مهربد نوشته: خوب برای نمونه، برای فهمیدن اینکه شریعتی مشتی دروغ
تحویل مردم میداد بایستی از چه چیز تاریخمان میآموختیم؟
ساده ترین نمونه این بود که اگر تاریخ را می دانستیم این جناب دکترای حاجیولوژی نمی گفت ایرانیان اسلام را با آغوش باز پذیرفتند و یا اگر می گفت دانشگاه رفتگان ایرانی به آن سادگی نمی پذیرفتند مثلا اگر جنایاتی که به دستور علی در ایران شده بود را می دانستیم دیگر از عشق به علی در دل ایرانی نمی گفت یا اگر می گفت از سوی تحصیلکرده های ایرانی پذیرفته نمی شد.
در سخنان شریعتی از اینگونه نمونه ها بسیار است دوست من.
kheradgera نوشته: ساده ترین نمونه این بود که اگر تاریخ را می دانستیم این جناب دکترای حاجیولوژی نمی گفت ایرانیان اسلام را با آغوش باز پذیرفتند و یا اگر می گفت دانشگاه رفتگان ایرانی به آن سادگی نمی پذیرفتند مثلا اگر جنایاتی که به دستور علی در ایران شده بود را می دانستیم دیگر از عشق به علی در دل ایرانی نمی گفت یا اگر می گفت از سوی تحصیلکرده های ایرانی پذیرفته نمی شد.
در سخنان شریعتی از اینگونه نمونه ها بسیار است دوست من.
گمان نمیکنید این پیوندی به ما ایرانیان ندارد و
به بسته بودن و سانسور شدن نسکها و نشریات برمیگردد؟
برای نمونه، خود من نیز هیچگاه پیش از دسترسی به اینترنت نمیدانستم که این علی
علی که میگویند چه آدمکش بیماری بوده است، آنگاه چگونه چشمداشت اینکه با این
همه سانسور و فیلترینگ مردم، آن هم بیشترشان تاریخ ایران را از بر باشند را دارید؟
به این برداشته شدن تاریخ هخامنشیان از کتابهای درسی را هم بیافزایید.
من با این سخن که اگر همه ایرانیان تاریخ کشورشان را میدانستند وضع اینگونه نبود دشواری ندارم،
اما نکته در این است که اگر همه ایرانیان دسترسی آزاد به اینترنت داشتند هم وضع اینگونه نبود،
اگر همه ایرانیان دسترسی آزاد به کانالهای تلویزیونی داشتند هم وضع اینگونه نبود،
اگر همه ایرانیان آدمهایی باسواد و استدلالی بودند هم وضع اینگونه نبود.
به بیان دیگر، چیزی که شما میگویید ارزش کاربستی چندانی ندارد.
در این که عوامل به یکدیگر گره خورده هستند و این دنیای پیچیده محصول ان هاست ،که شکی نیست،ولی در این مورد قضیه را به شکلی دیگر ببینید،بدین ترتیب که اگر ما مردمی داشتیم که به رویکرد تاریخی اهمیت داده و افراد معقولی(استدلالی!)بودند ایا این شرایط (سلب ازادی و ...)به وجود میامد؟پیشتر از این که به دنبال عوامل تشدید کننده باشیم باید به دنبال ریشه ها بگردیم چون این شرایط از اسمان نازل نشده اند که اسمان هم بیاید ان ها را ببرد،ما باعث و بانی ان ها بودیم(اجدادمان البته!)و تا وقتی خود را تغییر ندهیم ،توقعی هم نباید داشته باشیم ،حال برای این که خود را تغییر دهم(خود کلی)چه کنیم؟به دنبال ریشه ها بگردیم ،یعنی ببینیم چه شد که این جوری شد؟بعد با حذف عوامل مخرب و جایگزنی ان ها در بلند مدت توقع تغییر داشته باشیم در غیر این صورت از این وضع که نجات یافتیم در یکی بدترش میفتیم(که همین تاریخ هزار بار نشان داده است،نمونه :32 سال پیش ایران! )
یکی از دلایل: اتخاذ ِ لحن ِ پدروار و نگاه ِ از بالا به پائین و ناتوانی ِ مطلق از برقرار کردن ِ یک دیالوگ با موضوع/مخاطب از جایگاهی همسطح.
مهمترین دلیل نداشتن آزادی ست!
نبود آزادی نبود آگاهی رو پدید میآورد!
اگر من و همه ی شما دوستان هم آگاهی نداشتیم 100% یک مسلمان بودیم!
شاید هم بشه گفت مهمترین دلیل عقب ماندگی یک انسان چه ایرانی یا غیر ایرانی = ناآگاهی ست!
ولی در کلیت آگاهی زیر مجموعه آزادی حساب میشود
مهربد نوشته: گمان نمیکنید این پیوندی به ما ایرانیان ندارد و
به بسته بودن و سانسور شدن نسکها و نشریات برمیگردد؟
برای نمونه، خود من نیز هیچگاه پیش از دسترسی به اینترنت نمیدانستم که این علی
علی که میگویند چه آدمکش بیماری بوده است، آنگاه چگونه چشمداشت اینکه با این
همه سانسور و فیلترینگ مردم، آن هم بیشترشان تاریخ ایران را از بر باشند را دارید؟
به این برداشته شدن تاریخ هخامنشیان از کتابهای درسی را هم بیافزایید.
من با این سخن که اگر همه ایرانیان تاریخ کشورشان را میدانستند وضع اینگونه نبود دشواری ندارم،
اما نکته در این است که اگر همه ایرانیان دسترسی آزاد به اینترنت داشتند هم وضع اینگونه نبود،
اگر همه ایرانیان دسترسی آزاد به کانالهای تلویزیونی داشتند هم وضع اینگونه نبود،
اگر همه ایرانیان آدمهایی باسواد و استدلالی بودند هم وضع اینگونه نبود.
به بیان دیگر، چیزی که شما میگویید ارزش کاربستی چندانی ندارد.
بی شک سانسور نقش داشته و نمی توان آن را نا دیده گرفت ولی یادمان باشد در همه کشورهای مدرن زمانی سانسور حتی گاهی وحشتناک تر از امروز ایران وجود داشت و به نظر من نمی توان همه چیز را به گردن سانسور انداخت.
به عنوان نمونه در همان زمانی که شریعتی با دروغهای خود برای خود شیعه و پیرو جمع می کرد تاریخ طبری و تاریخ بیهقی و سایر تاریخهای صدر اسلام در ایران چاپ می شده. من نسخه تاریخ طبری از یکی از نزدیکانم گرفتم که سال چاپش 1353 بود. از مردم عادی نمی توان انتظار داشت بروند و درستی و نادرستی هر چیزی را چک کنند ولی انسانهای تحصیلکرده و دانشگاه رفته باید این کار را بکنند نه اینکه هرکس قشنگ صحبت کرد دنبالش راه بیفتند.
Reactor نوشته: شاید هم بشه گفت مهمترین دلیل عقب ماندگی یک انسان چه ایرانی یا غیر ایرانی = ناآگاهی ست!
بله دقیقا و ما ایرانی ها هم انسان هستیم و این مفاهیم(ازادی و ...)زاده ی اگاهی یا نااگاهی ماست و باعث عقب ماندگی ما حتی در مفاهیم پایه و اساسی مانند حق ازادی نیز شده است.
زنده یا فاضلی میگفت : ماها چون در حکومت های دیکتاتوری رشد کرده ایم ، خواه نا خواه دیکتاتوریم .
من با این سخن موافقم خیلی - ما تحمل کسانی که ازشان خوشمان نمی آید را نداریم و حق سخن گفتن را فقط و فقط برای خودمان میدانیم و اگر کسی چیزی بگوید و ما از سخنش خوشمان نیاید یک کلمه از کل سخنش را میگیریم و بعدش سعی میکنیم طرف را خفه کنیم .
نمونه اش را هم در همین سایت و گفتگو و خیلی جاهای دیگه همه مان دیده ایم .
جالبترش اینکه ما کاسه داغ تر از آش هم هستیم ! طبیعی هست با این رفتار هرگز حکومتی که آزادی را تضمین کند بر سر کار نمی آید و در نتیجه اش نه پیشرفتی وجود دارد و نه آگاهی و نه ...
و یک مساله ی دیگه هم هست که خیلی به نظر من مهمه ، ما ایرانیان تعادل نداریم - یعنی یا خیلی تند رو هستیم ، یا انقدر سعی میکنیم حرف از آزادی و حقوق و ... بزنیم که از آن ور بام میوفتیم .
sonixax نوشته: زنده یا فاضلی میگفت : ماها چون در حکومت های دیکتاتوری رشد کرده ایم ، خواه نا خواه دیکتاتوریم .
من با این سخن موافقم خیلی - ما تحمل کسانی که ازشان خوشمان نمی آید را نداریم و حق سخن گفتن را فقط و فقط برای خودمان میدانیم و اگر کسی چیزی بگوید و ما از سخنش خوشمان نیاید یک کلمه از کل سخنش را میگیریم و بعدش سعی میکنیم طرف را خفه کنیم .
نمونه اش را هم در همین سایت و گفتگو و خیلی جاهای دیگه همه مان دیده ایم .
جالبترش اینکه ما کاسه داغ تر از آش هم هستیم ! طبیعی هست با این رفتار هرگز حکومتی که آزادی را تضمین کند بر سر کار نمی آید و در نتیجه اش نه پیشرفتی وجود دارد و نه آگاهی و نه ...
و یک مساله ی دیگه هم هست که خیلی به نظر من مهمه ، ما ایرانیان تعادل نداریم - یعنی یا خیلی تند رو هستیم ، یا انقدر سعی میکنیم حرف از آزادی و حقوق و ... بزنیم که از آن ور بام میوفتیم .
صد در صد با این سخن آقای فاضلی عزیز موافقم. دیکتاتوری از کوچکترین نهاد جامعه یعنی خانواده پایه گزاری می شود و تا بالا ادامه پیدا می کند و باعث می شود کمتر افرادی در جامعه باشند که تحمل بودن مخالف و شنیدن سخنش را داشته باشند و به همین دلیل است که متاسفانه ما بحث کردن را بلد نیستیم و فکر می کنیم هدف از بحث ضایع کردن طرف مقابل یا مالیده پوزه او به خاک است و یا فکر می کنیم باید حتما طرف مقابلمان را قانعی کنیم در حالی که اصلا اینگونه نیست و هدف از بحث تنها بیان دیدگاه های مختلف درباره یک موضوع خاص است.
اینکه ما بحث کردن بلد نیستیم نتیجه اش همین می شود که نمی توانیم درباره یک موضوع خاص بحث کنیم و سریع بحث هایمان منحرف می شود.
همین حالا کافی است احزاب و گروه ها و دسته های مخالف جمهوری اسلامی را ببینیم. کمتر حزب و گروهی است که حاضر شود بر سر یک اصول مشترک با مخالف خود برای سرنگونی این رژیم متحد شود.
این هم که ما تعادل نداریم دلیلش به نظر من تعصبی است که در وجودمان است. روی یک عقیده یا یک شخص خاص تعصب داریم و زمانی که کسی بگوید بالای چشم فلانی ابرو بوده یا فلان کارش اشتباه بوده رگ گردنمان بیرون می زند و به جای منطق با رگ گردن حرف می زنیم.
خردگرای گرامی، این دیکتاتوری من فکر میکنم بیشتر در ژنتیک ریشه داشته باشد تا خانواده؛ مانند غریزههای دیگر
ما که امروز کاربردی ندارند و نبایستی بکار روند (کشتن، تجاوز، نژادپرستی و ...) و تنها با آموزش و پرورش درست میتواند کنترل شود.