دفترچه

نسخه‌ی کامل: به لحظه‌ایی رسیدیم (می‌رسیم) که باید انتخاب کنیم: آیا باید سر ما...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
Rustin نوشته: بعد از پست کردن نوشته های بالا، داشتم موضوعی رو در ویکی پدیا میخوندم که در انتهای صفحه در قسمت دسته بندی‌ها چشمم به واژه ی Transhumanism (ترابشیریت) خورد، کلیک کردم و کل افکار این چند وقتم بصورت طبقه بندی شده به همراه تاریخچه‌ای قدیمی جلوی چشمانم باله رقصیدند () هیجان داشتم و خون رو توی تمام رگ های بدنم حس کردم. (من بشدت کنجکاوم)
کافیه که ویکی پدیای انگلیسی رو باز کنید و واژه ی Transhumanism رو جستجو کنید، از خوندن لذا ببرید!!
خوراک فکری، موضوعات و کتابهایی که برای یک ماه آیندم میتونم بخونم جور شد. (I’m so happy)
Rustin نوشته: همه، بیگاری و بردگی ما برای تکامل است! برای هدف کور تکامل: ادامه‌ی حیات به هر قیمتی!
WELCOME TO MY WORLDE418
Rationalist نوشته: معنای مدنظر شما از "اخلاقیات" چیست؟!
همچنین فرگشت، تقلا برای حیات، تولید مثل و هرگونه جبر ناشی از الگوی ژنی دیگر، تنها بخشی از این طبیعت و جهان رو به روی ماست. و اساسا برای ایجاد دگرگونی های طغیان گر در خود، ما با ژنتیک چندان کاری نداریم. زیرا موضوعات مورد بحث ژنتیک بیشتر پیرامون وراثت و ویژگی های وراثتی در ارگانیسم های زنده می باشد. ضمن اینکه دانش امروز هنوز در ابتدای این مسیر برای ایجاد دگرگونی های اساسی در انسان است، هزینه ی پژوهش ها سنگین و جلب نظر دیگران برای سرمایه گذاری پژوهشی/مالی در این زمینه ها دشوار است. پس به باور من، بهتر است همچون گذشتگانِ در این مسیر از مراقبه و تمرکز بر فلسفه و نیروهای روانی به طغیان گری پرداخت.

معنای مد نظر من از طغیان بیشتر ارتقا دادنه تا نابود کردن، روزی که پاسخ قبلی رو به شما دادم تحت تاثیر دوز بالایی از ماریجوانا بودم و گویا اندکی زیاده وری کردم (E415). فکر میکنم اصولن ما نمیتونیم نابود کننده باشیم چون در این صورت باید تمام موجودیت و تمام ویژگی هامون رو نابود کنیم به گمانم رویکرد ارتقا بهتر باشه! از پاسخ من این طور برداشت میشه که برای مثال باید اخلاقیات رو کلن نابود کرد ولی خب به گمانم اصولن تکامل، اخلاقیات رو برای این به وجود آورده که آدما بتونن بصورت صلح آمیز تری کنار هم زندگی کنن. ما بهتره این قوانین اخلاقی و چرایی شون رو بشناسیم و دلیل وجودیشون رو کشف کنیم و در نهایت ارتقاشون بدیم (این برای من معنای طغیان میده)

Rationalist نوشته: به گمانم قابل حدس باشد که پاسختان کُلی، و برایم بی استفاده بود!
به گمانم پرسشتان کلی بود!
Rustin نوشته: به گمانم پرسشتان کلی بود!
!
من نمی دانستم مطالعات و نتایج کاربردی و دقیق به دست آمده برایتان در چه موضوعاتی بوده، و از این رو به طور کلی پرسیدم.
Rationalist نوشته: !
من نمی دانستم مطالعات و نتایج کاربردی و دقیق به دست آمده برایتان در چه موضوعاتی بوده، و از این رو به طور کلی پرسیدم.
من یک توضیحی میدم درباره‌ی اینکه توی رشته ای که تحصیل میکنم چیکار میکنیم (امیدوارم پاسخ شما هم توش باشه)
روند کلی رشته ای که من توش تحصیل میکنم اینطوره: ابتدا پرسش‌های از منشا روانشناسی (مانند یادگیری چیست؟)، فلسفه (آگاهی چیست؟ و چرا وجود دارد؟)، زبان شناسی و انسان شناسی رو بررسی علمی میکنیم و طبق روش علمی پرسش رو مطرح میکنیم. بعد سعی میکنیم بسترهای عصبی این نوع رفتار رو در مغز شناسایی کنیم، چگونگی فعالیت این دسته از نورون ها رو بررسی میکنیم و به کمک روانشناسی تکاملی خود تکامل زیستی سعی میکنیم بفهمیم اصلن چرا این رفتار وجود داره. در نهایت سعی میکنیم روش هایی پیدا بکنیم که این سامانه های ساخت تکامل رو ارتقا بدیم یا حتی جایگزین کنیم و همچنین سعی میکنیم راهی برای مداوی افرادی که دچار اختلال در این سامانه ها هستند رو مداو کنیم.
گام نهایی و غایت رشته ای که من توش تحصیل میکنم ساخت این نوع سامانه ها بصورت ممصنوعیه (به کمک هوش مصنوعی)
واضحه که تمام این کارها جنگیدن با تکامله، و من اسم این رو میزارم طغیان!
Rustin نوشته: ابتدا پرسش‌های از منشا روانشناسی (مانند یادگیری چیست؟)، فلسفه (آگاهی چیست؟ و چرا وجود دارد؟)، زبان شناسی و انسان شناسی رو بررسی علمی میکنیم و طبق روش علمی پرسش رو مطرح میکنیم. بعد سعی میکنیم بسترهای عصبی این نوع رفتار رو در مغز شناسایی کنیم، چگونگی فعالیت این دسته از نورون ها رو بررسی میکنیم و به کمک روانشناسی تکاملی خود تکامل زیستی سعی میکنیم بفهمیم اصلن چرا این رفتار وجود داره. در نهایت سعی میکنیم روش هایی پیدا بکنیم که این سامانه های ساخت تکامل رو ارتقا بدیم یا حتی جایگزین کنیم و همچنین سعی میکنیم راهی برای مداوی افرادی که دچار اختلال در این سامانه ها هستند رو مداو کنیم.
گام نهایی و غایت رشته ای که من توش تحصیل میکنم ساخت این نوع سامانه ها بصورت ممصنوعیه (به کمک هوش مصنوعی)
من مایلم بدانم به طور دقیق در این موضوعات به چه دستاوردهایی رسیده اید:
- جهان خارج عینیست یا ساخته ی ذهن؟
- فرایند ادراک چه طور صورت می گیرد؟
- آگاهی و خودآگاهی چیست؟ و چه طور می شود آن را در موجودات اثبات کرد و یا به وجود آورد؟
- جایگاه زبان برای انسان چه در فردیت و چه در اجتماع چیست؟
- تا چه اندازه فرایند کارکرد نیروهای روانی مغز و کنترل های عصبی آن بر اندام ها را شناسایی کرده اید؟
- چه قدر پیرامون جایگزینی اندام های بیولوژیکی با الکترومکانیکی پژوهش انجام داده اید؟
تیتر تاپیک را خواندم فکر کردم باز از اون سوال های تخمی کلاسیک شبه فلسفی در این تاپیک مطرح شده. مثل این سوالها که اول بچه خودت را نجات می دی یا بچه دوستت را. یا سر مادرت را میبری و ... بعدا دیدم منظور از مادر نظریه تکامل داروین است...
من فعلا مدتی است در این فکر هستم که اندیشه و اطلاعات خودش بخشی از جهان است. یعنی اطلاعات و وجود زندگانی یا همان روح وجود دارد اما نه آنطور که مذاهب می گویند. جهان یک مجموعه است که یک کل هوشیار و هوشمند میسازد. مثل انسان که از میلیاردها سلول زنده بوجود آمده.
Rationalist نوشته: من مایلم بدانم به طور دقیق در این موضوعات به چه دستاوردهایی رسیده اید:
- جهان خارج عینیست یا ساخته ی ذهن؟
- فرایند ادراک چه طور صورت می گیرد؟
- آگاهی و خودآگاهی چیست؟ و چه طور می شود آن را در موجودات اثبات کرد و یا به وجود آورد؟
- جایگاه زبان برای انسان چه در فردیت و چه در اجتماع چیست؟
- تا چه اندازه فرایند کارکرد نیروهای روانی مغز و کنترل های عصبی آن بر اندام ها را شناسایی کرده اید؟
- چه قدر پیرامون جایگزینی اندام های بیولوژیکی با الکترومکانیکی پژوهش انجام داده اید؟
پرسش های فوق العاده‌ای مطرح کردیم، در واقع دقیقن قسمت اعظم پرسش‌هایی که ما هم در این رشته بهش می‌پردازیم از همین نوع اند. ولی خب بازم کلی پرسیدین (:e106:) جدی آخه من چطور به این شش پرسش شما پاسخ بدم (پرسش‌هایی که هر کدوم قدمتی به اندازه‌ی کل عمر فلسفه دارن!) من حتی اگه بخام هم واقعن نمیتونم پاسخ بدم! چونکه حتی بهترین مغزها و بهترین تلاش‌ها هم هنوز برای بعضی از این پرسش‌ها به نتیجه ای نرسیدن (مثلن مسئله‌ی آگاهی)
ولی خب شما پرسیدین که من به چه چیزی رسیدم.
واقعیتش اینه که من کمتر از یک ساله که وارد این رشته شدم (همچنین پرسش‌هایی حدود پنج شش ساله که برام مطرح هستن ولی خب بررسی علمی این پرسش ها رو مدت زیادی نیست که آغار کردم) اگه بخوام باهاتون روراست باشم فقط میتونم بگم واقعن هنوز سوادم در حدی نیستکه به این پرسش ها پاسخ بدم.
البته تا جایی که من خوندم بعضی از این پرسش‌ها (تقریبن تمام پرسش هایتان بجز آگاهی) کارای فوق العاده زیادی روشون انجام شده و نتایج خیلی خوبی هم گرفته شده.
اگر مایلید که با جزییات این پژوهش ها بیشتر آشنا بشین به گمانم در رشته ی علوم شناختی پاسخ های خوبی می‌توانید پیدا کنید. (E056)
Agnostic نوشته: من فعلا مدتی است در این فکر هستم که اندیشه و اطلاعات خودش بخشی از جهان است. یعنی اطلاعات و وجود زندگانی یا همان روح وجود دارد اما نه آنطور که مذاهب می گویند. جهان یک مجموعه است که یک کل هوشیار و هوشمند میسازد. مثل انسان که از میلیاردها سلول زنده بوجود آمده.
من با اینکه روی این نوع از اندیشیدن برچسب عرفانی مثل روح و این جور چیزا زده بشه چندان موافق نیستم. ولی جدای از این من هم حس میکنم منطقی که پشت نطریه ی تکامل وجود داره میتونه در ابعادی بزرگتر از موجودات این کره‌ی خاکی هم حکمفرما باشه و طبیعتن موجوداتی هماهنگ و احتمالن باشعور بسازه (دسته کم به فکر کردنش می ارزه)
شاید این جهان ما یک شاخه‌ی کوچیک از تنه‌ی درختی بزرگ باشه (دقیقن مثل گونه‌ی انسان که شاخه‌ی کوچیک از کل جریان تکاملی موجوداته)
صفحات: 1 2