دفترچه

نسخه‌ی کامل: خسته شده ام!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
حدود 2 سال هست که در فروم askdin.com (که بزرگترین تالار گفتگوی دینی هست) با چند id متفاوت (چون هر چند وقت یک بار به بهانه های مختلف بنم میکنند) فعالیت کرده ام و تاکنون شاید بیش از 100 تاپیک و 1000 پست داده ام که قبل از اینکه هر تاپیکی را ایجاد کنم به واکنش های مختلفش فکر کرده ام و قبل از اینکه هر پستی را جواب بدهم بخوبی استدلالاتم را آماده کرده ام و شاید بیشترین تاثیری که در دادن پستها از کسی پذیرفته باشم از سازنده سایت زندیق گرفته ام یعنی با دلایلی محکم جواب داده ام اما بعید میدانم که تاکنون کسی را مرتد کرده باشم و در هر تاپیکی که میزنم بعضا کسانی که کنار من هستند قبلا مرتد شده اند و کسانی که مقابلم هستند نمیدانم چرا اصلا قانع نمیشوند و واقعا مانده ام با وجود این همه ایراداتی که از اسلام گرفته ام چرا هنوز مثل احمقها طرف اسلام را میگیرند و بر موضع خویش تاکید دارند!

کاری به کارشناسان فروم ندارم که خودشان آخوند هستند و برای قانع نشدن پول میگیرند اما کاربران دیگر همگی انگار مخشان را تعطیل کرده اند و هرچه میگویم نمیفهمند!

بنده خودم هم مسلمان بودم اما خیلی زود با خواندن سایت زندیق (با آنکه به قول خود سایت لحنش چندان مناسب نیست) از نظر اصلیم که انسانی بودن اسلام بود برگشتم. واقعا نمیدانستم پیامبرم دختری 7-6 ساله را عقد کرده و بچه بازی در دینم حلال است! واقعا نمیدانستم که برده داری از نظر دینم تایید شده! واقعا نمیدانستم یک نظام اسلامی چقدر نظامی غیر انسانی هست و جمهوری اسلامی و آخوندهایش را از اسلام واقعی جدا کرده بودم اما نمیدانستم که اسلام واقعی اگر برپا شود حتی وضعیت از همین جمهوری اسلامی هم بدتر میشود! و خیلی نمیدانستم های دیگر ....

اما وقتی که دانستم به قول زندیق "آنچه نمیخواهند شما بدانید" را دیگر تصمیمی گرفتم که از نظر اسلام جزایش مرگ بود یعنی ابراز علنی اعتقاداتم به عنوان یک مرتد. در این سایت بارها بن شدم و پست هایم پاک شد اما دست از ادامه کار نکشیدم. وقتی که در این سایت به ولایت مطلقه فقیه از این نظر که اسلامی نیست حمله کردم بعضا دیدم که برخی از نظراتشان دارند برمیگردند که همین باعث شد تاپیکم قفل شود و خود مدیر سایت شخصا با پیام خصوصی با من وارد بحث شد و در نهایت اولین حساب کاربریم را برای همیشه بن کرد که همین باعث شد بفهمم که مطرح کردن این موضوع واقعا نتیجه ای داشته که انقدر مدیر سایت را آشفته کرده اما باور کنید وقتی که پیکان حملاتم را به سمت ریشه همه این بدبختیها که اسلام هست گرفتم نتیجه ای نگرفتم!

حالا هم دلیلی برای ادامه فعالیتم نمیبینم وقتی که میبینم مردم انقدر احمق هستند و حرفهایم را نمیفهمند! هرچه هم فکر میکنم به اشکالی در کارم نمیرسم. واقعا اشکال کارم در کجاست؟!
ادیان که تاکنون به میزان زیادی در هم شکسته اند.
تا آن حد که مانده است خب یک ته مانده ای و طبیعی است. مثل ویروس مقاومی که کنترل میشود اما هیچوقت کاملا ریشه کن نمیشود. همواره آدمهای مخ تعطیل هستند که بهرحال از این ویروس ذهنی-روانی استقبال کنند.
همانطور که فرضا خرافات و شبه علم و تئوری های توطئه هم هنوز طرفداران زیادی دارند. ولی در واقعیت اینها و در نزد خواص و آدمهای فرهیخته چندان اقبالی ندارند و در عمل تاثیر عملی زیادی در دنیا بنظر نمیرسد که داشته باشند.
بعدهم خب مسئلهء ادیان آنقدرها هم ساده و روشن نیست. حتی درمورد اسلام. حتی این ایرادهایی که شما میگویید میتوان نظریاتی برای دلایل دیگری برای آنها داشت. احتمالاتی هست بهرحال. رد کرد کل ادیان بطور مطلق کار نشدنی است بنظرم. بنده خود بارها گفته ام که به اصول بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان فکر میکنم بعنوان موارد معقول محتمل از روی احتیاط هم که شده باید سعی کرد که پایبند بود. من خود نمیتوانم با اطمینان حتی درمورد اسلام با آن همه چرندیات و تناقضهایش بگویم که %100 مطمئن هستم که دروغ و باطل است! درمورد خیلی مسائل میتوان تفسیرها و تئوریهایی را مطرح کرد یا منطقا شک کرد که از ابتدا اصلا جزء واقعی آن دین بوده اند. شما میگویید تاریخ، من میگویم حتی امروز هم به آنچه که در خانهء همسایه گذشته است نمیتوان باور 100% داشت، چه برسد به یک تاریخ و روایت هایی که از زمان و مکانی دور آمده است.
من میگویم دلیل منطقی کافی برای قبول دربست ادیان و باور خدایشان به همان صورتی که تعریف شده است ندارم، و نه اینکه بتوانم ناحق بودن آنها را بطور مطلق ثابت کنم که خود هم براستی مطمئن نیستم! ضمنا آنچه در ادیان آمده میتواند فراخور سطح فکر و نیاز و مصلحت مردم دوران بوده باشد که بعلاوهء تحریف ها و مفقودشدگی ها در طول تاریخ و تفسیرهای غلط منجر به این فاجعه شده باشد، و شاید واقعا پشت همهء اینها یک حقیقت متعالی تری وجود داشته باشد. اما بهرحال ما بر اساس عقل و خرد خویش عمل میکنیم و در این زمینه مجوز و اثبات کافی وجود دارد که فکر میکنم ثابت کردن آن خیلی ساده تر از ثابت کردن دروغ بودن ادیان و خدایشان از اساس باشد. البته همین را هم خیلی ها، همان مخ تعطیل ها، به سادگی قبول نمیکنند، ولی حداقلش اینست که وارد بازیهای فکری مسخره شان هم نمیشوی و آنها هم نمیتوانند در برابر تو کار زیادی از پیش ببرند.
هرکار بکنی این نادان ها و لجبازها هستند. پس خودت را زیاد اذیت نکن. من در وبلاگم اخیرا بحثها و مطالبی داشته ام که شاید برایتان جالب و آموزنده باشد؛ بطور مثال:
علم خوره
علم خوره
به کامنت های بعضی از آن مطالب اگر توجه کنید با افرادی بحثهایی در این خصوص داشته ام.
یک آدمهایی که میایند به اینطور فرومها هنوز در مرحلهء مذهبی بودن هستند. اکثرا.
حال شاید بعضی کمتر مخشان تعطیل بوده و قابلیت تغییر داشته باشند، اما خیلی ها هم خیر.
در این جهان آنهایی که استعداد بیشتری داشتند تاحالا خودشان فهمیده اند که این داستانها از اساس مشکلات جدی دارند.
من خیلی آدمها در اطرافم میبینم که اینطور هستند. آدمهایی که حتی تعجب میکنی چقدر بی اعتقاد هستند یا اعتقادات بی باکانه ای دارند. تعداد این آدمها خیلی زیاد است. درواقع تعدادشان از مذهبی ها بیشتر است. اما خب شما اینها را اکثرا نمیبینی که بیایند در آن فرومهای کذایی و بخواهند در این موارد با شما یا دیگران بحث کنند. به دلایل مختلف! پس فکر نکن چون در آنطور جاها و بحث ها آنها را نمیبینی وجود ندارند. بعضی ها اصلا این مباحث را آنقدر جدی نمیگیرند که بصورت مفصل و جدی بخواهند براحتی با کسی حتی رو در رو بحث کنن.
یکی از همکاران بنده که سید هم هست و وکیل است همینطور است. بعضی ها اصولا تمام این مسائل و خیلی بخشهای دیگر زندگی را آنقدر جدی نمیگیرند که بخواهند سرش سر خودشان را درد بیاورند. البته همین طرف تعریف میکرد که با بعضی بستگان و دوست و آشنایان مذهبی اش وارد مجادله های نسبتا سخت و جدی شده است و ظاهرا در برگرداندن اعتقاد عده ای اقبال هم داشته است! اصلا کارش در اینترنت و حتی در وایبر و اینها هم یک بخش همین است بقول خودش و انسانهای صفر کیلومتر و ساده لوح در این زمینه را ارشاد میکند!! من آنقدر به او شک کرده بودم که از او پرسیدم اصلا به خدا اعتقادی دارد یا نه!! او هم بقول خودش به خدا اعتقاد دارد، اما نه آن خدا و با آن دینی که تبلیغ میشود!
حالا شما رفته ای با یک مشت جوجه و نوجوان و آدمهای ساده لوح و آیکیو پایین بحث کرده ای و میخواهی با استدلال و بینش خودت آنها را ارشاد کنی، خب تجربه نشان میدهد که نباید زیاد هم برای این موجودات ضعیف وقت و انرژی صرف کرد. یعنی اینکه اینقدر مستقیم و سریع بخواهی عمل کنی فکر میکنم برایشان بیش از حد سنگین باشد چنین انتظاری! اصلا چنین توانی دارند؟ شرایط و اقتضای سنشان آیا اجازه میدهد؟ آیا قدرت ذهن و دانش و سواد و آگاهی و تجربه و ثبات شخصیتی کافی دارند؟
شما نگاه کنید اصلا مذهب به کنار. خیلی افراد در دنیا هستند که اصولا مذهب و خدایی بدان شکل ندارند، اما به خرافات، جادو، گیر رمال افتادن، گول کلاهبردارها و شارلاتان ها را خوردن، شبه علم و تئوری های توطئه را باور کردن دچار میشوند.
همواره!
این دیگر ضعف و ساده لوحی و ناقص بودن خود انسانهاست.
حال یک وقت سوژه دین است و یک وقت چیزهای دیگر که بطور مثال اشاره کردم.
شما نمیتوانید در هیچ زمانی همهء مردم دنیا را به سطح فکری و اعتقاد خودتان بکشانید، حتی اگر مطلقا درست باشد.
هنوز هم باوجود این همه علم هستند کسانی که دنبال خرافات و افسانه های قرون وسطی ای روان میشوند! حال دین و خدا که اساسا مبحث پیچیده تر و گسترده تر و دشوارتری است و هزاران سال بصورت گسترده به خورد بشریت داده شده است و هنوز هم بخصوص در جوامع مذهبی کودکان را از کودکی با آن بار میاورند و بهشان تلقین میکنن.
این تلاش شما بوده است که بیهوده بوده است! سعی کرده اید آب در هاون بکوبید! در تلاش برای رسیدن به هدفی ناممکن بوده اید.
البته بنده هم خیلی وقتها بحث میکنم و در گذشته بخصوص زیاد درگیر اینطور بحثها میشدم، و هنوز هم وقتی یک فردی بیاید و مثلا در وبلاگم کامنت بگذارد میبینید که با او سر این مسائل تاحدی هم که شده درگیر میشوم و جوابش را میدهم، ولی مشاهده میکنید که بارها در همان کامنت ها طرف درخواست ارائه دلیل و سند و بحث جدی کرده است که من از آن عذر خواسته ام و البته دلایل منطقی خود را نیز ذکر کرده ام (اینکه در گذشته بقدر کافی وقت و انرژی و عمرم را روی این بحثها صرف کرده ام و قرار نیست تا آخر عمرم دوباره و دوباره و از نو این کارها را تکرار کنم و این همه وقت و فرصتهای خویش را بدین شکل هدر بدهم). بهرحال در نبرد با مذاهب یاوه گو یا هر نوع خرافات و شارلاتانیزم دیگر توقف نیست و تولید این مطالب و آدمهای صفر کیلومتر و ساده لوح همواره ادامه دارد و این نبرد نیز بنابراین کم و بیش ادامه دارد، اما میبینید که به مرور این عقل و خرد و علم بوده که بر این خرافات و یاوه گویی ها غلبه یافته و سهم خیلی بیشتری در دنیای امروز دارد (از نظر قدرت و کاربرد عملی و تعداد پیروان واقعی و جدی).
بروید دنبال یک کار مفیدتری در مکان مناسب تری. خودتان بیخودی خودتان را خسته کرده اید.
نقل قول:حالا هم دلیلی برای ادامه فعالیتم نمیبینم وقتی که میبینم مردم انقدر احمق هستند و حرفهایم را نمیفهمند! هرچه هم فکر میکنم به اشکالی در کارم نمیرسم. واقعا اشکال کارم در کجاست؟!

در این باره به چند نکته باید اشاره کنم.
۱- مردم از لحاظ ژنتیکی و سواد و سلامت روان و اموزش و پرورش یکسان نیستند.
۲- بخش عظیمی از مردم از لحاظ ژنتیکی از کشتار و توحش بدشان نمی اید بلکه خمیره آنها توحش پرستی است در نتیجه هرچقدر از کشتار و قتل و دزدی و تجاوز که توسط امامان و پیامبر اسلام و یارانشان بگویی آنها عاشق اسلام میشوند. انصار حزب الله مشتی از خروار هستند.

۳- برخی دیگر سودطلب هستند آنها می دانند قتل و کشتار و دزدی و تجاوز بد هستند اما اسلام برایشان ابزاری است برای با وجدان راحت کلاهبرداری و دزدی کردن. شما این را در تجار و بازاریان می بینید. بخشی از این گروه خصیصه گروه مورد ۲ را هم دارند مثل جنایتکاری مثل اسدالله لاجوردی دژخیم .

۴- برخی بر اثر نشستن پای تبلیغات و سخنرانی ملایان و روضه از کودکی تحت تلقینات مزخرفات اسلام بوده اند.

۵- برخی اصلا اسلام را نمیشناسند و ترجمه قران را نخوانده اند (البته حتی ترجمه ها هم ماله کشی هستند). آنها یک اصل ملکه ذهنشان است. اسلام بهترین و کاملترین دین است. پس هرچه خوبی میبینند آن را اسلامی و حاصل اسلام می دانند. مثلا آنها اسلام را دینی مثل مسیحیت می دانند. یا هرچه بگویی محمد فلان جنایت را کرده باور نمی کنند.

۶-برخی ترسو هستند. می ترسند سوسک بشن یا دینداران مزاحم شوند یا شرارت کنند.

۷- برخی میدانند اسلام گوه است برای مصلحت آن را تایید و برای کاهش گند و توحش اسلام با ترفندهایی می خواهند آن را تغییر دهند.

۸- برخی ترکیبی از گروه بندی فوق هستند.

لازم است بگویم نکته های ۴و۵و۶ حاصل تبلیغ و تلقین مکرر دین است.
تغییر در فرهنگ مردم از دو طریق صورت می گیرد تبلیغ و آموزش و مباحثه با سرعت کم و فشار و تحکم از بالا از طریق حکومت با اثر گذاری سریع و موثر.

به نظرم هردو باید با هم انجام شود. یعنی اول یک چند دهه تبلیغ شود بعد یکی مثل رضا شاه بیاید و تجدد و فرهنگ درست را بزور به جامعه عقب مانده تحمیل کند.
m@hdi نوشته: حدود 2 سال هست که در فروم askdin.com (که بزرگترین تالار گفتگوی دینی هست) با چند id متفاوت (چون هر چند وقت یک بار به بهانه های مختلف بنم میکنند) فعالیت کرده ام و تاکنون شاید بیش از 100 تاپیک و 1000 پست داده ام که قبل از اینکه هر تاپیکی را ایجاد کنم به واکنش های مختلفش فکر کرده ام و قبل از اینکه هر پستی را جواب بدهم بخوبی استدلالاتم را آماده کرده ام و شاید بیشترین تاثیری که در دادن پستها از کسی پذیرفته باشم از سازنده سایت زندیق گرفته ام یعنی با دلایلی محکم جواب داده ام اما بعید میدانم که تاکنون کسی را مرتد کرده باشم و در هر تاپیکی که میزنم بعضا کسانی که کنار من هستند قبلا مرتد شده اند و کسانی که مقابلم هستند نمیدانم چرا اصلا قانع نمیشوند و واقعا مانده ام با وجود این همه ایراداتی که از اسلام گرفته ام چرا هنوز مثل احمقها طرف اسلام را میگیرند و بر موضع خویش تاکید دارند!

کاری به کارشناسان فروم ندارم که خودشان آخوند هستند و برای قانع نشدن پول میگیرند اما کاربران دیگر همگی انگار مخشان را تعطیل کرده اند و هرچه میگویم نمیفهمند!

بنده خودم هم مسلمان بودم اما خیلی زود با خواندن سایت زندیق (با آنکه به قول خود سایت لحنش چندان مناسب نیست) از نظر اصلیم که انسانی بودن اسلام بود برگشتم. واقعا نمیدانستم پیامبرم دختری 7-6 ساله را عقد کرده و بچه بازی در دینم حلال است! واقعا نمیدانستم که برده داری از نظر دینم تایید شده! واقعا نمیدانستم یک نظام اسلامی چقدر نظامی غیر انسانی هست و جمهوری اسلامی و آخوندهایش را از اسلام واقعی جدا کرده بودم اما نمیدانستم که اسلام واقعی اگر برپا شود حتی وضعیت از همین جمهوری اسلامی هم بدتر میشود! و خیلی نمیدانستم های دیگر ....

اما وقتی که دانستم به قول زندیق "آنچه نمیخواهند شما بدانید" را دیگر تصمیمی گرفتم که از نظر اسلام جزایش مرگ بود یعنی ابراز علنی اعتقاداتم به عنوان یک مرتد. در این سایت بارها بن شدم و پست هایم پاک شد اما دست از ادامه کار نکشیدم. وقتی که در این سایت به ولایت مطلقه فقیه از این نظر که اسلامی نیست حمله کردم بعضا دیدم که برخی از نظراتشان دارند برمیگردند که همین باعث شد تاپیکم قفل شود و خود مدیر سایت شخصا با پیام خصوصی با من وارد بحث شد و در نهایت اولین حساب کاربریم را برای همیشه بن کرد که همین باعث شد بفهمم که مطرح کردن این موضوع واقعا نتیجه ای داشته که انقدر مدیر سایت را آشفته کرده اما باور کنید وقتی که پیکان حملاتم را به سمت ریشه همه این بدبختیها که اسلام هست گرفتم نتیجه ای نگرفتم!

حالا هم دلیلی برای ادامه فعالیتم نمیبینم وقتی که میبینم مردم انقدر احمق هستند و حرفهایم را نمیفهمند! هرچه هم فکر میکنم به اشکالی در کارم نمیرسم. واقعا اشکال کارم در کجاست؟!

از راهش وارد نشده اید!
شما اگر بروید به کسی بگویید من ریدم به اعتقاداتت به جای اینکه به حرف شما گوش کند جلوی شما گارد میگیرد!
اولین شرط برای وارد شدن به بحثهای دینی به خصوص با دیندار جماعت حفظ احترام و عدم توهین به آنچه آنان مقدسات میخونند هست. البته این عدم توهین نباید باعث بشه شما بخوای خایه مالی ممد و تقی و نقی رو بکنی مثل خودشون!
مثلن من یک دوست مسلمانی داشتم! الان کافر شده :))) (یکی از نمونه های موفق من هستش) هیچ وقت جلوش نگفتم ممد! یا محدبن عبدالله و ... همیشه میگفتم پیامبر! کم کم که پختمش پیامبر شد محمد ابن عبد الله! کمتر تر شد محمد! بعد شد ممد! الان شده ممد چوپون!!!
مسلمونها با مسیحی ها و یهودی ها و باقی دینداران!!!! فرق دارند! خیلی هم فرق دارند.
مسیحی،یهودی،بودایی و ... خیلی خیلی نرم تر و ملایم تر هستند دلیلش هم اینه که آگاهی بیشتری دارند ولی مسلمون حتا اگر بگی پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محد (ص) بعد از بردن نامش هم 12 تا صلوات بفرستی! با دختر 7 ساله ازدواج کرده بوده و از منابع اسلامی هم براش منبع بیاری! گردنت رو میزنه!!! البته تا 10-20 سال پیش گردن نمیزد چون اون موقع این کار رو خوب میدونستند! الان که بد میدونند (چون همه بد میدونند) یک دفعه ای تاریخشون عوض شده و عایشه 7 ساله شده 18 ساله و حتا بیشتر!!!!
از راهش وارد بشید نتیجه میده. زندیق و پندیق و ... مال زمانیه که طرف یک اندازه ای پخته شده باشه! یک ضرب نوشتار زندیق رو بکوبید توی سرش سنگکوب میکنه! من 3-4 سال پیش به این نتیجه رسیدم و برای همین دیگه تازینامه رو آپدیت نکردم و شده قبرستون.
در ضمن کار کردن روی کسی که با اسلام کاسبی میکنه اصلن نتیجه نمیده!
m@hdi نوشته: هرچه هم فکر میکنم به اشکالی در کارم نمیرسم. واقعا اشکال کارم در کجاست؟!

اولا با این پیش فرض وارد بحث شده ای که کاملا بر حق هستی و طرف مقابل باطل محض است در حالیکه هیچ دلیلی تاکید می کنم هیچ دلیلی بر حقانیت خودت نداری و تنها با توسل به یکسری توهمات انتظار داری طرف همه داشته هایی که پشتوانه عقلی و منطقی دارند رو رها کنه و بچسبه به توهمات تو

ثانیا مرجع تحول فکر خودت رو نوشته های زندیق ذکر کردی، زندیق نوشته ها یا مطالب جمع آوری شده توسط آرش بیخدا در سنین نوجوانی و دبیرستان است و تنها ممکنه روی افرادی با همین سن و سال اثری داشته باشد
مطالب زندیق بسیار سست و بی اساس و در یک کلام یک سری جفنگیاتی است که سرهم بندی شده و طرف چون سن و سالش کم بوده فکر کرده فیل هوا کرده
لذا اصلا مورد اقبال قرار نگرفت و الآن هم تبدیل به یک قبرستان متروکه شده که حتی سازنده و سازندگان اصلی اون هم رغبت نمی کنند یه سر به اونجا بزنند.

ثالثا از تلاشی که کردی و قبل از تو هم خیلی ها کردند و الآن هم عده ای مشغول به اون هستند من جمله همین تالار مخروبه و نتیجه نگرفتی و نگرفتند و نخواهند گرفت
معلوم می شه دلیل فطرت بر وجود خدا دلیل محکم و استواری است لذا لازمه یکبار دیگه این دلیل رو مورد بررسی قرار بدی.

و در آخر یکبار دیگه این مدعای خودم به عنوان یک مسلمون شش موتوره مبنی بر کنار گذاشتن اسلام و خداباوری
به شرط ارائه یک جای پای محکم در بیخدایی از طرف بیخدایان رو تکرار می کنم؛
فرض کنید که معارف اسلام دارای نقائصی است اما آیا مبانی خداناباوری از استحکام لازم و کافی برخوردار است که دست از آن شسته و به دامن این پناه بیاوریم؟
هه هه! باز این کوشا اومد یه مشت چرندیات خودش رو لای زرورق پیچید!
تو خودت نمونه ای از موجودی هستی که به سمت مذهب کشیده میشه یا موجودی که مذهب پرورش میده! یه سری چیزهایی میگی کم و بیش منطقی و یک مقدمه نسبتا خوب و معقولی، ولی بعدش لابلاش هر چرندی رو میچپونی.
مذهب هم دقیقا همینه، از عقل و منطق و علم تنها برای مقدمه و مفروضات تاحدی که میتونه استفاده میکنه، بعضی وقتا هم لابلا برای استفادهء درونی خودش، و بقیه هیچی! دیگه هرجا نقص و تناقض منطقی باشه بیخیال میشه و درموردش براحتی مغلطه و سفسطه و حتی دروغگویی و فریب میکنه.

الان مثلا از کجا میدونی سایت زندیق بازدید چقدر داره و چقدر افراد ازش استفاده میکنن و تاثیر میگیرن؟ و سوال همیشگی که اگر اینقدر پیش پا افتاده و کم تاثیره پس چرا فیلترش کردن؟ تازه سایتش بنظرم اخیرا از نظر ظاهر و دسته بندی و اینها بروز شده.
بعدم این طرف آرش بیخدا که میگی در سنین نوجوانی و اینها اینا رو نوشته و جمع آوری کرده پس هوش خوبی داشته چون مطالبش هنوزم قابل توجه است و پاسخی برای خیلی هاش تاحالا ابدا ندیدم (مثلا اون مقاله که شخصیت و رفتار خود پیامبر رو با سند و دلیل نقد میکنه و میگه تروریسم از ابتدا در اسلام بوده و خودم پیامبر هم اون رو ایجاد کرده). و اینکه میبینیم انسانهای زیرک و باهوش اکثرا نسبت به مذهب بی اعتقاد میشن و حتی منتقد و مخالف اون. و اینکه این ادیان چقدر سطحی و بی سر و ته و کودکانه هستن که اینقدر راحت میشه اینقدر ایراد از توشون درآورد و اینقدر چالش درست کرد براشون. واقعا چقدر مستحکم و روشن و خورشید حق هستن!!

ضمنا هرکس توی همین جامعه ایران باشه گستردگی و شدت بی اعتقادی رو میبینه و اینکه اعتقاد و پایبندی مردم به مراتب و به سرعت کمتر شده و این روند همچنان هم کم و بیش ادامه داره. کار به جایی رسیده که خیلی ها دیگه علنا ابزار بی اعتقادی و حتی توهین میکنن به بالاترین مقدسات اسلام و ترس زیادی از این کار ندارن. اینا که میگم تقریبا تجربیات روزمره خود من در محیط کار و همکاران و غیره هست و کاملا عینی و واقعی. تاجاییکه خیلی وقتا فکر میکنم کاش آدم هرچی میدید و میشنید بطور خودکار ضبط میشد که بعدا میشد برای هرکس که این مسائل رو انکار میکنه پخش کنی، از رسانه ها و اینترنت پخش کنی، و خلاصه سندی باشه و مشتی بر دهان یاوه گویانی که میگن اینطور نیست و مردم ما هنوز اعتقاد درست و حسابی دارن. نه عزیزم، فقط عدهء بسیار کمی هستن که ایمان قوی دارن و واقعا هرچی مذهب میگه رو قبول دارن.
ضمنا خیلی از همین مواردی که اشاره شد و توسط افراد و منابع منتقد و مخالف ادیان و اسلام و خداشون تولید/نشر شده رو من بارها از زبان همین افراد ولو به شکلهای مختلف شنیدم، که این نشون میده این مطالب در جامعه به گردش درآمده و توسط عدهء زیادی پذیرفته شده و تاثیر خودشون رو کم و بیش گذاشتن. مثلا همین مسئله که پیامبر دختربچه رو به همسری گرفته و چند همسری و غلام و کنیز داشتن پیامبر/امامان رو خیلی از مردم بصورت کنایه داری یا برای توجیه هوس ها و اعمال خودشون بارها دیدم که بهش اشاره کردن. همینطور یکسری مسائل دیگر مثل اینکه اسلام با زور شمشیر به مردم ایران تحمیل شد و ظلم ها و تجاوزهایی که عربها به ایرانیها کردن و غیره. بله همهء اینا رو دیگه امروز همهء مردم از طرق مختلف شنیدن و روی خیلی از اونا هم تاثیر گذاشته. اینقدر که اینها مثل جک های تکراری شده و دیگه نیازی به انتشار اونا نیست (هرچند گاهی بعضی موارد مثلا در نرم افزارهای چت موبایل هم منتشر میشن - مثلا تازگی تصویری که فروش زنان ایرانی در صدر اسلام توسط عربها رو به تصویر کشیده بود در وایبر دیدم).

خلاصه خشتک اسلام تاحالا بقدر کافی پایین کشیده شده!
حالا تو دلت رو خوش کردی به اون عدهء معدود و قلیل که اکثرا هم شواهد و دلایل داره که مخ تعطیل و قاطی و آیکیو پایین و کم سواد هستن و یکسری افراد سانسورچی و جیره خور و مزدور و کلاهبردارها و سوء استفاده چی هایی که منافع و امنیتشون در اینطور چیزهاست، که بله ببینید اینها رو هرکاری بکنی دست از اسلام برنمیدارن و این نشانهء فطرت است و این چرندیات!!

نه عزیزم اون اتفاقا نشانهء فطرت نیست. من میتونم بگم چیزی که در وجود منه و این نیمچه اعتقاد و احتیاط و اصول بنیادین درونی که نسبت به معنویت و خدای واقعی برای خودم دارم خیلی بیشتر میتونه نشانهء فطرت واقعی باشه تا اون چیزهای مسخره در وجود آدمهای مسخره ای که تو نشانهء فطرت میدونی!

نقل قول: مطالب زندیق بسیار سست و بی اساس و در یک کلام یک سری جفنگیاتی است که سرهم بندی شده و طرف چون سن و سالش کم بوده فکر کرده فیل هوا کرده
شما همون مقاله خاص که اشاره کردم رو با سند و دلیل روشن و محکم رد کن ببینیم!

نقل قول:فرض کنید که معارف اسلام دارای نقائصی است اما آیا مبانی خداناباوری از استحکام لازم و کافی برخوردار است که دست از آن شسته و به دامن این پناه بیاوریم؟
سوال مقداری مبهم و مغلطه آمیز بنظر می آید.
فکر کنم باید براش باید تاپیک جداگانه بزنی که بشه درست روش بحث کرد.
البته من خودم یک خداناباور قطعی نیستم و در این باب بیشتر ندانم گرا هستم و در باب اصول بنیادین و قابل درک معنویت و انسانیت و مشترکات معقول میان ادیان سعی میکنم احتیاط کنم. یکسری چیزهایی خودم به تجربهء زندگی بهشون رسیدم. ولی ادیان و این بازیهای مذهبیت و این حرفا یک چیز خیلی گسترده تر و پیچیده تر و پرهزینه تری هست به مراتب که اتفاقا فکر میکنم باید سوال رو برعکس بکنیم و بپرسیم واقعا چرا باید این همه چرندیات و آیین عریض و طویل و پرهزینه رو براحتی باور کنیم بعنوان یگانه راه رستگاری و نجات و این همه هزینه بابتش بپردازیم و عمری خودمون رو درگیر پیچیدگی های بیشمار و حل تناقضات و مشکلات و پاسخگویی در باب اونا بکنیم که دلمون خوش باشه آره حالا حتما درسته و خداشون اون دنیا بابتش بهمون جایزه های بزرگ میده و شکنجمون نمیکنه! بنظر من ادیان واضحا خیلی سطحی و کودکانه هستن و بیش از حد گسترده و پیچیده و پرهزینه و پر از ظواهر و تبلیغات، که من یکی شخصا هیچ دلیل کافی ندارم که بخوام وارد بازی های واضحا مسخرهء اونا بشم!
kourosh_iran نوشته: نه عزیزم اون اتفاقا نشانهء فطرت نیست. من میتونم بگم چیزی که در وجود منه و این نیمچه اعتقاد و احتیاط و اصول بنیادین درونی که نسبت به معنویت و خدای واقعی برای خودم دارم خیلی بیشتر میتونه نشانهء فطرت واقعی باشه تا اون چیزهای مسخره در وجود آدمهای مسخره ای که تو نشانهء فطرت میدونی!
معلومه با خودت چند چندی !

من مسخره ام یا شما ؟
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12