Scary نوشته: نمیدانم از کجای سخنم پنداشتی که پسر نیستم خیر، شاید از آنجایی که گفتم از من خواستن برقصم، دنس و این حرفا ...
بنظر من تنها راه گذر از این موضوع پوست کلفت شدن، پررویی و بیشرمی و نادانیست.
یک انسان با عواطف خشک و بیاحساس که سالیان سال سرکوب و تحقیر شده و در انزوا بدور از دوستان اجتماعی فرگشت شده. چطور میتواند از یک جامعه سنتی؛ مذهبی وارد فضای باز شود و همراه با دختران و پسران بطری مشروب در دست برقصد و شادی کند؟
وقتی متون صادقهدایت رو میخوندم دقیقا افکار پریشان او هم در همین راستا بود.
دختران زیبا، ویترین مغازههای شیک و انگار من برای این دنیا ساخته نشدم همه چیز به دید من مسخره و پوچ بود.
خودکشی صادقهدایت مسئلهای نیست که به این آسانی بشه تحلیل و قضاوت کرد.
یا اینکه چشمها را باید بست و خود را به گستاخی و پررویی زد و مثل یک بازیگر نقش بازی کرد؟ مگر اینکه بازیگر خوبی باشی وگرنه یک سلیبریتی بینمک و مصنوعی و مزخرف و غیرقابل تحمل هستی، نتیجه شکست است.
صادق هدایت و هرکس دیگری که از روی افسردگی خودکشی میکند از دید من از همان سرآغاز هم شایسته زندگی نبوده اند.
از دیگرسو توانایی به خودکشی از آزادی خواست میآید و همینکه این گزینه که هر زمان خواستیم از زندگی دست بکشیم از آزادی
و دلبخواه بودن زندگی میگوید. خود من اگر بخواهم خودم را خواهم کشت و پاسخگو به هیچکس و هیچ چیز نمیدانم. هرآینه، از همینرو
هر دم دارم میگزیرم و میگزینم که زندگی کنم و اکنون که دارم میزیم چرا بیشترین بهره و خوشی را نگیرم؟
شما هم بدید من دارید سخت میگیرید. هر اجتماعی ساختار و قانونهای نوشته و نانوشته خودش را دارد و برای بهره گیری بایستی
به آنها پی ببرید و تا جاییکه میتوانید همراهی و اگرنه دگرگزینه های گیرا بنمایانید. من هم در آغاز نمیدانستم چگونه برقصم یا با الکل
آشنایی نداشتم ولی این روزها از خود غربی ها هم بهتر مینوشم و میرقصم چون دچار خودکوچکبینی نیستم و بساکه بوارونه خودم را باهوشتر
و تیز و بزتر از آنها میدانم و بسیاری جاها نکوهشگر هم میشوم و دگرگزینه های بهتر و بهینه تر میدهم.
راه خوشی بردن در زندگی از یکجا میگذرد و بس آنهم خودآگاهی و خوددوستی است. تا زمانیکه با خودتان در آشتی و آگاهی دوسویه نباشید
نمیتوانید پیشبینیپذیرانه خوشی ببرید.
دیگر اینکه غربی ها را الگو نکنید بهتر است چه که پرگاه آدمهایی از درون تهی و افسرده اند و چرایی آنهم برمیگردد به ساختار اجتماع و
پیشرفت فندآوری و خورد و خوراک و بسیاری فاکتورهای دیگر.
پ.ن.
از گیسوان سپید برداشتم.
Mehrbod نوشته: صادق هدایت و هرکس دیگری که از روی افسردگی خودکشی میکند از دید من از همان سرآغاز هم شایسته زندگی نبوده اند.
از دیگرسو توانایی به خودکشی از آزادی خواست میآید و همینکه این گزینه که هر زمان خواستیم از زندگی دست بکشیم از آزادی
و دلبخواه بودن زندگی میگوید. خود من اگر بخواهم خودم را خواهم کشت و پاسخگو به هیچکس و هیچ چیز نمیدانم. هرآینه، از همینرو
هر دم دارم میگزیرم و میگزینم که زندگی کنم و اکنون که دارم میزیم چرا بیشترین بهره و خوشی را نگیرم؟
شما هم بدید من دارید سخت میگیرید. هر اجتماعی ساختار و قانونهای نوشته و نانوشته خودش را دارد و برای بهره گیری بایستی
به آنها پی ببرید و تا جاییکه میتوانید همراهی و اگرنه دگرگزینه های گیرا بنمایانید. من هم در آغاز نمیدانستم چگونه برقصم یا با الکل
آشنایی نداشتم ولی این روزها از خود غربی ها هم بهتر مینوشم و میرقصم چون دچار خودکوچکبینی نیستم و بساکه بوارونه خودم را باهوشتر
و تیز و بزتر از آنها میدانم و بسیاری جاها نکوهشگر هم میشوم و دگرگزینه های بهتر و بهینه تر میدهم.
راه خوشی بردن در زندگی از یکجا میگذرد و بس آنهم خودآگاهی و خوددوستی است. تا زمانیکه با خودتان در آشتی و آگاهی دوسویه نباشید
نمیتوانید پیشبینیپذیرانه خوشی ببرید.
دیگر اینکه غربی ها را الگو نکنید بهتر است چه که پرگاه آدمهایی از درون تهی و افسرده اند و چرایی آنهم برمیگردد به ساختار اجتماع و
پیشرفت فندآوری و خورد و خوراک و بسیاری فاکتورهای دیگر.
پ.ن.
از گیسوان سپید برداشتم.
ممنون بابت توجهی که داری و اینکه بهش اشاره کردی، منظورم زلف بود و من اینجا به اشتباه گفتم گیسوان.
واقعا ارتباط کلامی در فضای مجازی و همصحبتی و در واقع معاشرت با مردم خردمند معجزه میکند. این خانهنشینی لعنتی بدجوری انسان را سرخورده و افسرده میکند گاهی به مهمانیهای مختلف دعوت میشوم اما از روی تنبلی و بیانگیزگی خانهنشینی را ترجیح میدهم و همین باعث صدمات روحی و روانی و جسمی میشود.
به تازگی انگیزه و انرژی زیادی در وجودم حس میکنم برای درس خواندن و ورزش کردن و این را مدیون دوستان دانا در فضای مجازی و فضای بیرون هستش و بسیار خرسند و خوشحالم از این بابت، الان معنا و مفهوم اینکه میلاد گفت "همین که غمگین نباشی، شادی." را بیشتر درک میکنم.
راستش من سالیان ساله که با شما و دیگر دوستانی که معلوم نیست و نمیدانم سرنوشتشان چه شد و امیدوارم که همگی سالم و سلامت باشند در ارتباط بودم.
Scary نوشته: ممنون بابت توجهی که داری و اینکه بهش اشاره کردی، منظورم زلف بود و من اینجا به اشتباه گفتم گیسوان.
واقعا ارتباط کلامی در فضای مجازی و همصحبتی و در واقع معاشرت با مردم خردمند معجزه میکند. این خانهنشینی لعنتی بدجوری انسان را سرخورده و افسرده میکند گاهی به مهمانیهای مختلف دعوت میشوم اما از روی تنبلی و بیانگیزگی خانهنشینی را ترجیح میدهم و همین باعث صدمات روحی و روانی و جسمی میشود.
به تازگی انگیزه و انرژی زیادی در وجودم حس میکنم برای درس خواندن و ورزش کردن و این را مدیون دوستان دانا در فضای مجازی و فضای بیرون هستش و بسیار خرسند و خوشحالم از این بابت، الان معنا و مفهوم اینکه میلاد گفت "همین که غمگین نباشی، شادی را بیشتر درک میکنم.
راستش من سالیان ساله که با شما و دیگر دوستانی که معلوم نیست و نمیدانم سرنوشتشان چه شد و امیدوارم که همگی سالم و سلامت باشند در ارتباط بودم.
مهم داشتن موست گرنه رنگ همیشه گزینهی در دسترس است.
در غرب خانهنشینی کم فراگیر نیست و افسردگی نیز ناکمشمار.
برای خوشی بردن پول هم مینیازید پس همیشه جیبتان را بکوشد پر از پول کنید و در راه خوشی دست و دلباز، گرنه زندگی
و زندگانی از دستتان میرود.
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه - وین عمر به خوشدلی گزارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیست - کین دم که فروبرم برآرم یا نه
Old is Gold. Age cannot limit your happiness. Happiness depends on the way you think..So, always be positive
(04-23-2020, 07:52 AM)amypang نوشته: [ -> ]Old is Gold. Age cannot limit your happiness. Happiness depends on the way you think..So, always be positive
I'd say be neutral with a dash of positivity. Sway towards positive, but stay logical.
من با شما موافقم. ما باید بسته به سن ، سنن و وضعیت اجتماعی خود بتوانیم بهترین راه برای رسیدن به خوشبختی را بیابیم