به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
Agnostic نوشته: پیمان قاسمخانی در سریال برره خیلی قشنگ تعصبات مسلمانان را مسخره کرده بود.
پوسخند خورده مسخره کسیه که گفته ای درست نداشته باشه کارش شده با خشم هم تعصب ناسزا بدگویی راه بیاندازد وگرنه نمایش سازان با شمایی که شب هم روز کارتان شده دیدن این چرت پرت ها کسی نفهمه گمان داره دانشمندان تازه در اومدند که بدگویی زشت گویی بدجا گویی کاری است بجا!
خداوندا مرا اندیشه ای برتر بده که دنبال کار پوچ پوسخند زدن راه بیافتم
اه اه اه اینقدر بدم میاد دهن ما رو گاهیدن این ادیان واسه سیر تا پیاز ریز تا درشت از لحظه ای که آدم به دنیا میاد تا وقتی مرده میخوان چالش کنن ول کن معامله نیستن کلی احکام و داستان درست کردن واسه خودشون. منکه اصلا حال و حوصله این همه اراجیف و کس شعرهاشون رو ندارم دیگه حالم بهم میخوره از هرچی ظواهر و آداب بیهوده!
مثلا امروز یاد غسل میت افتادم و آدابی که واسه دفن و کفن مرده هست. پیش خودم گفتم بابا بیخیال آخه این کارا دیگه چیه طرف مرد هم ولش نمیکنن، خب مرد دیگه مرد همونطور دفنش کنید مگه دیگه به چه دردی میخوره دیگه چه گناهی داره چه خاصیتی داره چی میشه حالا شسته یا نشسته چه فرقی میکنه! میخواد بره زیر خاک فاسد میشه میگنده کرم و حشرات و باکتری ها جسدش رو میخورن از بین میره. اون جسد دیگه به درد هیچکس نمیخوره در حال نابودیه گناهی هم نداره کاری هم ازش برنمیاد شسته یا نشسته! اگر خدایی باشه واقعا عدالت و منطق و رحمتی باشه دیگه این همه آداب و ظواهر که دلیل و خاصیت و فایدش معلوم نیست چیه آخه واسه شسته بودن یا نبودن یک جسد در حال پوسیدن میخواد کسی رو ببره بهشت یا جهنم؟
نمیدونم اون موقع خب علم و فناوری و سرگرمی و کار و بار فکری زیادی نبوده مثل اینکه مردم زیاد کار دیگه ای نداشتن بکنن واسه همین هرچی از این چیزا درست میکردن مشتری داشته سرگرم میشدن شاید براشون مثل بازی فکری بوده یا بهرحال یه چیزایی که حوصلشون سر نره هم درموردش درس بخونن فکر کنن عالم شدن و مقام و سلسله مراتب درست کنن واسه خودشون دلشون خوش باشه و هم اینطوری یه معنا و معیارهایی برای زندگی به خیال خودشون درست کنن که احساس سرگردانی و ترسشون کمتر بشه فکرشون مشغول این کار و بارها باشه و انرژی خودشون رو تخلیه کنن!
بنظرم توی اقتصاد هم همینطوریه باید همیشه یه جریان یه بهانه ای یه خرید و فروشی یه تحرکی چیزی وجود داشته باشه ولو هرچی هم فکر کنی ضرورت و معنا و فایدهء مستقیمی توش پیدا نکنی.
انسان فقط میخواد فعالیت کنه یه بهانه ای یه معنایی یه هدفی یه سرگرمی و مشغولیت ها و دلخوشی هایی واسه خودش توی زندگی درست کنه. فکری و جسمی (بنظرم ضرورت فکری براش بیشتره بهرحال تفکر پایهء بقیهء فعالیت ها هم هست). حالا یه زمانی ادیان پر از جزییات عریض و طویل و پیچیده و اعمال و مناسک و داستان و طول و تفضیل برای هرچیزی که فکرش رو بکنی و هر جزییات کم اهمیت و بی اهمیتی هم، از نوزادش بگیر تا حتی بعد از مرگ، این نقش رو ایفا میکردن. ولی الان مثلا علم و فناوری و خرد و هنرهای رزمی و مسائل بهتر و کاراتر و مفیدتری هست بنظر من که آدمهای باهوش و دنبال توانایی و قدرت دنبالشون میرن. البته یه عده هم که بیشتر دنبال سکس و عیاشی!! ولی سکس و عیاشی چون فقط وقت گذرونیه و لذت گذرا، بنظر من کافی نیست و سلامت روح و روان و مغز و جسم آدم رو نمیتونه به میزان کافی تامین کنه. آدم باید پیشرفت هم بکنه باید قوی تر هم بشه باید مغزش جسمش تمرین کنه پیشرفت کنه خیلی قابلیت ها پتانسیل ها و نیازهای دیگر هم داره و پیش میاد استفاده داره لازمه در جهان واقعی و طبیعت. شاید بخاطر همین بوده که ادیان در طول تاریخ موفقیت داشتن و سودمندی هایی هم داشتن. چون بالاخره یه قاعده و اصول و کار و هدف فکری و ذهنی گرچه ساختگی درشون بوده و آدما رو به فکر و فعالیت وا میداشتن نه اینکه شب و روز در فکر و حال عیاشی باشن.
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"لَا یَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَٰذَا یَوْمُكُمُ الَّذِی كُنتُمْ تُوعَدُونَ (103)" "نباشد اندوهگینشان می کند هراس بزرگتر هم چند روبرو می شوندشان داراگشته های فرشته این زمانتان همان بودید پیش پیمان می گرفتید 103"
kourosh_iran نوشته: نمیدونم اون موقع خب علم و فناوری و سرگرمی و کار و بار فکری زیادی نبوده مثل اینکه مردم زیاد کار دیگه ای نداشتن بکنن واسه همین هرچی از این چیزا درست میکردن مشتری داشته سرگرم میشدن
برخی چیزها را مردم نادانسته به آیین افزودند از این روشهای چال کردن مرده خوب بدیدم اگر بشویندش کسانی که سرآخر مرده را می بوسند بهداشتی ترند من خودم به همه گفتم زمانی که می خواهند مرا چال کنند یک" لا اله الا الله""نباشد خدایی جز خداوند" هم "«و بشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون»""هم مژده بده شکیباگرایانُ کسانی دچارشان شد دچارگشته ای گفتند چونیم برای خداوند هم چونیم سویش برگشت کنندگان"بگویند چالم کنند هم هیچی دوست هم ندارم سیمانکاریهای تازه درآمده هم برخی همانندتان فراوان گیر می دهید به جای سامان درآوردن آه هم ناله سر می دهید
خداوندا من به گوش همه یکسان رساندم هم نمی دانم که نزدیک است یا خیلی دور چه پیش پیمان می گیرند چون تو می دانی چه آشکار می کنیم یا پنهان می کنیم هم نمی دانم یا شاید آن آشوبی باشد هم بهره مندی تا گداری
البته از دید من نماز خودش هم یکی از ظواهر اساسی اسلامه!
چیزی که اجباریه! باوجودی که ازش هیچی نفهمی و هیچ نتیجه ای نبینی.
اینکه ادیان اینقدر دچار ظواهر و جزییات کم اهمیت هستن و اینقدر هم خرافات درشون وارد میشه خب بنظر میاد که اساسا از خودشون هم شروع یا حداقل تسهیل میشه.
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً ""هم فرا می خواند آدمی به بدتر فراخوانیَش به بهتر هم بود آدمی شتابکاری"
kourosh_iran نوشته: چیزی که اجباریه! باوجودی که ازش هیچی نفهمی و هیچ نتیجه ای نبینی.
نماز کاری است که می اندیشم به افریدگار با آرامش هم بهش نشان می دهم که برایش از کارم زدم اگر برگردان به زبان مادری کنیمش خوب چیزها ازان درمی آید من همهء کارم را به خداوند واگذار می کنم شماها که همش به اندیشهء گذرانیدن نزدیکید هم واپسینُ دست کشیدید هم خداوندُ. راز همه چیز دست ما نیست
خداوندا تویی هم نزدیک خواهان هم واپسین خواهان را می بخشی چه می خواهند مرا از دومی کن
من خودم معنی نماز رو میدونم اصلا هیچوقت نماز بدون دونستن معنی و ترجمه برام معنا نداشت. ولی اینا چیزهای خیلی پیچیده ای نیست و چندتا حرف و معنای مشخص و ساده است که دلیلی نمیبینم روزی این همه بار با یک فرمول و حرکات خاصی تکرار کنم!
بعدهم دیگه اون زمان ایمانم بیشتر بود توانم دلخوشیم شاید بیشتر بود ساده تر بودم بهرحال. بعدها نماز رو گذاشتم کنار چون دیگه واقعا برام قابل تحمل نبود وقتی اون همه ضعف و بدبختی و فشارهای غیرقابل تحمل در زندگی بود دیگه نمیتونستم هیچ معنا و انگیزه ای برای نماز خوندن و اینطور کارها نداشتم دیگه چون فهمیدم که واقعیت یه چیز دیگس و من دارم توی توهم و خیالات خوش بیهوده ای سیر میکنم واسه خودم!
آدم یوقت توان نداره دیگه هیچ انگیزه دلخوشی ای توی وجود نیست نمیتونه. میفهمی؟ مثل اینکه به یه آدم لاغرمردنی بگی وزنهء 300 کیلو رو بلند کن خب نمیتونه هرکاری هم بکنه بازم نمیتونه.
نماز همینطوریش شاید زیاد سنگین و سخت بنظر نیاد اما وقتی آدم از جهات دیگه تحت فشار روحی/روانی و جسمی باشه ظرفیتش از دست بره همون هم براش مثل یه وزنهء سنگین میشه که روزی چند بار مجبور باشه تحملش کنه!
خدا بالاخره باید شرایط رو مساعد کنه بعد انتظار داشته باشه یا نه؟ ما در یک جهان واقعی زندگی میکنیم نه تخیلی، و سوپرمن نیستیم. حالا یه عده معدود استثنایی شاید بودن فرق داشتن، ولی من فهمیدم که هیچوقت در حد اونا نیستم (تازه با این فرض که وجودشون رو باور کنم) و نمیتونم مثل اونا باشم.
یه زمانی سر یه کاری رفتم اون موقع تجربه نداشتم کار اول دومم بود، بعد خیلی تفکر و تعهد معنوی خواستم داشته باشم با دقت و مسئولیت کار کنم با انسانیت با رضای خدا و این حرفا. چقدر خوش خیال بود خیلی زود اینو فهمیدم و به ریش خودم خندیدم. حسابی تحقیر شدم و خجالت کشیدم که اونقدر احمق بودم! چون سر یه هفته اینقدر از نظر جسمی و روانی بهم فشار آمده بود که بگم نصف بنیه و جانم از دست رفته بود و خودم رو در معرض خطر مرگ میدیدم دروغ و اغراق نیست. هیچکس براش مهم نبود، محیط و خیلی از اطرفیان فاسد و خودخواه بودن، همه دنبال راحتی خودشون و سوء استفاده از آدمهای بی زبان و احمقی مثل من بودن، و سرنوشت من برای هیچکس مهم نبود و خدا هم انگار که هیچوقت وجود نداشت هیچ اثری ازش نبود! چند بار اینقدر ضعیف شده بودم داشتم از پله ها میافتادم حتی درپیت ترین آدم بغل دست خودم که آبدارچی بود مثلا با اینکه میدید ولی اهمیتی نمیداد نپرسید چته مریض شدی ضعیف شدی انگار، همه انگار کور بودن هیچکس نمیدید که یک موجودی بر اثر کار و فشار بیش از حد بر اثر استثمار بر اثر شرایط ناعادلانه داره از بین میره صدمه میبینه. همه خودشون رو میزدن به کوری و کری در این مواقع!
آره این بود که یکی دو روز بعد دیگه بی خبر بدون اینکه حتی بهشون زنگ بزنم نرفتم بعد چند روز فهمیدن نمیرم و بقیهء داستان.
آخه خدا، معنویت، انسانیت، عدالت، کجا بود اون موقع به چه دردی میخوره؟ وقتی نمودی در واقعیت نداره آدم چرا باید باورش کنه چرا باید بهش دل ببنده چرا باید براش هزینهء زیادی بکنه؟
البته من کاملا از خدا و معنویت ناامید نشدم، اما فهمیدم که خدا و معنویت هرچی هست نمیتونه اونطوری باشه که من فکر و عمل میکردم و جایگاه و واقعیت من در این جهان هستی خیلی با اون تفکرهای کودکانه تفاوت داره.
الانم که عزب موندم ازدواج نکردم و قصدش رو هم ندارم در آیندهء نزدیک هم متصور نمیبینم و شاید تا آخر عمر مجرد بمونم خب توان ندارم امید ندارم ایمان ندارم بخاطر همین مسائل، اصلا بنظرم ارزشش رو نداره و صرف نمیکنه که بخوام مثل بقیه زندگی کنم. ترجیح میدم و توانم رو فقط در همین حد میبینم که از خودم دفاع کنم حداقل اونقدر به خودم فشار نیارم و سلامتی جسم و روح و روان خودم رو در معرض تهدید و آسیب قرار ندم.
نمیتونم! میفهمی؟
یادمه تو دوران نوجوانی خانهمان شلوغ بود پُر مهمان موقعه نماز مغرب و عشاء شد همه رفتن نماز بخونن پدرم گفت پاشید نماز بخونید از این رو که من نمیخواستم جلوی مهمانها کم بیارم "چون فک و فامیلمان سگ مذهبی هستن" رفتم نماز خواندم، من هم هیچوقت نماز نمیخوانم البته این را هیچکس در خانواده ما نمیداند کافر بودن خودم را پنهان کردم وگرنه همین اطرافیان من را میکشن
بعد آقا رفتم نماز خواندم من که بلد نیستم همینجوری نگاه به مُهر میکردم و دولا و راست میشدم بعد پدرم جلو همه داد زد لالی؟ باید نماز مغرب و عشاء را بلند بخوانی وگرنه مورد قبول نیست !! حالا نمیدانم این حرف را از کجایش در آورد از کدام حدیث و منبع!! همه یهو نگاهشون به من افتاد واقعا اون لحظه خجالت زده شدم و تو دلم میگفتم به تو چه مادر جنده کیرم تو کس اول تا آخرت خدای کس کشت کجا گفته باید آبروی یک انسان رو ببری؟ شاشیدم تو اسلام و هر چی بچه مسلمونه واقعا بهم برخورد منو سکه یه پول کرد. اما عجب نمازی شد به دلم چسبید :e057:
از این قبیل داستانها زیاد برام اتفاق افتاده اگه استقبال بشه یه تاپیک جدید باز میکنم و دور همی خاطره تعریف میکنیم و به ریش متدینین میخندیم
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ ۗ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا (105) وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا ۚ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا (107) وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا (108) وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْكُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا ۩ (109) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَیًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَٰلِكَ سَبِیلًا (110) وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَكُن لَّهُ شَرِیكٌ فِی الْمُلْكِ وَلَمْ یَكُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلِّ ۖ وَكَبِّرْهُ تَكْبِیرًا (111)
""هم به درست فرود آوردیمش هم به درست فرود آمده هم چیست فرستادیمت جز مژده دهنده گشته ای هم خیلی اندرزدهی 105هم گردآوری سخنی جدا کردیمش برای می خوانیش بر مردمان بر درنگی هم فرودآوردیمش چند فرودی 106بگو باورکنید بهش یا نباشد باورمی کنید چون کسانی دریافتند دانش از پیشترش گداری خوانده می شود برشان می افتند برای چانه ها پیشانی پایینی 107هم می گویند پاکی گویی پروردگارمان اگر بود پیش پیمان پروردگارمان تا برای انجام گشته ایست 108هم می افتند برای چانه گریه می کنند هم می افزایدشان ترسی 109بگو فرابخوانید خداوند یا فرابخوانید مهرگستر هری چه فرامی خوانید باز تا برایش شناسه های نیکوشده هم نباشد آشکار می کنی به نمازت هم نباشد پنهان می کنی بهشان هم بجوی میان آن راهیُ 110هم بگو پسندیده گویی برای خداوندِ همانی نبوده می گیرد فرزندی هم نبوده هست تا برایش همبازی در داراگشتگی هم نبوده هست تا برایش سرپرستی از خواری هم بزرگ بدارش چند خیلی بزرگ داری 111"
Moshref نوشته: باید نماز مغرب و عشاء را بلند بخوانی وگرنه مورد قبول نیست !!
آنچه خداوند گفته نمازُ به آرامی بخوانیم نه خیلی ریز نه خیلی بلند .به دیدم فزونی انگیزان پشت کردنتان به خداوند شده به زودی خواهید دانست تا برای می بینید دوزخُ تا برایی می بینیدش با چشم یکدلی هم پرسیده می شوید بارهء بخششهای سراسری که خداوند بهتان داده
خداوندا مرا از تباهی بینان مکن هم از باورمندان هم شایسته کار هم چنگ زنندگان به درست هم چنگ زنندگان به شکیبایی کن ای مهرگستر بدزبانان را خوار کن
mbk نوشته: به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ ۗ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِیرًا (105) وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لَا تُؤْمِنُوا ۚ إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا یُتْلَىٰ عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا (107) وَیَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولًا (108) وَیَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یَبْكُونَ وَیَزِیدُهُمْ خُشُوعًا ۩ (109) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَیًّا مَّا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِكَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَٰلِكَ سَبِیلًا (110) وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَكُن لَّهُ شَرِیكٌ فِی الْمُلْكِ وَلَمْ یَكُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلِّ ۖ وَكَبِّرْهُ تَكْبِیرًا (111)
""هم به درست فرود آوردیمش هم به درست فرود آمده هم چیست فرستادیمت جز مژده دهنده گشته ای هم خیلی اندرزدهی 105هم گردآوری سخنی جدا کردیمش برای می خوانیش بر مردمان بر درنگی هم فرودآوردیمش چند فرودی 106بگو باورکنید بهش یا نباشد باورمی کنید چون کسانی دریافتند دانش از پیشترش گداری خوانده می شود برشان می افتند برای چانه ها پیشانی پایینی 107هم می گویند پاکی گویی پروردگارمان اگر بود پیش پیمان پروردگارمان تا برای انجام گشته ایست 108هم می افتند برای چانه گریه می کنند هم می افزایدشان ترسی 109بگو فرابخوانید خداوند یا فرابخوانید مهرگستر هری چه فرامی خوانید باز تا برایش شناسه های نیکوشده هم نباشد آشکار می کنی به نمازت هم نباشد پنهان می کنی بهشان هم بجوی میان آن راهیُ 110هم بگو پسندیده گویی برای خداوندِ همانی نبوده می گیرد فرزندی هم نبوده هست تا برایش همبازی در داراگشتگی هم نبوده هست تا برایش سرپرستی از خواری هم بزرگ بدارش چند خیلی بزرگ داری 111"
آنچه خداوند گفته نمازُ به آرامی بخوانیم نه خیلی ریز نه خیلی بلند .به دیدم فزونی انگیزان پشت کردنتان به خداوند شده به زودی خواهید دانست تا برای می بینید دوزخُ تا برایی می بینیدش با چشم یکدلی هم پرسیده می شوید بارهء بخششهای سراسری که خداوند بهتان داده
خداوندا مرا از تباهی بینان مکن هم از باورمندان هم شایسته کار هم چنگ زنندگان به درست هم چنگ زنندگان به شکیبایی کن ای مهرگستر بدزبانان را خوار کن
منظور از صدای بلند میگویند باید جوری باشد که صدات به نزدیکترین فرد کناریت برسه. چه میدونم، هر کدومتون یه سازی میزنید برای اینکه بگین کاملترین دین و بهترین مکتب رو دارین حقه بازی در میارید و سر مردم ساده را کلاه شرعی میزارین ول کن بابا دین چیه از هر چی مزخرفات دینی متنفرم
معلوم نیست حرف حسابت چیه تو هم یه مکتبی باز کردی که ازش نون بخوری و هزارتا دوز و کلک با همین آیههای قرآنی در میاری. بعد هم خودت رو میزنی به مظلومنمایی که بگی دینت مخالف کشتار و پرخاشگری است و دین من با مهربانی و لطوفت با مخالفانش برخورد میکند. جمع کن بابا گوشمون از این چرندیات پره. یه عمره تو حوزهها میخورین و میخوابین شکم و کون گنده و دستای تُپل پرورش دادین و تنها دقدقه فکریتون سکسه.
مثل اون چندتا مذهبی کُسخل که دور هم جمع شدن و یکی از اینها نگران ابطال وضوءاش بود شک داشت که گوزیده یا توهمات ذهنیاش بوده زحمت اینو نمیده به خودش یه بار دیگه وضوء بگیره وایساده بحث میکنه و خودشو توجیح میکنه