرواز به ايران بوده كه گواه آن حجم بالاي مسافرين آن مي‌باشد.
این هم مال هما : http://www.mahan.aero/timetable.asp?dep=...KA&lang=fa

4 پرواز در هفته ، مجوعن 12 پرواز در هفته که میشه 576 پرواز در سال ، یعنی 172800 نفر در سال که از جمعیت ایرانیان ساکن آلمان هم بیشتره 71 طبق منطق چپکی جناب امیر الان در آلمان نه تنها ایرانی ای که قبلن پناهنده بوده نداریم - بلکه اصلن پناهنده نداریم و شمار پناهندگان منفی هم هست 21

جالبه آماری که من در مورد پرواز ها داشتم مال 2 سال پیش بود که هفته ای 2 پرواز بود 71 گویا بیشتر هم شده .
sonixax نوشته: طبق منطق چپکی جناب امیر الان در آلمان نه تنها ایرانی ای که قبلن پناهنده بوده نداریم - بلکه اصلن پناهنده نداریم و شمار پناهندگان منفی هم هست

دوست عزیز من از آنچه بین ِ ما پیش آمده متأسفم.53

از زحمتی که کشیده‌اید و لینک‌هایی که جمع‌آوری کردید(و قطعا زمان زیادی برده‌ است)باخبرم و برای آن ارزش قائلم. اگر حرفی در جهت ریشخند آنها زدم چه بسی برآمده از در تنگنا قرار گرفتن در برابر آن و پیرو همان اصل باقی ماندن در موضع ذهنی تحت فشار مستقیم ِ خصم بوده. شک نداشته باشید که نوشته‌های شما را به دقت می‌خوانم و به تمام لینک‌هایی هم که داده‌اید سرمی‌زنم، حتی نوشته‌ی اخیر ِ وبلاگ شما را هم قبل از ارسال پست قبلی خواندم و با بیشینه‌ی حرفهای شما در آن پست ِ آغازین‌تان موافق و همدلم، و چنانکه گفتم فقط با ادبیات و نحوه‌ی بیان ِ آنها مشکل دارم(و البته یک مورد کوچک دیگر و آنهم گرفتن ِ حق سخن گفتن و دعوت کردن از دیگران به هر دلیلی). تنها چیزی که هست به نظر ِ من شواهد شما در تناسب با ادعاهای‌تان کافی نبوده، و این نظر را با ذکر دلایلم مطرح کردم. حالا شما با آنها مخالفید، می‌توانیم در اینباره بحث بکنیم، نیازی نیست مرتبا آنارشیست بودن مرا در جایگاه ِ گونه‌ای دشنام بکار ببرید و از عباراتی همچون «کور هستی» و «قصد جلب توجه داری» و «چرند می‌بافی» و «مغزت را تعطیل کرده‌ای» استفاده بکنید و عصبانی بشوید. من اصلا تصور نمی‌کردم گفتگو پیرامون موضوعی تا این حد جزئی باعث چنین کدورتی بشود و اصلا نمی‌دانم چطور به اینجا رسیدیم.

من به اندازه‌ی کافی در فروم‌های دیگر خروشنده و پرجدل هستم و دوست دارم اینجا در محیطی صمیمی و دوستانه به گفتگو بپردازم. امیدوارم اگر جسارتی شده ببخشید و تجدیدنظر بکنید.

پ.ن: عنوان تاپیک متعلق به شماست دوست ارجمند. من خواستم گستره‌ی امکان طرح موضوع را در آن افزایش بدهم نه بیشتر. هرطور صلاح می‌دانید همان بکنید. 53
Ouroboros نوشته:
sonixax نوشته: همان طور که میبینید بیش از 90% افرادی که متقاضی پناهندگی بوده اند اقامت به واسطه ی پناهندگی سیاسی دریافت کرده اند

پس گزاره‌ی فعلی شما اینست: «50 درصد از 100 درصد ِ 90 درصد ِ ایرانیان ِ ساکن آلمان به ایران می‌روند، پس 90 درصد ایرانیان آلمانی فعالیت سیاسی نمی‌کنند».

دوستان، 90 درسد 90 درسد می‌شود 81 درسد.
پس تا اینجا میلاد گرامی، آمار پناهندگان سیاسی که شما از آن
می‌گویید، دست‌بالا %80≈ همه ایرانیان مقیم خارج خواهد بود.



پ.ن. من این پیک را آفلاین و پیش از خواندن پیک بالا نوشته بودم.
پ.ن2. یکی هم برای من بگوید آمار پناهندگان چه پیوندی به نداشتن مغز دارد؟
Ouroboros نوشته: دوست عزیز من از آنچه بین ِ ما پیش آمده متأسفم.53

از زحمتی که کشیده‌اید و لینک‌هایی که جمع‌آوری کردید(و قطعا زمان زیادی برده‌ است)باخبرم و برای آن ارزش قائلم. اگر حرفی در جهت ریشخند آنها زدم چه بسی برآمده از در تنگنا قرار گرفتن در برابر آن و پیرو همان اصل باقی ماندن در موضع ذهنی تحت فشار مستقیم ِ خصم بوده. شک نداشته باشید که نوشته‌های شما را به دقت می‌خوانم و به تمام لینک‌هایی هم که داده‌اید سرمی‌زنم، حتی نوشته‌ی اخیر ِ وبلاگ شما را هم قبل از ارسال پست قبلی خواندم و با بیشینه‌ی حرفهای شما در آن پست ِ آغازین‌تان موافق و همدلم، و چنانکه گفتم فقط با ادبیات و نحوه‌ی بیان ِ آنها مشکل دارم(و البته یک مورد کوچک دیگر و آنهم گرفتن ِ حق سخن گفتن و دعوت کردن از دیگران به هر دلیلی). تنها چیزی که هست به نظر ِ من شواهد شما در تناسب با ادعاهای‌تان کافی نبوده، و این نظر را با ذکر دلایلم مطرح کردم. حالا شما با آنها مخالفید، می‌توانیم در اینباره بحث بکنیم، نیازی نیست مرتبا آنارشیست بودن مرا در جایگاه ِ گونه‌ای دشنام بکار ببرید و از عباراتی همچون «کور هستی» و «قصد جلب توجه داری» و «چرند می‌بافی» و «مغزت را تعطیل کرده‌ای» استفاده بکنید و عصبانی بشوید. من اصلا تصور نمی‌کردم گفتگو پیرامون موضوعی تا این حد جزئی باعث چنین کدورتی بشود و اصلا نمی‌دانم چطور به اینجا رسیدیم.

من به اندازه‌ی کافی در فروم‌های دیگر خروشنده و پرجدل هستم و دوست دارم اینجا در محیطی صمیمی و دوستانه به گفتگو بپردازم. امیدوارم اگر جسارتی شده ببخشید و تجدیدنظر بکنید.

پ.ن: عنوان تاپیک متعلق به شماست دوست ارجمند. من خواستم گستره‌ی امکان طرح موضوع را در آن افزایش بدهم نه بیشتر. هرطور صلاح می‌دانید همان بکنید. 53

وقتی که شما بنده را متهم میکنید که آمار جعلی درست کرده ام ! یعنی دارید من رو متهم به دروغگویی میکنید ، من در یک مورد اشتباه کرده بودم و آن هم ندادن منبع و ریفرنس برای ادعایم بود که در نوشته جدیدم تمام اعدادی را که اعلام کرده ام از طریق سایت انتگراسیون ایرانیان آلمان و وزارت خارجه ی آلمان مستند کردم . فقط مانده بود مستند کردن تعداد پروازها به ایران که آن را هم با لینک دادن به سایت هواپیمایی ماهان و ایران ایر مستند کردم و نیازی نمیبینم مال سایر شرکتهای هوایی نظیر لوفتانزا را نیز مستند کنم .

من قصد توهین به کسی به خصوص شما رو ندارم و نداشته ام ولی تعجب نکنید که وقتی بنده رو متهم میکنید به اینکه دارم آمار جعلی درست میکنم برایتان کف و سوت بزنم آن هم در شرایطی که آماری را که ادعای خودم رو بر پایه آنها پی ریزی کرده ام با استناد به آمار وزارت خارجه ی آلمان و لینک مستقیم به آمار از وبسایت وزارت خارجه مستند کردم .

من بر این گمان بودم که سایر ایرانیانی که خارج از ایران زندگی میکنند به مانند خود من در بدو ورودشان در این زمینه ها که چه مقدار ایرانی در اینجا زندگی میکند و این تعداد چگونه موفق به دریافت اقامت شده اند اندک تحقیق کرده اند و برای همین وقتی از آمار 90% ای سخن گفتم نیازی نمیدیدم که حتمن مستندش کنم - یعنی فکر میکردم همان طور که همه ی ایرانیها میدانند ایران کمی بیش از 70 میلیون نفر جمعیت دارد - همه ی ایرانیان خارج از کشور هم این آمار را حد اقل در مورد کشوری که درش زندگی میکنند دارند که گویا شدیدن اشتباه میکردم و میبایستی از همان اول که این اعداد رو عنوان کردم منبعش رو هم ذکر میکردم ، که به هر حال این کار رو کردم و در رابطه با اینکه اکثریت ایرانیان مقیم خارج کشور چگونه موفق به گرفتن اقامت شده اند را با استفاده از آمار رسمی کشور مستند کردم .

در مورد اینکه چند درصد از ایرانیان مقیم آلمان (که نشان دادم اکثریت مطلقشان از طریق پناهندگی اقامت دریافت کرده اند) به ایران رفت و آمد میکنند هم پروازهای به ایران را مد نظر قرار دادم و وقتی که میبینیم تعداد نفراتی که از طریق این پروازها به ایران جابجا میشوند از تعداد ایرانیان ساکن آلمان بیشتر است شما به چه نتیجه ی دیگری میرسید ؟ (البته خودم میدانم که تعدادی در سال بیش از یک بار به ایران سفر میکنند) .

در کل لب سخن من این است : ایرانیان از طریق اعلام پناهندگی موفق به گرفتن اقامت یک کشور آزاد میشوند ، همین افراد پس از گرفتن تابعیت به سفارت ایران میروند و پاسپورت ایرانی دریافت میکنند و به ایران سفر میکنند - یعنی به این کارشان به دولت آن کشور اعلام میکنند که ما به شما دروغ گفته ایم - نتیجه این میشود که شرایط گرفتن اقامت برای افرادی که در آینده قصد مهاجرت دارند و به راستی مشکل جانی در ایران دارند بسیار سخت میشود و خیلی از آنها به واسطه ی اینکه این دولتها فکر میکنند شخص داره دروغ میگه به ایران دیپورت میشوند و به محض رسیدنشان به ایران زندانی و یا اعدام میشوند و خون این افراد بر گردن آنهایی است که چنین رفتاری از خود نشان داده اند و نشان میدهند و پس از آن با وقاحت تمام یا مدعی میشوند که من از اولش هم اصلن پناهنده نبودم و یا کماکان مدعی هستند که فعال سیاسی هستند !

مورد دیگه ای که خیلی من رو آزار داده - داشتم با یکی از مثلن دوستان صحبت میکردم ، من با این شخص در یک کمپ پناهندگی بودیم و ایشون مدعی بود که در خود ایران بر علیه حکومت آشکارا فعالیت میکرده و بعد شناسایی شده و مجبور شده فرار کنه ، زمانی که پست یک پاکت زرد گنده برای ایشون آورد که توش نوشته شده بود جناب آقای فلانی شما با استناد به ماده 16 قانون مهاجرت بند آ اجازه ی اقامت در کشور آلمان را دریافت کرده اید - من کنار دستش نشسته بودم و انقدر خوشحال شده بود که کم مونده بود سرش رو بکوبه توی دیوار و بعدش رفت بالا منبر که خداوکیلی من در ایران فعال سیاسی بودم و مشکل دارم و Blah Blah Blah ....
حالا بعد از گذشت چند سال وقتی به این آدم میگم دارند در ایران مردم رو میکشند و شما که میگیتو خود جمهوری اسلامی علیه حکومت فعالیت میکردی و از وقتی که اومدی اینجا حتا به صورت ناشناس یک وبلاگ راه ننداختی و چیزی علیه حکومت ننوشتی ، حد اقل کاری که میتونی بکنی اینه که در این تظاهراتی که هست و همه ی احزاب یعنی چپی و راستی و سلطنت طلب و ... توش شرکتن دارند یه ماسک بزن به صورتت شرکت کن - بر میگرده به من با یک لحن بسیار منزجر کننده میگه : ول کن بابا تو هم دلت خوشه ، بشین ببینیم چی میشه 14

خوب سابقه ی برخورد من با آدمهای این طوری در اینجا زیاد بوده ، و شما که میگید نوشته ی من رو با دقت مطالعه کردید حتمن متوجه شدید که من هرگز نگفتم 90% ایرانی ها رفتار اینطوری دارند بلکه نوشتم بخشی و تمام آنچه که در آن مقاله نوشتم متوجه همین بخشی بوده و وقتی که اون مطلب رو نوشتم افرادی از جنس همین آقا اومدند و هر چی از دهنشون در آمده به من گفتند (که برایم مهم نیست بیشتر از اینها از برادران بسیجی شنیده ایم) و بعدش شروع کردند به اتهام زنی که این آماری که دادی همش جعلی و من در آوردی هست - که البته اون رو ثابتش کردم جای بحثی دیگه روش نیست ، یک عده هم فقط از روی عنوان مطلب توی بالاترین و دنباله و ... کیلویی + دادند بدون اینکه باز خونده باشند من اونجا چی نوشتم - همین داستان باعث شد که من این جستار رو آغاز کنم ، چون دیدم عده ای بدون اینکه این متن رو بخونند باهاش موافقت یا مخالفت کرده بودند و برای من معنی این حرکت عدم تفکر و استفاده از مغز هستش . در مورد اینکه من اشتباه کرده بودم و همان اول منابعم رو ذکر نکرده بودم خودم هم قبول دارم و برای هنیت مطلب جدید با ذکر منابع درست و حسابی نوشتم .

و در مورد اونهایی هم که میاند خودشون رو پناهنده سیاسی معرفی میکنند و با اینکه دلشون برای ایران میسوزه و مثل این آدم وقیح نیستند و پس از گرفتن تابعیت به ایران تردد میکنند که این کارشون باعث شده شرایط برای سایرین بدتر و بدتر بشه ، با اینکه نظرم رو در بارشون گفتم ولی به مراتب ارزش بیشتری براشون قایل هستم تا آدمهایی مثل اینی که برایتان در بارش نوشتم .

حتمن شما آرش بیخدا رو میشناسید ، من فکر میکنم ایشون حتا اسمش آرش هم نباشه و با اینکه اسم و مشخصات خودش رو نداده و به ایران رفت و آمد میکنه - ولی به جاش یک گنجینه ای درست کرده به نام زندیق و طبیعتن منظور من افرادی مثل آرش نیستند ، کسانی هم هستند که نه فعالیت سیاسی دارند و نه پناهندگی دریافت کرده اند و نه ... و من به اونها هم خرده ای نمیگیرم - قرار نیست که همه فعال سیاسی باشند !

برای همین بود که در جستاری که کسرا جان راه اندازی کردند به نام مهاجرت ، من اولش نوشتم اگر قراره کسی بیاد اینجا و برای گرفتن اقامت خودش رو پناهنده معرفی کنه و بعدش بخواد رفتاری مثل چیزی که بالاتر نوشتم از خودش نشون بده - من یکی نیستم .

در آخر هم اگر فکر میکنید به شما بی احترامی شده در این گفتگو من از شما عذر خواهی میکنم 53

---------- ارسال جدید اضافه شده در 11:03 PM ---------- ارسال قبلی در 10:58 PM ----------

مهربد نوشته: دوستان، 90 درسد 90 درسد می‌شود 81 درسد.
پس تا اینجا میلاد گرامی، آمار پناهندگان سیاسی که شما از آن
می‌گویید، دست‌بالا %80≈ همه ایرانیان مقیم خارج خواهد بود.

این رو هم اضافه کنم ، آماری که من مستند کردم تا آخر سال 2006 هستش - تا سال 2009 رو هم میتونید در سایت وزارت خارجه پیدا کنید ولی طبق گفته ی خودشون هنوز تایید نهایی نشده برای همین من از اونها استفاده نکردم و آمار جدید تری هنوز در دسترس نیست به جز اینکه موج آلمان اعلام کرده که آمار متقاضیان ایرانی در آلمان 111% افزایش داشته ، که با توجه به اتفاقاتی که بعد از 22 خرداد 88 افتاد خیلی هم عجیب نیست .

متاسفانه آمارگیری های اینجا یک ایراد بزرگ داره ، وقتی که یک خارجی تابعیت میگیره از فهرست مهاجران خارج میشه - در صورتی که این شخص به هر حال مهاجر است و خود این کار رو سخت تر میکنه .
مهربد نوشته: پ.ن. من این پیک را آفلاین و پیش از خواندن پیک بالا نوشته بودم.
پ.ن2. یکی هم برای من بگوید آمار پناهندگان چه پیوندی به نداشتن مغز دارد؟

ربط خاصی ندارد، ما به نوشته‌ی اخیر وبلاگ سونیاکس می‌پردازیم و واکنشهای به آن. به نظر من واکنشهایی که به او شده بدلیل اولا فقدان سندیت ِ ادعاها در آن پست و ثانیا لحن بسیار تهاجمی طبیعی بوده، خودش اینرا نشانه‌ی بی‌مغزی خوانندگانش می‌داند و معتقد است اگر حرف او را بخوانید چیز دیگری گفته و انتقاداتی که به او می‌شود سوء تعبیر بوده.

sonixax نوشته: مورد دیگه ای که خیلی من رو آزار داده...

یکی دو نکته درباره‌ی این پیام شما:
1. منظور من از جعل مدرک این بود که اسناد شما ربطی به ادعای‌تان ندارند، و چیز مورد مناقشه اینست که اساسا شریک نبودن یک نفر در فعالیت‌های سیاسی برعلیه ج.ا او را از حق دعوت مردم به اعتراض محروم نمی‌کند. لزوم ِ عینی ندارد که شیخ حتما به آنچه سر منبر موعظه می‌کند عمل بکند یا نه(لزوم اخلاقی دارد و البته به اعتبار ِ او نزد اطرافیانش خواهد افزود، وانگهی الزام ِ عینی ِ قابل رجوعی نیست که شما بخواهید از آن شاهد بیاورید). اگر به همین درک ِ مرحله‌ای ِ شما باور داشته باشیم، طبق همین تز من در این رابطه از شما صلاحیت ِ بیشتر و حق بالاتری برای اظهار نظر دارم، چون داخل ایران هستم!

2. اینکه خیلی‌ها پس از گرفتن تابعیت به ایران می‌آیند(بخوانید درباره‌ی تحت تهدید از سوی دولت ایران بودن دروغ می‌گویند)به باور ِ من قابل توجیه است، قابل توجیه هم نباشد خیلی سخت می‌توان گفت که غیراخلاقی‌ست. قربانیان ِ مستقیم هدف‌گرفته شده توسط ِ ج.ا هرگز فرصت فرار کردن و خارج رفتن و پناهنده شدن پیدا نمی‌کنند و اعدام می‌شوند. عده‌ی کثیری از این پناهندگان حقیقتا توانایی ادامه‌ی زندگی در ایران را ندارند، و من متعجبم که چرا شما فقط وجه سیاسی ماجرا را می‌بینید؟(به قول معروف: شما دیگر چرا؟). مگر همه نوع فشاری که بر جامعه‌ی ایران هست سیاسی‌ست؟ اکثر پناهندگان سیاسی که من دیده‌ام و می‌شناختم(راستش همه‌شان بجز یکی)بدلیل فشار اجتماعی و روانی ترک وطن کرده بودند، ولو اینکه اروپایی به این چیزها پناهندگی نمی‌دهد و ناچارند خود را سیاسی جا بزنند، ولی اینها هم به همان اندازه‌ی ج.ا کشنده و غیرقابل تحمل هستند. هرکس آستانه‌ی تحملی دارد، مال من 27 سال بوده، مال یکی دیگر 30 سال است و مال آن یکی 50 سال. وانگهی زیر این فشار ِ دیوانه‌وار بالاخره همه خرد خواهند شد، و برخی از آنها که هنوز جوان‌تر و بی‌چیزتر و کمتر پایبند هستند ممکن است کشور به کشور جان و مال خود را به قاچاقچی بسپرند و بیایند آنجا برای پناهندگی. حقیقتا اعتقاد دارید کسی تا فعال سیاسی نباشد حق فرار از ایران ندارد؟ اگر از من بپرسید هر شخص مونث ایرانی باید یک پناهندگی ِ دائم از غرب بگیرد، چون حجاب اجباری و سنگسار و محرومیت از حق طلاق و ارث نابرابر و نداشتن حق حضانت و خروج از کشور و چندهمسری و غیره(یا نصف این)برای جستن ِ پناه و پناهجو شدن کافی‌ست!

3. آدمهایی مثل آن رذلی که مثالش را زدید زیاد نیستند. البته کم ِ آنها هم زیاد است و غیرقابل ِ تحمل، وانگهی من هرگز نخواهم پذیرفت که اکثریتی، یا حتی اقلیت ِ بزرگی از ایرانی‌های مقیم آلمان اینطور زباله‌هایی باشند، ولو یک ایرانی ِ مقیم آلمان هم به عمرم ندیده باشم و صلاحیت ِ تجربی ِ شما را در اینباره نداشته باشم، می‌دانم که اینها انگشت شمارند، همانطورکه می‌دانم فقط میان ِ ایرانیان نیستند.. ولی حتی اینها هم حق همه کاری(اظهار نظر، دعوت کردن دیگران به مبارزه، شرکت در مثلا انتخابات ایران ِ آزاد فرضی به عنوان رأی دهنده یا کاندیدا و غیر)را دارند، چون ما مثل ِ آنها نیستیم و خود را به چنان مرحله‌ای فرونخواهیم انداخت. آنها حق حرف زدن دارند، ما هم حق گوش نکردن. و وظیفه‌ای هم اگر داشته باشیم، برملا کردن چهره‌ و رسوایی چنین جانورانی‌ست در محضر جامعه.

4. یک نظری هم درام درباره‌ی اینکه چرا این دسته از ایرانیان چنین می‌شوند. شاید آن دوست ِ شما حقیقتا در ایران فعال سیاسی بوده، و شاید نبوده، این مهم نیست. یکبار قبلا گفتم که ایرانی وقتی به غرب می‌رود از آسودگی جامعه و فضای بی‌تشنج و سرخر ِ آنجا علاوه بر تذلذ، تعجب هم می‌کند و واکنشها به این پدیده متفاوت است. در من حسرت‌برانگیز بود و آزردگی، که چرا ما نمی‌توانیم اینطور راحت و بی‌شیله‌پیله زندگی‌مان را بکنیم، در بعضی دیگر(بخصوص مهاجرین عرب_در فرانسه منظورم است_)این پدیده اثر دیگری می‌گذاشت: بیزاری از جامعه‌ی غرب. آنها هم سوال مرا از خودشان می‌پرسیدند، و پاسخی که می‌دادند این بود که غربی‌ها با تاراج منابع انسانی و اقتصادی ما و با حمایت از دیکتاتوری‌های حاکم باعث بدبختی ما شده‌اند، پس مرگ بر غرب. در میان ایرانیان اما(چون یک فقره انقلاب از آن ذهنیت غرب ستیز برآمد و بدبختی نه فقط درمان نشد بلکه تشدید شد)، پاسخ ِ محبوب و رایج این بود که ما ملتی ذاتا خر هستیم، درست بشو نیستیم، و «مرگ بر خودمان»!

این درک نیهیلستی و ضدجامعه به طریقی وحشت‌برانگیز در میان ایرانیان خارج‌نشینی که من دیدم زیاد بود، و نیازی به گفتن نیست که چنین درکی چه راحت به بیزاری از تمام مظاهر ایرانیت می‌انجامد و در پی ِ آن بی‌اعتنایی به آنچه بر سر مردم می‌رود.
Ouroboros نوشته: حقیقتا اعتقاد دارید کسی تا فعال سیاسی نباشد حق فرار از ایران ندارد؟

خیر همچین اعتقادی ندارم ، بلکه به این اعتقاد دارم :

اگر خود را فعال سیاسی معرفی میکنید به دنیای غرب ، در قبال بد نام کردن کشور خود با هر حکومتی که میخواهد باشد باید حد اقل هایی را انجام دهید و کاری کنید سایرینی که در دامان این حکومت گرفتار شده اند بتوانند از این بدنامی سود برده و به مکانی امن مهاجرت کنند - نه اینکه در قبال این بدنامی که ایجاد کرده اید با بازگشت خود این بار علیه جامعه ی ایرانی بدنامی بوجود آورید که این بدنامی منجر به سخت تر شدن شرایط برای مهاجرت سایر هموطنانت به غرب شود و کاری نکنی که راه آنها مسدود شود . یک بار یکی از ایرانیانی که میشناسم ازم پرسید تو که با اسم و مشخصات واقعی خودت داری فعالیت میکنی و دیگه نمیتونی برگردی ایران دلت برای دوستات و خانوادت و ... تنگ نمیشه ؟ گفتم : اگر هم میتوانستم برگردم ترجیح میدادم تا با فرستادن دعوتنامه و یا هزینه ی سفرشان به یک کشوری که میتوانند به آنجا مسافرت کنند آنها را از ایران بیرون بکشم و ملاقات کنم نه اینکه در این شرایطی که خودشان نان شب ندارند بخورند و در ایران چیزی به جز نکبتی نیست بروم بر سرشان خراب شوم ، این طوری هم من دوستانم رو دیدم هم اونها یک تفریحی کرده اند .

Ouroboros نوشته: 3. آدمهایی مثل آن رذلی که مثالش را زدید زیاد نیستند. البته کم ِ آنها هم زیاد است و غیرقابل ِ تحمل، وانگهی من هرگز نخواهم پذیرفت که اکثریتی، یا حتی اقلیت ِ بزرگی از ایرانی‌های مقیم آلمان اینطور زباله‌هایی باشند، ولو یک ایرانی ِ مقیم آلمان هم به عمرم ندیده باشم و صلاحیت ِ تجربی ِ شما را در اینباره نداشته باشم، می‌دانم که اینها انگشت شمارند، همانطورکه می‌دانم فقط میان ِ ایرانیان نیستند.. ولی حتی اینها هم حق همه کاری(اظهار نظر، دعوت کردن دیگران به مبارزه، شرکت در مثلا انتخابات ایران ِ آزاد فرضی به عنوان رأی دهنده یا کاندیدا و غیر)را دارند، چون ما مثل ِ آنها نیستیم و خود را به چنان مرحله‌ای فرونخواهیم انداخت. آنها حق حرف زدن دارند، ما هم حق گوش نکردن. و وظیفه‌ای هم اگر داشته باشیم، برملا کردن چهره‌ و رسوایی چنین جانورانی‌ست در محضر جامعه.

درسته زیاد نیستند ، ولی هستند و وجودشان در جوامع ایرانی به نظر من از 100 تا جمهوری اسلامی هم بد تر است و البته انگشت شمار هم نیستند - من درک نمیکنم چه طور میشود شخصی نسبت به کشته شدن همنوع خود به خصوص اگر هموطن هم باشد اینچنین حس بیخیالی داشته باشد !
شاید من بگویم ایرانیها نفهم هستند و یا خیلی هاشون در مغز رو تخته کردند ولی هرگز نسبت به هیچ کدامشان حتا آن بسیجی اینچنین بیخیال و بیتفاوت نمیشوم - دلیل اینکه این طوری مینویسم رو قبلن براتون گفتم .

Ouroboros نوشته: این درک نیهیلستی و ضدجامعه به طریقی وحشت‌برانگیز در میان ایرانیان خارج‌نشینی که من دیدم زیاد بود، و نیازی به گفتن نیست که چنین درکی چه راحت به بیزاری از تمام مظاهر ایرانیت می‌انجامد و در پی ِ آن بی‌اعتنایی به آنچه بر سر مردم می‌رود.

این رفتار بعضی از ایرانهای خارج نشین منجر به ایجاد حس تنفر در دل بسیاری از داخل نشین ها شده و این افراد خود به خود دارند خودشون رو از حضور در جامعه ی ایرانی برای همیشه محروم میکنند - بعد برای من خیلی جالبه کسی که هیچ حسی به ایران و ایرانی نداره چه طور چپ و راست به ایران سفر میکنه ؟!

Ouroboros نوشته: اگر به همین درک ِ مرحله‌ای ِ شما باور داشته باشیم، طبق همین تز من در این رابطه از شما صلاحیت ِ بیشتر و حق بالاتری برای اظهار نظر دارم، چون داخل ایران هستم!

راستش را بخواهید من به این مورد باور دارم ، چون من در هاله ای از امنیت نمیتوانم برای شمایی که هر لحظه ممکن است به خاطر برخورد گلوله ای یا چیزی مانند آن آسیب ببینید موعظه کنم ولی در عین حال به خودم هم اجازه نمیدهم نسبت به مسایل ایران بیخیال و بیتفاوت باشم - یک آلودگی هوا در تهران در اینجا شده بود مساله ی شب و روز ما که چه بر مردم میگذرد .

من تنها در مورد آخوندها . یا اشخاصی مثل اونی که براتون نوشتم هیچ حسی ندارم ، یا بهتر است بگویم حس تنفر دارم - چون این افراد دانسته و با آگاهی چنین رفتاری از خود بروز میدهند و منافع خود را مقدم بر منافع و حتا زندگی هر انسان دیگه ای میدونند و هر بلایی بر سرشان بیاید اگر من در جهت تقویت آن بلا کاری نکنم در بهترین حالت هیچ کاری به کارشان ندارم 4
مهربد نوشته: پ.ن. من این پیک را آفلاین و پیش از خواندن پیک بالا نوشته بودم. پ.ن2. یکی هم برای من بگوید آمار پناهندگان چه پیوندی به نداشتن مغز دارد؟

آمار پناهندگان ربطی به نداشتن مغز ندارد ، داستان سر این است :

sonixax نوشته: خوب سابقه ی برخورد من با آدمهای این طوری در اینجا زیاد بوده ، و شما که میگید نوشته ی من رو با دقت مطالعه کردید حتمن متوجه شدید که من هرگز نگفتم 90% ایرانی ها رفتار اینطوری دارند بلکه نوشتم بخشی و تمام آنچه که در آن مقاله نوشتم متوجه همین بخشی بوده و وقتی که اون مطلب رو نوشتم افرادی از جنس همین آقا اومدند و هر چی از دهنشون در آمده به من گفتند (که برایم مهم نیست بیشتر از اینها از برادران بسیجی شنیده ایم) و بعدش شروع کردند به اتهام زنی که این آماری که دادی همش جعلی و من در آوردی هست - که البته اون رو ثابتش کردم جای بحثی دیگه روش نیست ، یک عده هم فقط از روی عنوان مطلب توی بالاترین و دنباله و ... کیلویی + دادند بدون اینکه باز خونده باشند من اونجا چی نوشتم - همین داستان باعث شد که من این جستار رو آغاز کنم ، چون دیدم عده ای بدون اینکه این متن رو بخونند باهاش موافقت یا مخالفت کرده بودند و برای من معنی این حرکت عدم تفکر و استفاده از مغز هستش . در مورد اینکه من اشتباه کرده بودم و همان اول منابعم رو ذکر نکرده بودم خودم هم قبول دارم و برای هنیت مطلب جدید با ذکر منابع درست و حسابی نوشتم .
sonixax نوشته: خیر همچین اعتقادی ندارم ، بلکه به این اعتقاد دارم :

اگر خود را فعال سیاسی معرفی میکنید به دنیای غرب ، در قبال بد نام کردن کشور خود با هر حکومتی که میخواهد باشد باید حد اقل هایی را انجام دهید و کاری کنید سایرینی که در دامان این حکومت گرفتار شده اند بتوانند از این بدنامی سود برده و به مکانی امن مهاجرت کنند - نه اینکه در قبال این بدنامی که ایجاد کرده اید با بازگشت خود این بار علیه جامعه ی ایرانی بدنامی بوجود آورید که این بدنامی منجر به سخت تر شدن شرایط برای مهاجرت سایر هموطنانت به غرب شود و کاری نکنی که راه آنها مسدود شود . یک بار یکی از ایرانیانی که میشناسم ازم پرسید تو که با اسم و مشخصات واقعی خودت داری فعالیت میکنی و دیگه نمیتونی برگردی ایران دلت برای دوستات و خانوادت و ... تنگ نمیشه ؟ گفتم : اگر هم میتوانستم برگردم ترجیح میدادم تا با فرستادن دعوتنامه و یا هزینه ی سفرشان به یک کشوری که میتوانند به آنجا مسافرت کنند آنها را از ایران بیرون بکشم و ملاقات کنم نه اینکه در این شرایطی که خودشان نان شب ندارند بخورند و در ایران چیزی به جز نکبتی نیست بروم بر سرشان خراب شوم ، این طوری هم من دوستانم رو دیدم هم اونها یک تفریحی کرده اند .


حالا که می‌بینم آنارشیست(و طبیعتا اَندیویدوالیست)بودن ِ من بی‌تردید نقش بزرگی در ریشه‌های مخالفت ما دارد. من هرگز نخواهم پذیرفت که فرد نسبت به جامعه‌ای که در آن به دنیا آمده به صرف به دنیا آمدن و بزرگ شدن «وظیفه»ای دارد، بلکه بالعکس، معتقدم جامعه به عنوان نهادی که فلسفه‌ی وجودی ِ آن اعتلای سطح زندگی افراد بوده در برابر اعضای خود مسئول است. حداکثر تخفیفی که می‌توانم بدهم اینست که بپذیرم این مسئولیت «می‌تواند» دوطرفه باشد، یعنی اگر جامعه‌ای همه چیز را برای فرد محیا کرد و آن فرد انگل بودن را برگزید، "شاید" بتوان او را سرزنش کرد، اما جامعه‌ای مثل ایران که در آن قانون جنگل حاکم است و جز رنج و عذاب و فلاکت به اعضای خود چیزی هدیه نمی‌کند(و باز تأکید می‌کنم که بخش بزرگی_بیشینه‌ی_از مشکلات ما به ج.ا ربطی ندارند. این حکومت معلول "بسیاری" نقص‌های بزرگ فرهنگی و اخلاقی این جامعه و علت "برخی" از آنهاست)هرگز نمی‌تواند طلبکار باشد که «تو وظیفه داری برای من دل بسوزانی». اگر کسی چنین فداکاری کرد و تصمیم گرفت برای اعتلای ِ جامعه‌ای که جز تحمیل و سرکوب در همه‌ی ارکان به او چیزی نداده مبارزه کند، هرگز «انجام وظیفه» نکرده، بلکه دارد به عنوان یک اومانیست ِ تمام عیار به بشریت خدمتی بلاعوض می‌کند و بس. گمان کرده‌اید درک ِ «بنشین بگذار ببینیم چه می‌شود؟» فقط متعلق به خارج‌نشین‌هاست؟ جامعه‌ای که در آن یک میدان پر از آدم قمه خوردن یکی دیگر را از دور تماشا می‌کند نمی‌تواند و نمی‌باید از هیچکس، هیچ چیز بخواهد. اگر کسی با خود گفت «من حاضر نیستم برای این «جامعه» حتی یک قدم بردارم، چون حتی یک قدم برای ِ من برنداشته»، نه فقط حق دارد، بلکه اصلا دارد حرف درستی هم می‌زند!

هرکس باید تا هر اندازه که می‌تواند به فکر نجات خودش باشد، و حتی اگر توانست به نجات دیگران کمکی بکند و نکرد، با عنایت به مشاهدات من از جامعه‌ی ایران، فقط به ایرانی بودن ِ خود وفادار مانده و معامله‌ای با مردم ِ خود کرده که هر لحظه با او کرده‌اند. بگذارید یک قدم ِ دیگر هم پیش بیایم و بگویم حتی اگر به افتاده بر زمین لگد هم بزند باز کار خلاف عرف و اخلاق، آنطورکه «جامعه‌ی ایران» تعریفش می‌کند نکرده! «هرکه برای خود، همه برای خودم».

نقل قول:بعد برای من خیلی جالبه کسی که هیچ حسی به ایران و ایرانی نداره چه طور چپ و راست به ایران سفر میکنه ؟!

اینهم سوال جالبی‌ست. نظر من اینست که برای ِ آنها هم مثل من و شما «ایران» چیزی انتزاعی‌ست که یادآور برخی بوهای خوب یا چه می‌دانم، خاطرات دل‌انگیزست. اغلب این اراذل* از مردم ایران و ایرانیت بیزارند نه مرزهای جغرافیایی ایران، توده‌ی مردم را در قالب ِ چیزی عینی تکفیر می‌کنند و ایران را به عنوان چیزی ذهنی دوست دارند.

*: می‌بینید که من هنوز با وجود دفاع تئوریک، در عمل این آدمها را رذل می‌دانم. چون فردگرایی فقط به معنای ِ ترجیح ِ فرد بر جمع نیست، بلکه همینطور به معنای داشتن ِ توقع ِ استقلال ذهنی و شخصیتی و یا به عبارتی «استقلال روانی» از جامعه و بهره‌مندی از فردیت معتدل، یا در یک کلام همراه نشدن با ابتذال جامعه هم هست(یعنی صرف جانورمنش بودن ِ جامعه_اگر باشد، که متأسفانه هست_، پروانه‌ی جانورمنشی به ما نخواهد داد).. ولی چه می‌شود کرد؟ این بحث بقدری طرف ِ درگیر و محق دارد که پیدا کردن مقصری که همه بتوانیم با خیال راحت از او بیزار باشیم غیرممکن به نظر می‌رسد.

پ.ن: عنوان تاپیک عوض شد. لوول. 53
Ouroboros نوشته: حالا که می‌بینم آنارشیست(و طبیعتا اَندیویدوالیست)بودن ِ من بی‌تردید نقش بزرگی در ریشه‌های مخالفت ما دارد. من هرگز نخواهم پذیرفت که فرد نسبت به جامعه‌ای که در آن به دنیا آمده به صرف به دنیا آمدن و بزرگ شدن «وظیفه»ای دارد، بلکه بالعکس، معتقدم جامعه به عنوان نهادی که فلسفه‌ی وجودی ِ آن اعتلای سطح زندگی افراد بوده در برابر اعضای خود مسئول است. حداکثر تخفیفی که می‌توانم بدهم اینست که بپذیرم این مسئولیت «می‌تواند» دوطرفه باشد، یعنی اگر جامعه‌ای همه چیز را برای فرد محیا کرد و آن فرد انگل بودن را برگزید، "شاید" بتوان او را سرزنش کرد، اما جامعه‌ای مثل ایران که در آن قانون جنگل حاکم است و جز رنج و عذاب و فلاکت به اعضای خود چیزی هدیه نمی‌کند(و باز تأکید می‌کنم که بخش بزرگی_بیشینه‌ی_از مشکلات ما به ج.ا ربطی ندارند. این حکومت معلول "بسیاری" نقص‌های بزرگ فرهنگی و اخلاقی این جامعه و علت "برخی" از آنهاست)هرگز نمی‌تواند طلبکار باشد که «تو وظیفه داری برای من دل بسوزانی». اگر کسی چنین فداکاری کرد و تصمیم گرفت برای اعتلای ِ جامعه‌ای که جز تحمیل و سرکوب در همه‌ی ارکان به او چیزی نداده مبارزه کند، هرگز «انجام وظیفه» نکرده، بلکه دارد به عنوان یک اومانیست ِ تمام عیار به بشریت خدمتی بلاعوض می‌کند و بس. گمان کرده‌اید درک ِ «بنشین بگذار ببینیم چه می‌شود؟» فقط متعلق به خارج‌نشین‌هاست؟ جامعه‌ای که در آن یک میدان پر از آدم قمه خوردن یکی دیگر را از دور تماشا می‌کند نمی‌تواند و نمی‌باید از هیچکس، هیچ چیز بخواهد. اگر کسی با خود گفت «من حاضر نیستم برای این «جامعه» حتی یک قدم بردارم، چون حتی یک قدم برای ِ من برنداشته»، نه فقط حق دارد، بلکه اصلا دارد حرف درستی هم می‌زند! هرکس باید تا هر اندازه که می‌تواند به فکر نجات خودش باشد، و حتی اگر توانست به نجات دیگران کمکی بکند و نکرد، با عنایت به مشاهدات من از جامعه‌ی ایران، فقط به ایرانی بودن ِ خود وفادار مانده و معامله‌ای با مردم ِ خود کرده که هر لحظه با او کرده‌اند. بگذارید یک قدم ِ دیگر هم پیش بیایم و بگویم حتی اگر به افتاده بر زمین لگد هم بزند باز کار خلاف عرف و اخلاق، آنطورکه «جامعه‌ی ایران» تعریفش می‌کند نکرده! «هرکه برای خود، همه برای خودم».


من با کلیات گفتار شما مشکلی ندارم ، فقط من بر این باورم کسی که خودش از طریقی مجبور به فرار از ایران شده و بعدش رفتاری از خودش بروز میده که باعث میشه اون راه برای سایرین مسدود بشه کار درستی انجام نمیده و اینجاست که باید جلوش گرفته بشه تا باعث آسیب رساندن به سایرین نشه - اگر شما روزی تصمیم گرفتید به هر دلیلی ایران را ترک کنید و به غرب بیایید در صورتی مهاجرت شما به صورت پناهندگی اقدام کنید متوجه میشید که رفتار قبلی ها چه نتایج مخربی بر مهاجرت ، زندگی و آینده شما گذاشته ، اون موقع فکر میکنم که مثل من فکر کنید . تازه من خیلی خوش شانس بودم که توانسته بودم مدارک قابل قبولی از ایران با خودم بیاورم وگرنه الان مثل خیلی های دیگه وضعیت خوبی نداشتم فقط و فقط به خاطر رفتار قبلی ها . این چیزی بود که قاضی من توی دادگاه بهم گفت - میگفت از کجا معلوم مدارک شناساییت درست باشه ! یا از کجا معلوم فلان مدرکت درست باشه ؟ ایرانیهای قبل تو از این آت و آشغال ها زیاد آوردند و از این ادعاها زیاد کردند بعدش راه افتادند رفتند ایران و ...
یک بار هم بهم گفت از کجا معلوم تو میکی ماوس نباشی میگی فلانی هستی 71

---------------------------------

یک نفر زیر مطلبی که نوشتم یک لینک جالب گذاشته که اینجا هم میذارمش به درد میخوره :

در نروژ هم همین طور است. نگاه کنید به لینکها از
http://www.udi.no/Norwegian-Directorate-...lity-2010/
http://www.udi.no/Norwegian-Directorate-...onth-2010/


دوستان اگر شما هم در این موارد لینکهایی مثل اینها دارید جمع آوری کنید ، به درد میخوره .
کسی آمار درستی از وضعیت طلاق در ایران داره ؟

من توی یک هفته ی اخیر خبر طلاق گرفتن 8 نفر از اطرافیانم رو شنیدم - یعنی 4 تا زوج !!!
خیلی هاشون بیش از 30 سال بود که با هم زندگی میکردند و حتا بچه هاشون الان خودشون ازدواج کردند !با این حال شاید اتفاقی باشه که اطرافیان من همه با هم تصمیم گرفتند طلاق بگیرند .

اگر به راستی این آمار این طوری زیاد شده سوای اینکه فرهنگ به زور چپاندن دو نفر به همدیگه در ایران هنوز هم به قوت خودش باقیه و در کنارش مشکلات اقتصادی و اینکه اصلی ترین عامل طلاق ازدواجه !!! ، چه عواملی باعث و بانی این داستان در ایران میشه ؟

و به نظر شما آیا طلاق میتونه به جامعه آسیبی برسونه یا خیر ؟

به نظر خود من در شرایطی خاص میتونه آسیب برسونه .
صفحات: 1 2 3 4 5