sonixax نوشته: همان طور که هزار بار برایتان نوشتیم عملکرد یک نرم افزار ربطی به سخت افزارش ندارد .
بیخود است. چرا بیخود است؟ به این دو فرنود:
- سختافزار بهتر دستکم تندتر همان نرمافزار را پردازش میکند و هوده فرق خواهد کرد.
- سختافزار بهتر اشتباه محاسبات کمتری خواهد داشت، هنگامیکه سختافزار دیگر اشتباه محاسبات بیشتر و صرفا crash های بیشتری خواهد داشت.
دشواری دیگر شما اینجاست که گمان میکنید یک Neural Network مانند CPU کامپیوتر کار میکند، هنگامیکه
در یک نورال نتورک، سختافزار و نرمافزار در یکدیگر تنیده شدهاند و دگرگونی در یکی، به دگرگونی در دیگری میانجامد.
sonixax نوشته: همان طور که پیشتر گفتم شما دارید تعمیم به کل میدهید .
نخست آنکه پیشتر سخنی از "تعمیم جزء به کل" نبود. دو اینکه این شما
هستید که دارید با نام بردن از چندی از بانوان مشاهیر تعمیم "جزء به کل" میکنید.
من به سادگی برای شما آمار آوردم که شمار زنان در رشتههای مذکور در برابر مردان بسیار
بسیار کمتر است و این میتواند تعمیم کل به جزء باشد، ولی هیچگاه جزء به کل نخواهد بود.
sonixax نوشته: Manhattan Project women
البته گویا شما هنوز فکر میکنید بمب اتم را یک نفر به اسم آلبرت آینشتاین ساخته !
اینکه من چه گمان میکنم با آنچه شما باید بگویید پیوندی ندارد.
گفتید فلان بانو در ساختن بمب اتم نقش بسیار مهمی داشتند، ما هم بسیار ساده پرسیدیم که
چه نقشی داشتند.
اکنون هم که به سفسته پرداختن به سخنگو رسیدهاید و همچنان از نقش بانوان! میگویید!!
sonixax نوشته: بزرگتر یا کوچکتر بودن یک لایه که تنها محافظت نورون های عصبی را بر عهده دارد ربطی به تعداد آنها و عملکردشان ندارد .
جسم پینهای - ویکیپدیا
Corpus callosum - Wikipedia, the free encyclopedia
این پیوندهایی که میدهید را خودتان هم میخوانید؟ Corpus callosum تنها یک لایه محافظ است؟
خیر دوست گرامی، مهر ورزیده چیزی که به ما ریفرنس میدهید را نخست خودتان نگاهی بیاندازید:
The corpus callosum (Latin: tough body), also known as the colossal commissure, is a wide, flat bundle of neural fibers beneath the cortex in the eutherian brain at the longitudinal fissure.
It connects the left and right cerebral hemispheres and facilitates interhemispheric communication.
Corpus callosum - Wikipedia, the free encyclopedia
این هم ریفرنس نخستین شما از ویکیپدیای پارسی که همان بالا را کوتاه بازگردانی کرده است:
به طور کلی در یک شخص سالم، مغز به صورت یک کل به هم پیوسته عمل میکند و
اطلاعات یک نیمکره از راه جسم پینهای به نیم کره دیگر انتقال مییابد. البنه این ارتباط هرچند در پردازش اطلاعات بسیار مفید است؛
جسم پینهای - ویکیپدیا
sonixax نوشته: خیر روشن نشد - شما تنها از هوادار ریفرنس خواستید و بس چیزی را روشن نکردید .
درست بخوانید, نخست از ایشان برای اثبات داو خود ریفرنس خواستیم و سپس، ریفرنس برای اثبات سخن خود آوردیم.
sonixax نوشته: روح نمنه ؟ مغز انسان یک نرم افزار دارد که ما آن را با نام ذهن میشناسیم . همان طور که شما سیستم عامل پی سی خودتون رو با نان ویندوز یا لینوکس و .. میشناسید .
در ضمن دگرگونی در این نورون ها در رفتار فرت تاثیر نمیگذارد ، بلکه تغییر اطلاعات ذخیره شده بر روی آنها بر رفتار فرد تاثیر میگذارد و مختل کردن کار نورون ها تنها دسترسی به بخشی از اطلاعات را مختل میکند و این ربطی به کارکرد کلی سیستم ندارد .
میگویید دگرگونی در نورونها در رفتار فرد تاثیرگذار نیست، بلکه تغییر دادههای ذخیره شده بر روی
آنها تاثیر گذار است؟ آیا دگرگونی در دادههای ذخیره شده بدون دگرگونی در نورونها شدنی است؟
جدای از آن, دوست گرامی میخواهید بگویید داشتن یک bus در کامپیوتری که دادهها را با شتاب 800 MHz در ثانیه
از خود واگذر میکند، با سیستمی که bus آن دادهها را با شتاب 333 MHz واگذری میکند دگرسانی ندارد؟
از سوی دیگر، شما همچنان دارید کامپیوتر را سراسر با مغز و نورونها اشتباه میگیرد.
نورونها و شبکههای نورونی هر کدام خود در جایگاه یک CPU کار میکنند و مغز آدم CPU یا
هسته مرکزی ندارد که شما فکر کنید قرار است دادهها از جایی به جای دیگر برای پردازش جابهجا شوند!!
هر نورون در جایگاه یک پردازشگر به شمار میرود. برای نمونه جشم آدمی گویا 9 لایه شبکه نورونی گوناگون
دارد که هر کدام بخشی از ویژگیهای نور مانند تاریکی یا روشنی، رنگ، فاصله و .. را پردازش کرده و دادههای پردازش شده را به لایه پسین خود واگذاری میکنند و همه این دادهها در
cortex بینایی تجزیه و تحلیل نهایی شده و فرایند دیدن رخ میدهد.
sonixax نوشته: همان طور که گفتیم این فرض شما مردود است ، به گفته ساده تر شما دچار مغلطه آماری شده اید بدون در نظر گرفتن شرایط و پیشینه تاریخی و محیط رشد و هزار یک پارامتر دیگر و فقط به بیشتر یا کمتر بودن بسنده کرده اید و از آن به نتیجه دلخواه خود رسیده اید . شما دین باوران هم نسبت به ناباوران بیشتر است - پس آیا دین درست است ؟
خیر، ما میگوییم در چند هزار سال گذشته اگر زنان و مردان براستی برابر بودند میبایستی همبودهایی
نیز میدیدیم و همچنان ببینیم که نقش زنان و مردان آن سراسر جابهجا شده باشد، که البته نمیبینیم.
درباره دین باوران و ناباوران نیز همینگونه است، اگر در تاریخ نگاه کنید همبودهای بیدین گرفته تا شبهکمونیستی
مانند
مزدکیسم را نیز حتی خواهید دید و اینگونه که نبوده که همواره 15% جهان را مسلمانان تشکیل داده باشند.
به بیان دیگر، دین و عقاید در تاریخ پایین و بالا و دگرگون شده و میشوند، ولی نقش زنان و مردان به این سختی پابرجا مانده است.
پس همچنان، اگر داو و ادعای اینکه زنان و مردان براستی در انگیزهها و سرشت خود
یکی هستند را دارید، بفرمایید برای ما دادههای آماری که استدلال شما را تایید میکنند را بیاورید.
sonixax نوشته: خیر ، شیوه عملکرد مغز جانوران به طور کلی با هم فرق دارد و برای دیکد کردن اطلاعات مغز مثلن سگ ، نمیتوان از شیوه دیکد کردن اطلاعات مغز یک عقاب استفاده کرد ولی در مورد انسان این داستان یک سان است .
شیوه کارکرد مغز جانداران به طور کلی با یکدیگر فرق ندارد، استدلال شما برای این گفته چیست؟
از سوی دیگر، شما از چه متد decode ای سخن میرانید؟
sonixax نوشته: و اما در مورد نرم افزار های گوناگون : دقیقن با شما همنظرم - و آن نرم افزار های گوناگون که روی مغز انسانهای مختلف نصب شده اند همان آموزه هایی است که از محیط رشدشان دریافت کرده اند .
آموزههای نرم یا آنچه که از پیرامون گرفته میشوند با آموزههای سوخته (directives) که در ژن hard-code شدهاند دگرگونی دارند.
سخن من در اینجا نه از وجود آموزههای نرم, که از آموزههای hard-coded میباشد.
یکی از این آموزهها همان «انگیزش به سکس» و دگرسانی (تفاوت) ژرف آن در نر و ماده میباشد که به آن نیز خواهیم پرداخت.
sonixax نوشته: در مورد جوامع کنونی که نشان داده شده هر چه حقوق و آزادی های زنان بیشتر شده ، شمارشان هم در این زمینه بیشتر شده پس نظر شما مردود است . در مورد جوامع قدیمی تر هم که روشن است چرا - جامعه مرد سالار و زن ستیز .
شما همچنان متوجه نشدهاید، شمار زنان زیادتر شده است، ولی شمار زنان خلاق و کسانی که براستی
در این عرصهها پیشرو بودهاند دگرگونی چندانی پیدا نکرده است. روشن است که در آینده شمار این زنان
بیشتر نیز خواهد شد ولی این تفاوتی در کیفیت کاری آنان نخواهد داد، چرا که چنانکه پیشتر گفتیم, زنان
و مردان در روند فرگشت هدفهای گوناگونی یافتهاند و مغز و آناتومی و همه چیز آنان برای چیزهای متفاوتی بهینه شده است.
sonixax نوشته: اینها همه بر میگردید به جوامع نخستین که مهاجرت و کوچ و ... آنها را در زمین پراکنده کرده و برخی رفتار ها در تمام جوامع و فرهنگ ها تقریبن مانند یکدیگر است ، چون سرچشمه اش یک چیز مشخص و ثابت بوده .
ولی همان طور که گفتم از زمانی که آزادی های لازم به زنان داده شده و حق و حقوق برابر با مردان (در جوامع پیشرفته) پیدا کرده اند آماری که مد نظر شماست به شدت در حال دگرگونی است و هر روز بر شمار زنان نخبه و ریاضی دان و فیزیک دان و ... اضافه میشود . فراموش نکنیم که تا همین 150 سال پیش مردم خودشان را به دست پزشک زن نمیسپاردند و یا زنان دانشمند را به شدت مورد تمسخر قرار میدادند و همه مدله راه پیشرفتشان را سد میکردند ولی آن دسته که باهوش تر و با پشتکار بیشتر بودند موفق شدند مانند ماری کوری .
و این شمار بیشتر نیز خواهد شد، ولی همچنان تفاوتی در متفاوت بودن ایندو نخواهد داد.
به بیان دیگر، در همبود امروزین ما در تلاش هستیم که تفاوت میان زن و مرد را به صفر
نزدیک کنیم و همه افزارهای نرم که بالا از آن سخن گفتیم, در پی رسیدن به این امر میباشند.
افزارهای نرم که همان هنجار و آموزش و پروش میباشند، میتوانند تا اندازه بسیار زیادی و در بسیاری از مسائل و دشواریها بر غرایز درونی ما پیروز شوند. برای نمونه ما توانستهایم غرایز کشتن، تجاوز به دیگران
و یا نژادپرست نبودن (که همگی طبیعی و در سرشت آدمی میباشند) را تا اندازه بسیار خوبی با هنجارهای همبودین (اجتماعی) بپوشانیم و تحت کنترل در بیاوریم. درباره زنان نیز همینگونه میباشد.
sonixax نوشته: خیر ، برای شما مثال هم زدیم - اگر یک پسربچه در خانواده ای که پدر فوت شده و باقی افراد خانواده زن هستند بزرگ شود و با پسران دیگر ارتباط کمتری داشته باشد رفتار و علایق دخترانه پیدا میکند . بحث بر سر آموزش است .
خیر، پیرامون و محیط زندگی البته تاثیر گذار است، ولی انگیزههایی که در ژن کد شدهاند نیز تاثیرگذار میباشند.
sonixax نوشته: یک نوزاد زمانی که به دنیا می آید مانند یک کامپیوتری است که فقط یک BIOS و یک سیستم عامل بسیار ساده بر روی آن نصب است و در روند رشد و برخورد و آموزش و ... شخصیت و رفتارش شکل میگیرد .
خیر، یک آدم زمانی که به جهان میآید یک مغز خالی نیست که منتظر پر شدن باشد، بلکه همزمان با
زایش خود دادههای بسیاری که در ژن وی hard-code شدهاند را نیز با خود میآورد. این غرایز و این directive
ها با فرمان دادن به سلولهای جنین
و با کنش گرفتن از پیرامون خود شخصیت کودک و جوان فردا را ریخت میدهند.
برداشت شما از آنچه زن و مرد میتوانستند باشند البته زیباست, که هر دو بدون هیچ انگیزشهای
متفاوتی و تنها در جایگاه ماشینهای یادگیرندهای باشند که از پیرامون خود همه چیز را فرا بگیرند.
ولی در روند فرگشت اینگونه نبوده است و زنان و مردان با اهداف و انگیزههای متفاوتی به جهان میآیند.
از یاد نبریم که این
تنها به آدمی کوتاه نمیشود. در حقیقت آدم یکی از جاندارانی است که نر
و ماده آن بسیار بسیار به یکدیگر نزدیک میباشند. برای نمونه به همبود زنبورهای عسل بنگرید:
زنبورهای عسل:
همه زنبورهای عسل ماده هستند (بدون داشتن توانایی زایش). یک ملکه داریم (با توانایی زایش).
نقش نرها که در یک زمان کوتاه به آنها پروانه (اجازه) رشد داده میشود این است که ملکه را باردار کنند،
بدینگونه که ملکه در یک روز از پیش مشخص شده از کندو به آسمان پرواز کرده و همه نرها برای رسیدن
به ملکه و باردار کردن او دست به رقابت با یکدیگر میزنند. زنبور عسل نری که از همه بهتر پرواز کند (به بیانی،
ژنهای بهتری داشته باشد) به ملکه رسیده و پاداش خود که سکس باشد را از او میگیرد و پس از آن،
بدست نیش ملکه کشته میشود.
پس از مراسم جفتگیری دیگر نرها که دیگر بکاری نمیآیند از کندو بیرون
انداخته شده (که از گرسنگی میمیرند) و ملکه به جایگاه ویژه خود در کندو باز میگردد.
یا میتوانید به این دسته از عنکبوتها نگاه کنید که ماده پس از جفتگیری، با خوردن نر غذای تخمهای خود را فراهم میکند:
Latrodectus - Wikipedia, the free encyclopedia
این دو دستگی میان اهداف نر و ماده یک ابزار بسیار پیشپا افتاده فرگشت در طبیعت بوده است و به آدمی کوتاه نمیشود.
پ.ن. نگفتید که ایا زنان در سکس به اندازه مردان انگیزه برای همخوابی دارند یا خیر؟