دفترچه

نسخه‌ی کامل: اثبات معاد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای حزب الله
سلام علیکم.عید فطر شما هم مبارک باشد.برادر گرامی سخنان شما را صحیح می دانم ولی امثال بنده و شما مصداق مهلت برای کافران می باشیم که می گوید«و املی لهم».آقایون کافر می توانند از این فرصت استفاده کنند و هدایت شوند یا بالعکس بر عذاب خود بیافزایند.باید بدانیم خدا گفت«ان کیدی متین».ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید.
ابن سینا نوشته: وقتی کسی به شما آب تعارف کند شما مختار هستید که لیوان آب را بگیرید یا نه ولی شما مجبور هستید که یکی از این دو راه را اختیار کنید
این که شما گفتید برابر با جبر نیست. همینه که ازتون خواستم جبر و اختیار رو تعریف کنید و شما هم از زیرش زیرکانه در رفتید.

در مثال بالا، جبر برابر میشه با اینکه من بین دو گزینه خود انتخابی نداشته باشم و قادر به تغییر انتخاب خود نباشم. نه اینکه محدود به همین دو باشم. در اینصورت همه عالم جبر است! هزار گزینه و کلی اختیار هم داشته باشیم همه چیز جبر است. اختیار در مثال بالا یعنی اینکه هیچکس نتواند پیش بینی کند من نوشیدن یا ننوشیدن آب را انتخاب میکنم و اگر هم پیش بینی کرد من قدرت تغییر انتخاب خود را داشته باشم اخوی.

در ضمن اشکال دیگری که منتظر فرصت بودم تا در مورد اختیار وارد کنم سلسله علّی ست. در یک توضیح تقلیلگرایانه انسان متشکل از ذرات است که آن ذرات در حدود قوانین این جهانی گرفتارند، و اگر تشنگی من علتی داشته باشد و آن علت نیز علت دیگری و همینطور این سلسله علی را در ذهن تصور کنیم، میبینیم که من مجبور به تشنه بودن شده ام به دلیل خلقت خدا و ایجاد این سلسله علّی.


ابن سینا نوشته: زمان هم مخلوق خدا است و اگر چیزی از نظر زمانی هم قدیم باشد باز هم محصور در زمان است پس باز هم محدود است و نیاز او به خالق را برطرف نمیکند.
ببینید عزیز جان این حرفایی که شما فکر میکنید بار نخستین است که به ما میگویید بارها در همین انجمن هم پاسخ داده شده اند ولی شما تازه از راه رسیدید. من یکبار برای شما هم روشنگری میکنم. زمان یک بُعد است. ابعاد اصلی مثل زمان و مکان خودشون تعریف پذیر و قابل گسترش نیستند. یعنی: «زمان آغاز دارد» یک گزاره بی معنیست. چیزی که آغازی دارد باید پیش از «یک لحظه» وجود نداشته و پس از آن وجود داشته باشد. حال این عدم و وجود را دارید به خود زمان نسبت میدهید. این یک استدلال بی معنی و بازی با کلمات است.

اشکال بالا یک توضیح علمی و ریاضی هم دارد. بُعد به مفهومی میگوییم که دو فاز را از هم جدا میکند. برای نمونه یک کاغذ در دست بگیرید. یک طرف را رو و یک طرف را زیر بنامید. این دو طرف را میتوان از هم بوسیله خود کاغذ جدا کرد. در اینجا این کاغذ یک بعد است. حال برای اینکه خود این کاغذ را بخواهیم به قسمت شرقی و غربی تقسیم کنیم باز نیاز به یک بعد جدید داریم که کاغذی عمود بر کاغذ قبلیست. این امر با خود آن کاغذ اولی میسر نیست. خلاصه اینکه نمیشود گفت زمان از فلان وقت شروع شده است. یا مکان از فلانجا شروع شده است. یعنی نمیشود گفت از 6 هزار سال پیش زمان بوجود آمده و قبلش زمانی نبوده است یا نمیشود گفت مکان از این دیوار شروع شده است و قبل از دیوار مکانی وجود ندارد.

با زبان فلسفه اسلامی میشه اینطور گفت که مفاهیم حدوث و واقع شدن جهان، زمان، ماده نیازمند وجود بُعد زمان است. یعنی حادث شدن زمان نیازمند پیشفرض انگاشتن خودِ زمان است.

این ادعای مخلوق بودن خود زمان هم از طرف توماس آکویناس قدیس مطرح شده. در آن زمان هنوز نمیدانستند تندترین اثرات و پدیده ها میتوانند حداکثر در سرعت نور جابجا شوند و بنابر این توضیحی با عنوان تقدم و تاخر ذاتی را به میان کشیدند تا موضوع زمان و علیت را حل کنند. امروز میدانیم که اگر برای نمونه خورشید یکباره نیست گردد، اثر نیست شدن آن را که عبارتست از خاموشی و نبود نور و نیز خارج شدن زمین از گرداب جاذبه خورشید، تا 8 دقیقه پس از آن مشاهده نمیشود. یعنی هیچ تندایی بالاتر از تندای نور نیست که آنهم 8 دقیقه طول میکشد تا از خورشید به ما برسد. بنابر این در صورت صحت رابطه علت و معلولی هم یک فاصله زمانی بین آنها وجود دارد.

از دیگر اشکالات علیت اینست که اگر زمان را حادث فرض کنیم، در یک فاز خدا را به تنهایی داریم و در یک فاز خدا را با زمان داریم. بک اشکال این امر با توجه به توضیحی که در بالاتر دادم اینست که نیاز به پدید آمدن یک بعد فراتر از زمان بوجود می آید برای سنجش «وقتی که زمان بوده» در مقابل «وقتی که زمان نبوده». هتا اگر این بُعد هم فرض شود خداوند در آن بُعد گرفتار خواهد بود و اشکال بُعد زمان به بُعد جدید منتقل میشود.

از طرفی به این پرسش میرسیم که خدا در فاز بی زمانی چه میکرده و چرا دست به آفرینش زده؟ بدون انگیزه که نمیشود. پس اگر انگیزه ای بوده این انگیزه ناشی از نقص خداست. هتا اگر این انگیزه را «نیاز مخلوق به خلق شدن» بنامیم. چون مخلوقی نبوده جز خدا که خود هم خالق بوده و هم مخلوق. بعلاوه چرا در آن لحظه بخصوص تصمیم به آفرینش زمان گرفته و چرا زودتر نگرفته؟ (همه این سوالات در مورد زودتر و دیرتری باید در بُعد جدید و فرازمانی پرسیده شود).

اما گذشته از همه اینها، ادعای «ماده حادث است» یک ادعای ایجابی است و نیاز به اثبات دارد. تا به حال که خلاف این مشاهده شده و درک گردیده است پس برای اثباتش لازمه استدلال بیاورید.


ابن سینا نوشته: و آیا امواج هم از ذره تشکیل نشده اند؟
خیر. امواج که دیگه ذره نیستند. امواج اثر ذرات هستند. برای مثال اگر یک الکترون حرکت خطی رفت و برگشتی انجام دهد، در حول آن یک میدان الکترومغناطیس پدید می آید. یک هم ارزی هست به نام هم ارزی دوگانگی دوبروی (اثر دوگانگی موج-ذره). این هم ارزی توضیح میدهد که یک موج میتواند با یک ذره هم ارز شود یا برعکس، یک ذره میتواند با موج هم ارز شود. در مشاهدات علمی دیده شده است که مثلن رفتار یک فوتون گاهی تنها با این فرض که ذره است قابل توضیح است مانند وقتی که در دام گرانش می افتد و گاهی هم فقط با این فرض که موج الکترومغناطیس است، مانند زمانی که در لیزر همفاز میشود.

خلاصه اینکه چسبیدن به فلسفه نخ نمای اسلامی شما را به اعماق تاریخ و غارهای جهالت فرو میبرد جانم. البته برای ما اشکالی ندارد شما در غار زندگی کنید و ناراحت نمیشویم. ولی یک مقدار بهتر است به سمت مدرنیته و علم و توضیحات تازه ای که متفکران و هوشمندان غربی از جهان ارائه کرده اند و بر مبنای همین ها الان کامپیوتر شما دارد کار میکند رو آورید. وگرنه فلسفه اسلامی که جز آفتابه ساز هیچ پخی نشده است:

[ATTACH=CONFIG]4349[/ATTACH]
ابن سینا نوشته: آقایون کافر می توانند از این فرصت استفاده کنند و هدایت شوند یا بالعکس بر عذاب خود بیافزایند
E412E412E412
خیلی وقت بود این مزخرفات رو نشنیده بودم.
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده مدتی بود که نمی توانستم وارد سایت شوم و از همین رو معذرت می خواهم.و اما جواب آقایان
ابتدا جناب کوروش
بنده در مورد بحث جبر و اختیار بسیار توضیح دادم و شما را رجوع می دهم به کتب آموزش فلسفه یا کلام اسلامی ولی اگر بخواهم یک بار دیگر و کاملتر توضیح دهم چنین می گویم.
اولاً انسان مختار است که بین چند امر یکی را برگزیند ولی چه کسی به او چنین اختیاری داده است؟مسلماً خالق او(در اینباره بنده چندین برهان آوردم و آوردن مجدد آنها تنها موجب بطلان وقت است) فلذا اختیار او در طول اراده خالق اوست.اما اینکه گفتم اختیار او عین جبر است نه بدان معنا که انسان مختار نیست در انتخاب امور اختیاری،بلکه یعنی انسان مجبور است اختیار کند.به نظرم این جمله کاملاً روشن است.پس اگر نفهمیدی اًدبر و اًفهم.ثانیاً اختیار انسان در انجام اُمور علت تامه نیست بلکه علت ناقصه است.یعنی اگر او اراده کاری کند،رخ دادن آن کار منوط به مکان و زمان و دیگر شرایط نیز می باشد و یکی از شرائط هم اختیار انسان است پس اراده انسان علت ناقصه است.
و اما در مورد زمان بحث جالبی شد.دقت بفرمائید.زمان که شما آنرا به عنوان یک بعد شرح دادید نسبت بین دو امتداد است.فرضاً قبلاً امتداد حرکت انسان را با حرکت خورشید می سنجیدند و سال و امثالش را اعتبار می کردند.یا مثلاً امروز امتداد حرکت انسان را با امتداد حرکت دیگری می سنجند(دوره تناوب نوسان های یکنواخت اتم سزیوم133) و یا فردا چیز دقیقتر.ولکن آنچه مشخص است این است که من امروز با من دیروز یک تفاوتی دارد.کما اینکه نوری که در نزدیکی خورشید است با همان نور هنگامی که به زمین می رسد تفاوت دارد(در زمان و مکان)در واقع جان کلام بنده این است که تمامی آنچه امروز در علوم تجربی بحث می شود محدودند به مکان و زمان.اگر این چنین نبود پس چزا در فرمول های ایشان مکان و زمان مطرح است؟مشخصاً چون این ها در مکان و زمان محدودند حال شما هر تعبیری می خواهید از زمان و مکان بکنید.
بحث دیگر که گفتید در مورد تقدم و تأخر.این مطلب مخصوص کلام مسیحیت نیست.اصلاً دو نوع از این انواع را جناب میرداماد و صدرالمتألهین آوردند.ولی چیزی که هست آن است که تقدم و تأخر زمانی و ذاتی دو چیز متفاوت هستند.مشکل دیگر گفتار شما این است که گمان می کنید خدا(العیاذ بالله) در زمان یا با زمان است حال که چنین نیست.بنده گفتم که در برهان ارسطو اثبات شد که خدا حرکت ندارد.پس او که حرکت ندارد دیگر چه معنا دارد مقایسه او با زمان؟همچنین اگر او در زمان باشد ناقص است و ناقص خدا نیست.در مورد بعدی هم که گفتید در مورد انگیزه.وقتی با براهین متفاوت اثبات می شود خدائی هست(چنانکه بنده چند تا را آوردم) و همچنین در او نقصی نیست پس با یک شبهه که فرضاً نتوان جواب آنرا داد اصل مطلب زیر سوال نمی رود.ثانیاً آنچه متعلق به علم الهی است لزوماً در اختیار انسان قرار نمی گیرد.
اما اینکه گفتید ماده حادث است نیاز به استدلال دارد.دقت کنید حرف اصلی در برهان علیت این است.«هر معلولی نیاز به علت دارد »شما می گوئید از کجا معلوم که ماده معلول است یا همان حادث(البته حادث ذاتی).گوئیم 1-چرا که ماده عین وجود نیست و فرض عدم بر آن امکان دارد مگر آنکه بوسیله چیزی راه عدم بر آن بسته شود.2-ماده هالک است یعنی نابود شدنی است.زیرا با گذشت زمان ماده تغییر می کند.طبیعتاً آنچه که در او تغییر موجود است هالک است و نیاز به وجود دهنده دارد.
و اما سخن آخر در مورد موج.اگر نخواهیم موضوع را طولانی کنیم بنده فقط برای بیان مقصود این را گویم آیا امواج در مکان و زمان محصور نیستند؟اگر من بد منظورم را رساندم تقصیر از من است و معذرت می خواهم ولی جان کلام این بود که امواج هم امتداد دارند ومتغیر.
و اما ادامه جواب آقای کوروش
اگر ما حرفمان مزخرف باشد ما و شما هیچ کدام ضرر نکرده ایم ولی اگر سخن ما صحیح باشد ما سود کرده ایم و شما ضرر کرده اید.چطور؟اگر حرف شما صحیح باشد وخدائی نباشد(که چرندی بیش نیست) و معادی نباشد(باز هم همانطور) ما از زندگی مان لذت بردیم چون یقین داشتیم به جای بهتری می رسیم و هر عذابی می کشیدیم برای مان عین شیرینی بود ولی شما در این حالت هم اگر عذابی می گرفتید ناراحت می شدید(البته منظورم از عذاب سختی است).و اگر سخن ما صحیح باشد باز بر ما گوارا باشد و شما در قعر دوزخ در نزدیکی نیستی خواهید بود.
هم چنین ممنون از جناب mbk که با نظرشان نوشته ما را منور به انوار قدسیه قرآن نمودند.
ابن سینا نوشته: هم چنین ممنون از جناب mbk که با نظرشان نوشته ما را منور به انوار قدسیه قرآن نمودند.
به نظر میرسه تو این انجمن فقط شما دو نفر میفهمین چه دارین میگینE412
اخوی عالم و فاضل آقای ابن سینا مطالب پرمغزی می نویسند که مشت محکمی است بر دهان کفار و بیخدایان.
این گزینه های تشکر برای من کار نمی کند فلذا خواستم در اینجا تشکری از این عالم جلیل القدر کرده باشم.
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از آقای حزب الله.بنده ممنونم از دلگرمیتان ولی بنده در برابر امثال فلاسفه اسلامی شاگردی بیش نیستم.اگر آقایانی که ادعای فضل می کنند حقیقتاً در اسلام تحقیق کرده بودند امروز وضعشان چنین نبود و البته شاید ایشان می دانند و عامداً مخالفت می کنند
صفحات: 1 2 3 4 5 6