با سلام
به نظر شما چرا محمد ابوسفیان را نکشت؟ مسلمین خیلی روی این مسئله مانور میدن و میخوان از این طریق بگن محمد بخشنده هست. علت اصلی این سوال من هم این است که این رفتار محمد با کینه توزی وی در تضاد بود.
واقعا چرا محمد از خون ابوسفیان گذشت؟
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"إِلَیْهِ یُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ ۚ وَمَا تَخْرُجُ مِن ثَمَرَاتٍ مِّنْ أَكْمَامِهَا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ ۚ وَیَوْمَ یُنَادِیهِمْ أَیْنَ شُرَكَائِی قَالُوا آذَنَّاكَ مَا مِنَّا مِن شَهِیدٍ (47)"
"سویش کنار گذاشته می شود دانشِ گاه هم چیست بیرون می آید از میوه هایی از شکوفه هایش هم چه میگیرد از ماده ای هم نباشد می نهد جز به دانشش هم زمانی صدا می زندشان کجاست همبازانم؟ گفتند گوش رسانیمت چیست ازِمان از خیلی گواهی 47"
همش رفتی به دوره های پیشین نوشته ای خواندی که بگویی باورمندان بدند
شاید همانگونه که در سوره های قرآن گفته باورمند گشته پشیمان شده یا که نه دوچهره گشته گفته باورمند شدم یک جوری در رفته دیگر خداوند مرگش را فرا نرسایده یا شایدم داستان پردازیها کردند
خداوندا پاس تو برای این چشم گوش زندگی مرگ زندگی دوباره ات برای بازخواست
تاریخ را رها کنید. به درون خود، به بینش خود، به تجربه های خود رجوع کنید.
تاریخ اعتبار مطلق ندارد. اعتبار آن از مطلق بودن بسیار دور است. اما البته برای آموختن و زیرک شدن و درس عبرت خوب است (چون بخشهای زیادی از آن هم کم و بیش و در کل بیشتر صحیح است)، ولی نباید آن را مطلق فرض کرد. تاریخ براحتی ممکن است ناقص باشد، در زمان و مکان و شرایط ما قابل تفسیر و درک صحیحی نباشد، جعلی باشد، اشتباه شده باشد، اسرار و حلقه های مفقوده ای در میان باشند.
من خیلی وقتها از واقعیت و علت تمام پدیده های حتی یک روز زندگی روزمرهء خویش بطور کامل و دقیق و مطمئنی نمیتوانم مطلع باشم، آنوقت چطور روایت تاریخ توسط دیگر انسانها را به تمامی و بصورت مطلق صحیح فرض کنم؟
آدمی میتواند معنویت را وجدان و تجربه کند. میتواند در اسناد تاریخی هم به دنبال رد پای آنها بگردد، ولی مجبور نیست و دلیلی ندارد لزوما همهء آنها را باور کند و پذیرد و پیرو باشد. همچنان که من میگویم از جملات و آموزه هایی در قرآن و ادیان نیز الهام گرفته ام، اما اینطور نیست که به تمامی باورمند و پیرو همه چیز آنها باشم.
من تفاوت عجیب تفسیرها را دیده ام. دیده ام که چگونه یک بودای واقعی، گفتارهای مقدس بودایی را تفسیر کرد، به گونه ای که هیچکس تاکنون بدان پی نبرده بود، ولی واضحا درست بود. این تفاوت کسی است که براستی خود راهی را رفته است. مثل اینکه یک استاد واقعی هنرهای رزمی از هنرهای رزمی و واقعیت و قابلیت های آن صحبت کند، و مقایسه کنید با فردی که فقط دانش تئوریک در زمینهء هنرهای رزمی دارد و خودش رزمی کار نیست.
حتی میگویند قرآن ظاهری دارد و هفت باطن. شاید براستی اینطور باشد. کسی چه میداند!
اگر بخواهیم بگیم بخاطر قوم و خویش بودن این کار را نکرده منطقی نیست چرا که محمد بسیاری از قوم و خویش های خود را کشته. اگر ملاک را "دم کدخدا را ببین و ده را غارت کن" بگذاریم که این هم منطقی نیست چون محمد زیرکانه عمل نمیکرد وحشیانه عمل میکرد و عادت داشت همه مردان را بکشد و بچه ها را برده و زنان را بین مهاجمین تقسیم و خوشگلهاشون رو برای خودش دستچین میکرد!
ولی یک چیز هست که میتونه علت این رفتار محمد رو روشن کنه. ابوسفیان قبل از اینکه حمله بسیار جدی شود و کشت و کشتار رخ دهد بواسطه عباس عمومی محمد پیش محمد آمد و زیرکانه اسلام آورد و در واقع امان گرفت برای خودش و مردم مکه که محمد هم عملا به او و مردم مکه امان داد بغیر از دشمنان شخصی اش که آنها را کشت. اگر محمد به ابوسفیان امان نمیداد و با مردم مکه میجنگید بسیاری از مسلمانان کشته میشدند پس به نفعش بود که به ابوسفیان و مکیان امان بدهد. اگر محمد بعد از امان دادن هم اقدام به کشتن ابوسفیان میکرد احتمال شورش بر ضد او بود پس بهترین کار همان امان دادن به ابوسفیان بود.