سلام ،
دیروز از ویکیپدیا یه مطلب راجب نظریه m خوندم
که چون منبع به زبان انگیلیسی بود تنها چیزایی که فهمید ازش این بود که این نظریه درمورد مطرح کردن فضای 10 بعدی و زمان در 1 بعد هست
ولی چیزی راجب این نبود که چجوری فضا میتونه دارای 10 بعد باشه ؟
ماهیت نظریه چیه؟
اگر اطلاعاتی دارید خوشحال میشم به اشتراک بذارید :e303:
این نظریه بر اساس فرمول ها و محاسبات پیچیده ی ریاضی بدست آمده و از این رو پرداختن دقیق به آن هم مستلزم داشتن توانایی و تسلط کافی در ریاضیات است. ضمن اینکه ابتدا باید پیرامون نظریه ریسمان ها دانش کافی داشته باشید. زیرا نظریه ی اِم دربرگیرنده و یکپارچه کننده ی نظریه های ریسمانی ارایه شده، مکانیک کوانتوم و نسبیت عام می باشد.
در مورد نظریه ی اِم، همچنان بحث ها میان فیزیکدان ها ادامه دارد و هنوز یک توضیح کامل و اثبات کننده برای آن ارایه نشده است.
من مایل بودم در
اینجا به این نظریه هم بپردازم، ولی به خاطر عدم پویایی کافی در آن جستار، من نیز از تصمیم خود منصرف شدم.
bilche نوشته: تجسم 11 بعد نا شدنی نیست .
این 11 بعد که ابعاد فضایی نیستند که بخواهیم تجسم کنیمشون.
منظورم این بود که وجود دارند . دانشمندان میگن در ابعاد ریسمانها این ابعاد قابل اندازه گیری هستند !
بنده اخیرا مشکلی با هر تعداد بعد ندارم
شاید یک مشکلی که در درک ابعاد بیشتر داریم اینه که سعی میکنیم بین اونا و سه بعد یا نهایت چهار بعد جهان خودمون رابطه ای پیدا کنیم و یجوری اون ابعاد بیشتر رو با جهان سه بعدی خودمون شبیه سازی/قیاس کنیم، درحالیکه بنظرم این کار از اساس خودش هست که اشتباهه و تلاشی که در خیلی موارد به شکست و در نتیجه سردرگمی بیشتر منجر میشه.
ابعاد رو باید بعنوان بعد پذیرفت. همین!
و انتظار نداشت که بتونیم با شهود جهان ملموس خودمون اونا رو مطابقت بدیم.
رمز اینکه بتونیم از این سردرگمی دربارهء ابعاد دیگر دربیایم بنظرم همینه که از تقید و اصرار روی سه بعد (یا چهار بعلاوهء زمان) خودمون دست برداریم و سعی نکنیم هرچیزی رو در قالب این ذهنیت و شهود تکاملی خودمون در این ارتباط قرار بدیم. اینطور متوجه میشیم که بعدش مسئله برامون خیلی ساده تر و پذیرفتنی تر میشه که بسادگی میتونن ابعاد خیلی بیشتر وجود داشته باشن. اصلا نیازی نیست که ما بتونیم اونا رو بصورت مستقیم و روزمره خودمون مجسم کنیم، چون اساسا هم نمیشه و اساسا بی معناست! شما میخواید 11 یا 26 بعد رو توی 3 بعد جا بدید و شبیه سازی کنید، و این غیرمنطقی و نشدنی است.
منکه الان با ابعاد بیشتر شخصا هیچ مشکلی ندارم! ضرورتی نمیبینم که هرچیزی رو به شکل سه بعدی و جوری که بتونم در ذهنم از اون شکلی تصور کنم (که طبیعتا 3 بعدی خواهد بود چون برای ما اجسام فیزیکی طور دیگری دیده/تصور نمیشن) بتونم تعریف کنم.
تصورات ذهنی ما صرفا یکسری کلیشه ها توی مغز هستن از ارتباطها میان ابعاد، اشکال فقط روابطی در مغز هستن، که بر اثر تکامل ما در جهان سه بعدی شکل گرفتن و تنها برای درک و تعامل با پدیده های این جهان کاربرد بهینه دارن. تازه ما هنوز بعد چهارم (زمان) جهان خودمون رو در این کلیشه ها (منظورم اشکال سه بعدی ای که در ذهن خودمون تصور میکنیم) نداریم چون عملا بهش نیازی نداشتیم و تاثیرات اون در محدودهء قوای حسی ما یا شاید هم برای ما کاربردی نیستن. اگر شما در یک جهان 6 بعدی به دنیا میامدید، مغز شما در اون جهان تکامل و تطبیق و رشد پیدا کرده بود، اونوقت بازهم یک تصوری در مغز خودتون از اون 6 یا 5 بعد یا هرچندتاش که عملا در دسترس حس شما و براتون کاربردی بود داشتید و اون فقط یک کلیشه بود در مغز شما که میتونست هر اسمی منجمله «شکل» داشته باشه، اما برای موجوداتی خارج از جهان شما چنان کلیشه ای وجود نداشت و با کلیشه های خودشون هم نمیتونستن تطبیقش بدن. این کلیشه ها فقط یکسری الگوهای ریاضی و ارتباطی هستن و یکسری بردار در آرایه های حافظه احتمالا دو بعدی مغز ما (مثل رایانه) و عملا چیزی بنام شکل در مغز شما موجودیت خارجی نداره! اون میتونست به صورت های دیگری هم باشه. مثلا بصورت یکسری رنگ، فرکانس و غیره.
یه سوالی بنظرم رسید!
اصلا بعد چیست؟
کسی میتونه بعد رو تعریف کنه؟
من میگم شاید صرفا یک پارامتره که یک چیزی رو تعریف میکنه.
یک چیزی در صورتی وجود داره که تمام پارامترهای لازم (یا شایدم بجای لازم باید بگیم کافی!) برای وجود اون همزمان وجود داشته باشن. مثلا من سه پارامتر فضایی رو دارم، اما اگر پارامتر چهارم که زمان باشه رو نداشته باشم، یعنی مثلا اگر پارامتر زمان مقدارش برابر زمان قبل از تولد یا بعد از مرگ من باشه، اونوقت من تحقق و موجودیت پیدا نمیکنم. پس من در لحظهء حاضر موجودی هستم حاصل ترکیب مقدار خاص همهء پارامترهایی که این من خاص رو میسازن. ضمنا الان من اون منی نیستم که در لحظهء نوشتن جملهء قبل بودم چون پارامترهام (بخصوص زمان) تغییر کردن
بُعد نقشش تمیز دادن بین دو "چیز" هست که همجنس هستند و قابل فرق گذاشتن. مثلن بُعد زمان کارش فرق گذاشتن بین رویدادهای گوناگون در طول تاریخ هست. یا درازا همینطور. از این نظر هر مفهومی رو میشه بعنوان یک بُعد معرفی کرد. مثلن برای تشخیص گرمی و سردی مواد نسبت به هم میشه از دما استفاده کرد بعنوان یک بُعد. ولی اونچیزی که در نظر ما مفهوم بُعد گرفته، ابعاد هندسی هستند یا همون ابعاد فضایی. به همین خاطر تصویر بیش از سه بعد برامون دشواره در حالیکه بقیه سایر ابعاد مثل زمان هندسی نیستند.
kourosh_bikhoda نوشته: بُعد نقشش تمیز دادن بین دو "چیز" هست که همجنس هستند و قابل فرق گذاشتن. مثلن بُعد زمان کارش فرق گذاشتن بین رویدادهای گوناگون در طول تاریخ هست. یا درازا همینطور. از این نظر هر مفهومی رو میشه بعنوان یک بُعد معرفی کرد. مثلن برای تشخیص گرمی و سردی مواد نسبت به هم میشه از دما استفاده کرد بعنوان یک بُعد. ولی اونچیزی که در نظر ما مفهوم بُعد گرفته، ابعاد هندسی هستند یا همون ابعاد فضایی. به همین خاطر تصویر بیش از سه بعد برامون دشواره در حالیکه بقیه سایر ابعاد مثل زمان هندسی نیستند.
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"وإن تطع أكثر من فی الأرض یضلوك عن سبیل الله إن یتبعون إلا الظن وإن هم إلا یخرصون 116 " "هم چون پیرو نیستی خیلی کسی در زمین اند را که تاریک می گذارندت برای راه خداوند چون پیروی نمی کنند جز گمان هم چون آنها جز تخمین زننده نیستند 116"
هواپیمایی بر سر من از هزار متری دارد پرواز می کند هم صدا دارد هم به چشم دیده می شود سه سو دوری یا سه بعد تنها به چه دردم می خورد آن زمان که می بینمش صدا از آن سو نیست هم زمانی که صدایش سویی می آید چشمم نمی بیندش پس سه سو دوری بی جابجایی در بازه زمانی چندان سود نداد همانند رفتن به لب دریا برای روزی طوفانی خداوندا اندیشه ام را نیازمند خودت کن نه دیگر