دفترچه

نسخه‌ی کامل: کودتای ِ 28 مرداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
undead_knight نوشته: شاه بر خلاف قانون که محاکمه نخست وزیر را تنها توسط دیوان عالی کشور مجاز می‌شمرد، محمد مصدق را در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال حبس مجرد (انفرادی) محکوم کرد.

چرت و پرت و کس شر محض !
مصدق خودش فراقانونی کشور رو داشته میکشده بالا بده دست شوروی !
الان مثلن آمریکا میاد اسنودن رو همین طوری کشکی محاکمه میکنه ؟! تازه کاری که این کرده کجا و کاری آن کرد کجا .


Dariush نوشته: آقا مجلسی که مصدق آن را منحل کرد، آنچنان رسوا بود که گندش همه جا درآمده بود از بس تقلبِ آشکار در آن شکل گرفته بود.آنقدر که تنها در یک مصداق‌اش، از یک استان اهلِ سنت، یک آخوندِ شیعه‌ی درباریِ مشهور به مجلس راه یافته بود!

شما که یک مجلس همین طوری رو درست مصداق بارز دموکراسی و مشروطه میدونستید ! حالا یهو نابودیش خوب شد ؟! مگه این شما نبودید که میگفتید رضاشاه زد پدر مشروطه و دموکراسی را در آورد ؟! (همان جایی که من گفتم آن مجلس دوم در پیتی هیچ اثری از مشروطه درش نبوده و مشروطه رو خود قاجار نابود کرده بود و نه رضاشاه) .

میگم صداقتتون توی حلقم :))

در کنار واژه های علی اللهی و حزب اللهی و سبز اللهی و بنفش اللهی فکر کنم باید یک واژه مصدق اللهی هم اضافه کنیم از این به بعد :))
من اینرا فقط اضافه کنم که در نظرم خیلی مهم است و کسی از آن سخنی نمی گوید:آن مجلسی که مصدق منحل کرده در آن مخالفان دولت بیش از یک سال با شرکت نکردن در جلسه تعداد حاضران را در کمتر از حد اعتبار نگه داشته بودند برای فلج کردن دولت، مشخص است که در چنین شرایطی بستن مجلس و برگزاری انتخابات است.
Russell نوشته: آن مجلسی که مصدق منحل کرده در آن مخالفان دولت بیش از یک سال با شرکت نکردن در جلسه تعداد حاضران را در کمتر از حد اعتبار نگه داشته بودند برای فلج کردن دولت، مشخص است که در چنین شرایطی بستن مجلس و برگزاری انتخابات است.

راسل جان خیلی کارها رو باید با توجه به شرایط انجام داد .
مشخصن مصدق در این زمینه بینش درستی نداشته و نتیجه رو هم دیدیم چه شد .
من با اینکه کارش غیر قانونی بوده مشکلی ندارم - قانونی که طرف مردم نباشه رو باید سیفون کشید روش .
مشکل من با کسانیه که میگن کار شاه غیر قانونی بوده ! اگر استناد اینها به همان قانون باشد خوب کار مصدق هم غیر قانونی بوده . اگر نه استنداشون به قانونیه که هنوز وضع نشده بوده این وسط یک جنگی بوده طرف قوی تر بازی رو برده .

مساله بعدی اینه که مصدق دانسته یا نادانسته داشته کشور رو میداده دست کمونیستها یا دست کم رفتار و یار کشی هاش طوری بوده که این طوری برداشت میشده . همین هم شده بوده عاملی که غرب به وحشت بیوفته و شاهی که از کشور فرار کرده بود (که این فرار کردنش اوج بیلیاقتیش رو میرسونه چرا که با فرار دومش کشور رو داد دست خمینی) رو به زور نیروی نظامی برگردونه دوباره سر کار .

اگر مصدق همان زمان دو تا سیگنال درست به غرب میفرستاد شاید الان وضع ما این طوری نبود .

از اون طرف من با دوستان هم مشکل دارم ! چرا که تمام کارهایی که رضاشاه یا به قول اینها رضا قلدر انجام داده رو به خاطر فدا کردن دموکراسی میریزند توی زباله دانی ولی اونقدر صداقت ندارند که همین نتیجه گیری رو هم در مورد مصدق بکنند و یک ملی کردن صنعت نفت (که همین نفت بلای جان ما هم شده) را انقدر نکوبند توی سر بقیه . و به خاطر اشتباهاتی که داشت همین ملی شدن صنعت نفت رو هم نفرستند توی زباله دانی .

مشخصن بحث کردن با کسانی که صادقانه و بیطرفانه به مسایل نگاه نمیکنند فایده نداره و وقتی بقیه رو با اراجیفی مثل اسپرم همایونی خطاب میکنند خیلی روشن دارند اعلام میکنند که چه کاره هستند .
sonixax نوشته: شما که یک مجلس همین طوری رو درست مصداق بارز دموکراسی و مشروطه میدونستید ! حالا یهو نابودیش خوب شد ؟! مگه این شما نبودید که میگفتید رضاشاه زد پدر مشروطه و دموکراسی را در آورد ؟! (همان جایی که من گفتم آن مجلس دوم در پیتی هیچ اثری از مشروطه درش نبوده و مشروطه رو خود قاجار نابود کرده بود و نه رضاشاه) .
میگم صداقتتون توی حلقم :))
در کنار واژه های علی اللهی و حزب اللهی و سبز اللهی و بنفش اللهی فکر کنم باید یک واژه مصدق اللهی هم اضافه کنیم از این به بعد :))
حالا ما که یک هزارمِ آنچه که شما در سینه‌چاکی از استبداد می‌کنید، نکرده‌ایم، ولی خب اشکال ندارد، در برابرِ دستگاهِ فاسدِ استبدادِ پهلوی، شخصی چون مصدق آنقدر ارزش والایی دارد که با کمالِ میل لقبِ مصدق‌الهی را می‌پذیرم، مخصوصا اگر قرار باشد از سوی شاه‌الهی‌ها چنین خطاب شوم؛ یک موی گندیده‌ی گوه‌گرفته از کونِ مصدق به همه‌ی دم و دستگاهِ سلطنت ِ پهلوی از بالا تا پایین‌اش می‌ارزد.
مصدق مجلس را با یک رفراندوم (فرآیندی دموکراتیک) منحل کرد، نه نهادِ مجلس را، نه انتخابات را و نه با فرمانِ همایونی، رضاشاه اما نهادِ مجلس را از بیخ برکند و از آن یک مترسک برجا گذاشت، این فرق را می‌توانید دریابید؟
بعد هم بیشتر از اینها ما را نخندانید انصافا؛ مجلس را قاجار از بین برد؟ پس کدام مجلس بود که سلطنت را به والاحضرت همایونی، رضاشاهِ کبیر داد؟ البته مسلم است که این اقدامی از سویِ نهادِ دموکراتیکِ مجلس است که در آن نمایندگانِ آحادِ مردم (البته در ادبیاتِ همایونی رعیت درست‌تر است) با قاطعیت و صلابت و در روندی سراسر دموکراتیک و قانونی، والاحضرت را به سلطنت رساندند، اما مدتِ کوتاهی بعد، همان مجلس تبدیل شد به دوزای‌هایی که هیچ پخی نبودند و اساسا پیش از آنکه رضاشاه به قدرت برسد، خودش به صورتِ آتوماتیکلی از بین رفته بود، رضا شاه فقط برایش فاتحه خواند و طلبِ بخشایش از درگاهِ اسپاگتیِ اعظم کردModern_46
Dariush نوشته: حالا ما که یک هزارمِ آنچه که شما در سینه‌چاکی از استبداد می‌کنید، نکرده‌ایم، ولی خب اشکال ندارد، در برابرِ دستگاهِ فاسدِ استبدادِ پهلوی، شخصی چون مصدق آنقدر ارزش والایی دارد که با کمالِ میل لقبِ مصدق‌الهی را می‌پذیرم، مخصوصا اگر قرار باشد از سوی شاه‌الهی‌ها چنین خطاب شوم؛ یک موی گندیده‌ی گوه‌گرفته از کونِ مصدق به همه‌ی دم و دستگاهِ سلطنت ِ پهلوی از بالا تا پایین‌اش می‌ارزد.

البته چسبیدن به موی کون گه گرفته کسی که داشت کشور را دو دستی میداد به شوروی از طرف کسانی که کینه کور دارند نسبت به دوران قبل از جمهوری اسلامی چیز عجیبی نیست داریوش جان :e405:


Dariush نوشته: مصدق مجلس را با یک رفراندوم (فرآیندی دموکراتیک) منحل کرد

مصدق به فلان ننه اش خندیده که این کار را کرده . کارش غیر قانونی بوده .
در ضمن کدام رفراندوم ؟ همان رفراندومی که به روش جمهوری اسلامی رای جمع کردند ؟!
نمردیم معنی دموکرات را هم فهمیدیم ! جالبه همینها به جمهوری اسلامی ایراد میگیرند !!

اگر خودمون بخوایم کثافت کاری و وطن فروشی کنیم و مملکت رو به گا بدیم هیچ ایرادی نداره تازه باید بهمون جایزه هم بدهند ولی امان از روزی که طرف مقابلمون بخواد این کار رو بکنه خشتکش رو روی سرش میکشیم ! آره جانم :))

Dariush نوشته: نه نهادِ مجلس را، نه انتخابات را و نه با فرمانِ همایونی، رضاشاه اما نهادِ مجلس را از بیخ برکند و از آن یک مترسک برجا گذاشت، این فرق را می‌توانید دریابید؟

بله بله ! جایی که به ضرر میشود همان مجلس دست نشانده تمام اشراف قجری پرش کرده اند میشود مظهر دموکراسی و مشروطه و آزادی خواهی و جای دیگر میشود مظهر شر و دیکتاتوری :)))


Dariush نوشته: بعد هم بیشتر از اینها ما را نخندانید انصافا؛ مجلس را قاجار از بین برد؟ پس کدام مجلس بود که سلطنت را به والاحضرت همایونی، رضاشاهِ کبیر داد؟ البته مسلم است که این اقدامی از سویِ نهادِ دموکراتیکِ مجلس است که در آن نمایندگانِ آحادِ مردم (البته در ادبیاتِ همایونی رعیت درست‌تر است) با قاطعیت و صلابت و در روندی سراسر دموکراتیک و قانونی، والاحضرت را به سلطنت رساندند، اما مدتِ کوتاهی بعد، همان مجلس تبدیل شد به دوزای‌هایی که هیچ پخی نبودند و اساسا پیش از آنکه رضاشاه به قدرت برسد، خودش به صورتِ آتوماتیکلی از بین رفته بود، رضا شاه فقط برایش فاتحه خواند و طلبِ بخشایش از درگاهِ اسپاگتیِ اعظم کرد

من جایی گفتم قاجار مجلس را از بین برد ؟! فکر نمیکردم شما هم دروغگو باشید که معلوم شد هستید !
من گفتم قاجار مشروطه را از بین برد چیزی که شما گناهش را انداخته اید گردن رضاشاه و از آن طرف عربده کشی های اوباش توده ای و مصدق را فرآیند دموکرات میدانید .

من هم در اینجا میخواهم مثل خودتان موضع بگیرم ، مصدق به گه زیادی هم خورد که صنعت نفت را ملی کرد خود مردم بعدن میکردند ! مهم اینه که زد رید به کشور با انحلال مجلس !!!!

چیزی که عوض داره گله نداره داریوش جان .
این بچه‌بازی‌ها چیست؟!
sonixax نوشته: مصدق به فلان ننه اش خندیده که این کار را کرده . کارش غیر قانونی بوده .
در همه جای جهان وقتی در انتخابات تقلبی وسیع صورت می‌گیرد، آن را لغو می‌کنند، به نظرِ من که اساسا رفراندم هم بیخود بود وقتی که وسعتِ تقلب آنقدر بود که از یک شهرِ اهلِ سنت، یک آخوندِ روضه‌خانِ درباریِ معروف به مجلس راه یافته بود. دربار عملا با تقلب ، مجلسی را دستچین کرده بود که تنها هدف‌اش تضاد با اهداف و برنامه‌های دولت بود و صرفا قصدش سرنگونی‌ِ دولت بود.

sonixax نوشته: در ضمن کدام رفراندوم ؟ همان رفراندومی که به روش جمهوری اسلامی رای جمع کردند ؟!
نمردیم معنی دموکرات را هم فهمیدیم ! جالبه همینها به جمهوری اسلامی ایراد میگیرند !!
شما گویا فرقِ میانِ نبودِ انتخابات و انتخاباتی که در آن امکانِ تقلب هست را نمی‌دانید. «رفراندوم» و «انتخابات» جزوِ ترم‌های دموکراسی و فرآیند‌های دموکراتیک هستند که البته می‌توانند برای اهدافِ غیردموکراتیک هم از آنها استفاده کرد. گفتیم که آن مجلسِ رسوا اساسا نیازی به رفراندوم نداشت و مصدق بیچاره تنها قصدش این بود که رفراندوم و رای‌گیری را به مردم تمرین دهد و همچنین دهانِ دربار را ببندد وگرنه کارِ درست این بود که او شواهدِ تقلب و رسواییِ مجلسِ دستچینِ دربار را منتشر می‌کرد و بعد آن را منحل کرده، انتخاباتی دوباره برپا می‌کرد که خب البته در آن وضعیت و گیر و دار چنین چیزی ممکن نبود، به ویژه که خب دربار دوباره تقلب می‌کرد.

sonixax نوشته: اگر خودمون بخوایم کثافت کاری و وطن فروشی کنیم و مملکت رو به گا بدیم هیچ ایرادی نداره تازه باید بهمون جایزه هم بدهند ولی امان از روزی که طرف مقابلمون بخواد این کار رو بکنه خشتکش رو روی سرش میکشیم ! آره جانم :))

بله بله ! جایی که به ضرر میشود همان مجلس دست نشانده تمام اشراف قجری پرش کرده اند میشود مظهر دموکراسی و مشروطه و آزادی خواهی و جای دیگر میشود مظهر شر و دیکتاتوری :)))
شورِ همایونی‌ات به راه که می‌افتد حقیقتا مرا به یادِ دکتر سعید سکویی می‌اندازی میلاد جان، ولی خب من نه بلدم و نه می‌خواهم اینگونه سخن بگویم؛ بنابراین شما راحت باشید، ما به این چیزها پاسخ نخواهیم داد.

sonixax نوشته: من جایی گفتم قاجار مجلس را از بین برد ؟! فکر نمیکردم شما هم دروغگو باشید که معلوم شد هستید !
خُب حالا من دروغگو، قبول. اما شما را به تاجِ همایونی و شما را به جانِ دکتر سکویی، قدری تامل کنید که مگر مشروطه یک موجودِ خارجی بود که داشت در خیابان‌ها قدم می‌زد که قاجار آن را از بین برد؟ تبلورِ آرمان‌های مشروطه یعنی همان مجلس و قانونِ اساسی، نه مجاهدین‌اش که با کشتن یا سرکوبشان، مشروطه‌ هم از بین برود. مشروطه با مشروطه‌خواهان فرق دارد. پس وقتی کسی قانون و مجلسی را که متضمنِ مشروطیت و رکنِ دموکراسی است را از بین می‌برد، در واقع مشروطه را از بین برده و مطلقه را جایش نشانده. OK?

sonixax نوشته: من هم در اینجا میخواهم مثل خودتان موضع بگیرم ، مصدق به گه زیادی هم خورد که صنعت نفت را ملی کرد خود مردم بعدن میکردند ! مهم اینه که زد رید به کشور با انحلال مجلس !!!!
البته مضمونِ سخن‌تان که شباهتی به آنچه من گفتم ندارد، اما آنچه مهم‌تر است برایم این است که خواننده بداند که در بیان هم شباهتی نیست اما شباهت به بیان و کلامِ دکتر سکویی و شعبان جعفری به وضوح به چشم می‌خورد.
Dariush نوشته: در همه جای جهان وقتی در انتخابات تقلبی وسیع صورت می‌گیرد، آن را لغو می‌کنند، به نظرِ من که اساسا رفراندم هم بیخود بود وقتی که وسعتِ تقلب آنقدر بود که از یک شهرِ اهلِ سنت، یک آخوندِ روضه‌خانِ درباریِ معروف به دربار راه یافته بود. دربار عملا با تقلب ، مجلسی را دستچین کرده بود که تنها هدف‌اش تضاد با اهداف و برنامه‌های دولت بود و صرفا قصدش سرنگونی‌ِ دولت بود.

در همه جای دنیا هم وقتی یک عده با گردن کلفتی و عربده کشی قدرت را تصاحب میکنند نیروی های نظامی وارد عمل میشینند و اونها رو سر جایشان میکشانند . به نظر من که همون دادگاه هم از سرش زیاد بوده !


Dariush نوشته: شما گویا فرقِ میانِ نبودِ انتخابات و انتخاباتی که در آن امکانِ تقلب هست را نمی‌دانید. «رفراندوم» و «انتخابات» جزوِ ترم‌های دموکراسی و فرآیند‌های دموکراتیک هستند که البته می‌توانند برای اهدافِ غیردموکراتیک هم از آنها استفاده کرد. گفتیم که آن مجلسِ رسوا اساسا نیازی به رفراندوم نداشت و مصدق بیچاره تنها قصدش این بود که رفراندوم و رای‌گیری را به مردم تمرین دهد و همچنین دهانِ دربار را ببندد وگرنه کارِ درست این بود که او شواهدِ تقلب و رسواییِ مجلسِ دستچینِ دربار را منتشر می‌کرد و بعد آن را منحل کرده، انتخاباتی دوباره برپا می‌کرد که خب البته در آن وضعیت و گیر و دار چنین چیزی ممکن نبود، به ویژه که خب دربار دوباره تقلب می‌کرد.

انتخاباتی برگذار میکرده ؟! :)))))) حتمن هم که میکرده .


Dariush نوشته: شورِ همایونی‌ات به راه که می‌افتد حقیقتا مرا به یادِ دکتر سعید سکویی می‌اندازی میلاد جان، ولی خب من نه بلدم و نه می‌خواهم اینگونه سخن بگویم؛ بنابراین شما راحت باشید، ما به این چیزها پاسخ نخواهیم داد.

گفته اید البته با ادبیاتی متفاوت ، من خیلی رک و پوست کنده سخنان شما را برای دوستان ترجمه کردم .


Dariush نوشته: خُب حالا من دروغگو، قبول. اما شما را به تاجِ همایونی و شما را به جانِ دکتر سکویی، قدری تامل کنید که مگر مشروطه یک موجودِ خارجی بود که داشت در خیابان‌ها قدم می‌زد که قاجار آن را از بین برد؟ تبلورِ آرمان‌های مشروطه یعنی همان مجلس و قانونِ اساسی، نه مجاهدین‌اش که با کشتن یا سرکوبشان، مشروطه‌ هم از بین برود. مشروطه با مشروطه‌خواهان فرق دارد. پس وقتی کسی قانون و مجلسی را که متضمنِ مشروطیت و رکنِ دموکراسی است را از بین می‌برد، در واقع مشروطه را از بین برده و مطلقه را جایش نشانده. OK?

همان قانون که تا آخر حکومت ممد رضا هم که بود ! پس باز هم شما دارید یک اتهام بیخود و بیجا وارد میکنید .
یا مشروطه ای در کار بوده یا نبوده ! اگر نبوده که نسبت دادن از بین رفتنش به رضاشاه چرن است . اگر هم بوده و استناد شما قانون و مجلس و اینهاست که تا آخر حکومت پهلوی هم قانونش وجود داشته هم مجلسش که البته به کوشش همین جناب مصدق طی فرایندی دموکراتیک به قول شما !!!! منحل شد .
پس اینجا همین حاجی مصدق است که مظاهر مشروطه را از بین برده باز !!!


Dariush نوشته: البته مضمونِ سخن‌تان که شباهتی به آنچه من گفتم ندارد، اما آنچه مهم‌تر است برایم این است که خواننده بداند که در بیان هم شباهتی نیست اما شباهت به بیان و کلامِ دکتر سکویی و شعبان جعفری به وضوح به چشم می‌خورد.

ما ترجیح میدهیم همان سکویی و شعبان جعفری باشیم تا خمینی و احمدی نژاد :e405:
با گذشت ۶۰ سال و انتشار اسناد و تالیفات مختلف، ارزیابی شما از رویداد ۲۸ مرداد چیست؟ آن را کودتا می دانید؟ یا اقدامی قانونی از طرف محمدرضا شاه؟


کامران دادخواه_ استاد دانشگاه نورت ایسترن

نقل قول:برکناری مصدق قانونی و کار درستی بود. تا زمانیکه مجلس برقرار بود، شاه علیرغم دشمنی های مصدق او را بر کنار نکرد. اما مصدق اقتصاد ایران را به فلاکت کشانده بود و برای پرداخت مخارج از یک سو پنهانی اسکناس منتشر میکرد و از سوی دیگر دست کمک بسوی امریکا دراز کرده بود. وقتی مصدق دید که مجلس ممکن است قضیه انتشار اسکناس را کشف کند با یک رفراندم خلاف قانون اساسی و مهندسی شده مجلس شورای ملی را منحل کرد. در بسیاری از حوزه های رای گیری از جمله در میدان بهارستان صندوق های رای موافقان و مخالفان را جدا و در فاصله زیادی از هم گذاشته بودند. افزون بر این برای جلوگیری از چند بار رای دادن، انگشت رای دهنده را در مرکبی که شسته نمیشد فرو میکردند. جوهر موافقان سیاه و جوهر مخالفان سبز بود. یعنی کارمند دولتی که رای مخالف میداد از همان لحظه "انگشت نما" میشد. درنبود پارلمان شاه حق داشت مصدق را بر کنار کند و گرنه باید بپذیریم که یک نخست وزیر میتوانست مجلس را منحل و از اجرای انتخابات شانه خالی کند و مانند یک دیکتاتور حکومت کند. در مورد کودتا هم بر خلاف افسانه سراییهای کرمیت روزولت کودتایی اتفاق نیفتاد. مردم و روحانیون از ترس اینکه ایران مستعمره شوروی سابق شود مصدق را سرنگون کردند. کسانی که این را باور ندارند بد نیست که شرح ماجرا را از زبان خود مصدق در دادگاه نظامی بخوانند و بعد روشن کنند که کدام واحد نظامی کودتا کرد و فرمانده آن که بود و چرا کشته شدگان آنروز از مخالفان مصدق بودند.

علی میرفطروس_ نویسنده و پژوهشگر

نقل قول:ماجرای ۲۸مرداد ۳۲ برای من یادآور این ضرب المثل فرانسوی است:
«یک دروغ وقتی ۱۰۰بار تکرار شود،تبدیل به حقیقت می شود».
بنابر این فائق آمدن بر یک دروغ ۶۰ ساله بسیار دشوار است و چه بسا پژوهشگر کنجکاو را با انتقادات و اتهامات فراوان روبرو سازد. از این گذشته،پس از گذشت ۶۰سال اسناد مربوط به این رویداد مهم هنوز از آرشیوهای سازمان سیا و سازمان اطلاعات مخفی انگلیس (ام.‌آی۶) ،آزاد و منتشر نشده و شگفت انگیزتر اینکه بقول مقامات سازمان سیا:«بسیاری از اسناد مربوط به ۲۸مرداد۳۲ در یک آتش سوزی،سوخته و خاکستر شده اند». این مسائل، شک و تردیدهای موجود درباره ماهیت ماجرای ۲۸مرداد را بیشتر می کنند.
بی تردید دولت های انگلیس و آمریکا با طرح«ت.پ.آژاکس»(پاکسازی ایران از حزب توده) درصدد سرنگونی دولت مصدّق بودند، اما رفراندوم غیرقانونی و غیردموکراتیک برای انحلال مجلس(با وجود هشدارهای یاران دکتر مصدق)فرصت مناسبی شد تا محمدرضاشاه بر طبق نص قانون اساسی، اقدام به عزل مصدق کند،و این،شاید دلخواه ِخود ِمصدق نیز بود تا از میان آنهمه بحران های فلج کننده اقتصادی و دشواری های عظیم سیاسی-اجتماعی، بسان یک«قهرمان» یا «قربانی مظلوم» بیرون آید.

از یاد نبریم که دکتر مصدق در گفتگوهای خود با«هندرسون»(سفیر آمریکا در تهران)ضمن شرح اوضاع بسیار بد ِ اقتصادی ایران و عدم پرداخت حقوق کارمندان و خصوصاً معلّمان،بارها- به سفیر آمریکا هشدار داده بود که«بدون کمک های مالی آمریکا،ایران، در ظرف ۳۰روز سقوط خواهد کرد و چه بسا کمونیست های حزب توده قدرت را بدست گیرند.»
با این ملاحظات، به نظر نگارنده، ۲۸مرداد۳۲،نه «کودتا»بود و نه یک «قیام ملّی». درباره سقوط آسان و حیرت انگیز دولت مصدّق، نخست باید به علل و عوامل داخلی و خصوصاً،به حضور توانمند حزب توده و توان سازمان نظامی آن حزب، و نیز،باید به ایراندوستی و آینده نگری مصدق در احتمال تسلط حزب توده بر ایران توجه اساسی کرد. انفعال حیرت انگیز دکتر مصدق در روز ۲۸مرداد بیانگر همین ایراندوستی و آینده نگری مصدق بود. مهندس احمد زیرک زاده که از آغاز تا آخرین لحظات روز ۲۸مرداد در کنار مصدق بود،یادآور می شود:
- «در آن روز، واضح بود که دکتر مصدق،مردم را در صحنه نمیخواهد. از همان ساعات اول که خبر آشوب به نخست‌وزیری رسید تمام آنهائی که در آن روز در خانه نخست وزیر (بودند) بارها و بارها، تک تک و یا دسته جمعی از او خواهش کردند اجازه دهد مردم را به کمک بطلبیم، موافقت نکرد و حتی حاضر نشد اجازه دهد با رادیو مردم را با خبر سازیم....مصدق نقشه خود را داشت و حاضر نبود در آن تغییری بدهد… »
با انجام این«نقشه» در ۲۸مرداد۳۲، مصدّق-بعدها-به وکیل مورداعتمادش(سرهنگ بزرگمهر) گفته بود: بهترین حالت،همین بود که پیش آمد.

داریوش بایندر_
پژوهشگر تاریخ معاصر ایران


نقل قول:به باور من زمینه سوال اول در مورد مشروعیت فرمان شاه، به کودتای آژاکس در ۲۴ مرداد مربوط میشود. ۲۸ مرداد ترشح و به شکلی‌ بازده آن عملکرد بود ولی‌ این رویداد را نه یک کودتا و نه یک خیزش خودجوش مردمی میشود به حساب آورد.

پس سوال این است که آیا پادشاه در آن مقطع قانونا می‌توانست نخست وزیر را خلع و کس دیگری را منصوب کند یا نه؟ از فحوای اصل ۴۶ متمم قانون اساسی در مورد عزل و نصب وزرا اینطور بر می آید که اختیارت شاه در این مورد منشأ تصمیم نبود بلکه جنبه تنفیذی داشت اما سابقه عمل در دوره فترت بین مجلس دوم و سوم از یک طرف و مجلس سوم تا چهارم بین سالهای ۱۲۹۴ تا ۱۳۰۰این روال را قانونا ایجاد کرده بود که در غیاب مجلسین شاه بتواند اختیار مندرج در اصل ۴۶ را راسا به موقع اجرا بگذارد.
در مرداد ۳۲ مصدق در پی‌ یک رفراندوم ساختگی مجلس را منحل اعلام کرد ولی‌ صرفنظر از قانونی بودن روش او، برای اینکه انحلال جنبه اجرایی پیدا کند نیاز به توشیح شاه داشت که انجام نیافت. پس موقعی که شاه، به عنوان استفاده از اختیارت زمان فطرت، مصدق را عزل کرد این فطرت لااقل از دیدی نظری هنوز آغاز نشده بود. اما از دیدی سیاسی میشود گفت که هرچند شاه در دوران فطرت این حق را دارا بود ولی‌ در آن مقطع فرمان عزل در چار چوب یک دسیسه بیگانه برنامه ریزی شده و فاقد هر گونه اعتبار قانونی بود.

[I][I]کاظم علمداری_[/I][/I]استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا

نقل قول:آنچه در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران رخ داد یک کودتا بود. طرح حذف مصدق چندین ماه پیش از ۲۸ مرداد، میان انگلستان و آمریکا توافق، و سرانجام فرماندهی شد. بعدها مقامات آمریکایی نقش خود در کودتا را پذیرفته، و عذرخواهی کردند. کرمیت روزولت، عضو سازمان جاسوسی آمریکا و رئیس طرح، فرمان عزل مصدق، و حکم نخست وزیری فضل الله زاهدی را علیرغم میل شاه به او تحمیل کرد. زیرا شاه به علت محبوبیت دکتر مصدق، می ترسید که مردم برعلیه او قیام کنند. پس از امضای فرمان عزل و نصب، شاه به ملک شخصی خود در کلاردشت رفت تا در صورت شکست طرح با هواپیمای آماده از ایران بگریزد. در شرایط شکست کودتا فرار از فرودگاه مهرآباد بسیاردشوار، و حتی محال بود. ابلاغ فرمان توسط سرهنگ نصیری همراه با چند نظامی دیگر در ساعت یک بعد از نیمه شب کودتایی بودن طرح را تـأیید می کند. اگر عزل مصدق قانونی بود، دلیل نداشت که شاه از ایران بگریزد. این ادعا که ۲۵ مرداد کودتا، ولی ۲۸ مرداد قیام مردم بود دوراز واقعیت است. ۲۸ مرداد ادامه طرح از پیش تعیین شده ۲۵ مرداد، و هر دوعلیه مصدق بود. چگونه می تواند یکی کودتا باشد و دیگری قیام. در روز ۲۷ مرداد تعداد کسانی که مجسمه های شاه را پایئن می کشیدند چندین برابر هواداران شاه بودند. آنچه به پیروزی کودتا انجامید، قدرت نیروهای مسلح، و دسته های اوباش خیابانی مورد حمایت آیت الله کاشانی و بهبهانی بود. به دلیل خستگی و فرسودگی جامعه مردم در برابر کودتا قیام نکردند. ولی اگر آنروز رأی گیری می شد، اکثریت به دکتر مصدق رأی می دادند. این به دلیل محبوبیت مصدق در میان مردم بود که هنوز پس از شصت سال مصدق محبوب ترین چهره سیاسی تاریخ معاصر ایران است.

منصور فرهنگ_ استاد علوم سیاسی دانشگاه بنینگتون


نقل قول:اسناد و مدارک و خاطرات سیاستمداران تردیدی باقی نمیگذارد که نقشه کودتای ۲۸ مرداد در نهادهای امنیتی آمریکا و بریتانیا طراحی و به مدیریت کیم روزولت، مأمور سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، به اجرا گذاشته شد. کیم روزولت در خاطرات خود تحت عنوان "ضد کودتا: کوشش برای کنترل ایران" جزئیات برنامه ریزی و عملی کردن آن را توضیح داده است. همکاران ایرانی روزولت نظامیان و سیاستمداران وابسته به دربار پهلوی و تظاهر کنندگان پیرو آیت الله ابوالقاسم کاشانی، آیت الله محمد بهبهانی و مظفربقائی بودند. روزولت در اولین ملاقاتی که بعد از کودتا با شاه داشته از او نقل قول میکند که خطاب به روزولت میگوید" من تاج و تختم را مدیون خداوند، مردم، ارتش و شما میدانم." یک نکته قابل تحمل در خاطرات روزولت این است که او میگوید اجرای طرح کودتا خیلی سریعتر و ارزانتر از آنچه انتظار میرفت به نتیجه رسید.

شصت سال است که آرزومندان دمکراسی در ایران از چند و چون این فاجعه تاریخ مدرن ما سخن میگویند و گوئی چنین می پندارند که بیان مکرر آنچه عیان است درمان درد استبداد در جامعه ایران است. اگر ما در چارچوب عقلانیت و واقع بینی فکر میکردیم میبایست که بعد از سقوط غم انگیز دولت مصدق به موازات افشا و محکوم کردن کودتا از خود سئوال کنیم که چرا کودتای پیش بینی شده به آن آسانی و ارزانی موفق شد و نیروهای ملی و دمکرات توانائی حتی کوشش برای جلوگیری یا مقاومت در برابر آن را نداشتند. به بیان دیگر، ما بجای پرداختن به ضعفهای تحلیلی و تشکیلاتی و رفتاری خود و آماده شدن برای عملکرد منطقی و واقع بینانه در فرصتهای آینده تاریخی، گرفتار این بیماری فرهنگ سیاسی خود بودیم که بجای نگاه به آیینه و انتقاد از خویش روی این فرض غلط پافشاری کنیم که ریشه استبداد دیرینه جامعه ما در خارج از مرزهای کشور آبیاری می‌شود.

فرزین وحدت_ جامعه شناس در کالج وسار نیویورک
نقل قول:تازگی‌ها مد شده که برخی از محققین و تاریخ نگارها وقایع ۲۸ مرداد را لوث کنند و اصولا وقوع کودتا را نفی کنند. به نظر من این نوع واکنش به تاریخ از این جا ناشی میشود که عده ای تحت تاثیر پست مدرنیزم و شالوده شکنی، هرنوع رخداد تاریخی را میخواهند از اعتبار بیاندازند و ساختار شکنی کنند. البته این موضوع تا حدی نیز نتیجه یک طرفه بودن روایت های بعد از انقلاب ۵۷ از رویداد های ۱۳۳۲ است. در این سی و اندی سال اخیر بسیاری از مفسران و اندیشمندان ایران در داخل و خارج از کشور دوران مصدق و نهضت ملی کردن نفت را بیشتر یک سویه روایت کرده اند و تصویری سیاه و سفید از مصدق و محمدرضا شاه ترسیم کرده اند. بدان معنی که تمام کارهای مصدق را موجه و قانونی و خردمندانه ارزیابی کرده اند، و تمام مصائب مربوط به آنزمان و پی آمد های کودتا را به خارجیان و محمدرضا شاه منسوب نموده اند. این نوع سیاه و سفید بینی باعث شده است راه برای که روش تخریب گرایانه پست مدرن باز شود و چهره مصدق، که نمونه بارز (ولی نه کامل) یک سیاستمدار دمکرات و صالح تاریخ معاصر ایران است، مخدوش شود. شکی نیست که از منظر صرف قانونی انحلال مجلس توسط مصدق عملی غیر قانونی بود، اما آنچه که طرفداران خارجی محمد رضا شاه در ۲۸ مرداد انجام دادند، به اقرار خودشان منجمله کرمیت روزولت، یک کودتا بود.

مازیار بهروز _ استاد تاریخ دانشگاه سان‌فرانسیسکو

نقل قول:در پاسخ به پرسش اول باید یادآور شوم که ۳۵ سال از این ۶۰ سالی که صحبتش رفت دستگاه تبلیغات حاکم به ایرانیان می گفت که ۲۸ مرداد قیام ملی بوده است. حال ۳۴ سال پس از سقوط نظامی که این چنین دست به تحریف تاریخ می زد کمی غم انگیز است که ما باید بار دیگر در مورد اساس آن واقعه و برخی جوانب ان به بحث بپردازیم.

در پاسخ به پرسش شما از منظر کارشناسان و پژوهشگران یعنی آنانی که ۲۸ مرداد را مورد بررسی کارشناسی قرار داده اند (و نه فعالان سیاسی و مبتدیانی که در امر پژوهشی و کارشناسی سررشته ندارند) این واقعه یک کودتا به رهبری سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا بوده است. اما از نظر فعالان سیاسی و آنانی که قرائت تاریخ را از منظر تفکرات آرمانی و یا جزم های از پیش ساخته شده نگاه می کنند جواب به پرسش های شما ممکن است متفاوت باشد.
و اما به پیش کشیدن بحث قانونی/ حقوقی در ارزیابی کودتا و منسوب کردن آن به شاه و مصدق نیز از عجایب قرن ۲۱ میلادی است. این سعی در مقایسه نخست وزیری که به عنوان یک سیاستمدار و حقوق دان تمام عمر خود را برای اجرا و حفاظت از قانون اساسی گذارده بود با پادشاهی که در اساس، این قانون را نه قبول داشت و نه در طول سلطنتش (بخصوص بعد از ۲۸ مرداد) خود را به آن ملتزم می دانست بی مورد است.
به گمان من شکی نیست که مصدق در آن دوران بحرانی دچار تخطی از قانون اساسی شد ولی مقایسه این مساله با پادشاهی که در اساس قانون اساسی را قبول نداشت به کار پژوهشی بی ارتباط است و برای مصارف سیاسی طرح شده است. نکته آخر درباره پرسش اول شما اینکه پادشاه طبق قانون اساسی مشروطه سلطنتی در ایران قسم می خورد که از استقلال ملی کشور دفاع کند و قانون اساسی را اجرا نماید. متن این قسم نامه در قانون اساسی ثبت شده است و لازم الاجرا است. حال در ۲۸ مرداد ما با پادشاهی طرف هستیم که در همکاری با خارجی ها (استعمار بریتانیا که اخیرا از ایران بیرون رانده شده بود) بر علیه دولت ملی و جنبش ملی کردن نفت دست به تبانی می زند. بنابراین در این روند نه تنها پادشاه، استقلال ملی کشور را زیر پا گذاشت بلکه قانون اساسی مشروطه سلطنتی را نیز نقض کرد.

کامران متین_ استاد علوم سیاسی دانشگاه ساسکس

نقل قول:بی گمان دلیل بلافصل سقوط دولت دکتر مصدق کودتا بود. اما نفس موفقیت نسبتا سهل الوصول کودتا نیازمند تامل بیشتر در سستی پایه های پروژه سیاسی وی است. اكثر تحلیلهای موجود وجود "ملت" در ایران دوران دكتر مصدق را فرض قرار میدهند و لذا حمایت ملت ایران از پروژه ملی گرایانه ضد استعماری وی را بدیهی تلقی میكنند.» این در حالیست که پروژه مدرنیزاسیون دفاعی رضا خان، که نتایجش بستر ناگزیر سیاستورزی دکتر مصدق بود، در عمل تنها نهادهای بروکراتیک دولت-ملت مدرن را بر یک جامعه نیمه-فئودالی، نیمه-عشیره ای پیوند زده بود. در این ملغمه تاریخی، وفاداری سیاسی اصلی و اولیه اکثریت مطلق مردم، یعنی جمعیت روستائی کشور، نه به کلیتی انتزاعی به نام ایران بلکه به واحدهای اجتماعی کوچکتر یا مراجع هویتی غیر از ملت نظیر قبیله، عشیره، و مذهب معطوف بود. در نتیجه دکتر مصدق مجبور به اتکا بر حمایت تاکتیکی طبقات و اقشار شهری، به خصوص بازاریان، شد که بخش عمده ای از آنان در نهایت حاضر به تحمل هزینه های اقتصاد غیر نفتی، دکتر مصدق نشدند. "همسویی ارتجاع مذهبی و روحانیت هراسناك از چپ با عوامل كودتا، و پیروی كوركورانه حزب توده از سیاست پاسیفیستی اتحاد شوروی نیز بر آسیب پذیری دولت دكتر مصدق افزودند."

[I][I][I]محمد امینی_[/I][/I][/I]نویسنده و پژوهشگر تاریخ
نقل قول:برای من جای گفتگو نیست که رویدادهای ۲۵ و ۲۸ مرداد، کودتایی غیرقانونی برای براندازی مصدق بوده است. اسناد دولت های بریتانیا و ایالات متحد آمریکا. اندک اسنادی که از سازمان سیا در دست است، گواه کوشش سازمان یافته برای براندازی مصدق از بهمن ماه ۱۳۳۲ است. یافتن راهی برای «قانونی» ساختن فرمان های عزل مصدق و نصب زاهدی، به انگیزه ساختن پوشش برای افسران دودل ارتش و سیاست مداران میانه رو بوده است. اگر شاه می خواست به راستی قانونی رفتار کند، حق انحلال هردو مجلس را در مجلس مؤسسان تشریفاتی ۱۳۲۸ به دست آورده بود و با انحلال مجلس، نخست وزیری مصدق هم به پایان می رسید. از بازگشت مردم به خیابان بیمناک بودند و باید کار را به گونه ای پایان می دادند که سی تیری دیگر بر نخیزد و نیز درسی باشد برای کسانی که در کشورهای دیگر، سودای ملّی ساختن دارای کشور خویش را داشتند. دیدارهای شاه با افسران، مزدبگیران MI۶ و نمایندگان در ماه های پیش از کودتا که اینک در ده ها گزارش آمده، گواه این است که سودای رایزنی قانونی در پیش نبوده و چشم انداز مشترک نیروهای داخلی و خارجی شرکت کننده در براندازی مصدق، برکنار ساختن زورمندانه او بوده است. اگر شاه در سودای برکناری قانونی مصدق بود، نشستی هم با گروهی از حقوق دانان و یا رئیس مجلس سنا می داشت و از ایشان راه یابی می کرد. او تنها با کودتاچیان دیدار داشت.

حسن یوسفی اشکوری_نویسنده و پژوهشگر دینی

نقل قول:فکر نمی کنم که در ماهیت کودتایی رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تردیدی روا باشد. در تعریف کودتا گفته اند «کودتا شگردی سیاسی و کوششی از سوی یک ائتلاف سیاسی و غیر قانونی برای براندازی رهبران حکومت موجود است که از طریق خشونت و تهدید به انجام می رسد. این خشونت معمولا محدود و ناگهانی است و از سوی عده ای اندک (برخلاف انقلاب) به کار بسته می شود». آنچه از ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۳۲ رخ داد، دقیقا مصداق این تعریف از کودتاست. حداقل امروز پس از شصت سال و با استناد به اسناد فراوان و حتی اسناد بازمانده از دست اندرکاران خارجی کودتای مرداد ۳۲ علیه حکومت قانونی مصدق، همه چیز کم و بیش روشن است. طراحی کودتا در نهادهای امنیتی انگلیس و آمریکا (عملیات آژاکس) و اجرای آنها به وسیله عوامل داخلی مرکب از ائتلاف شاه، دربار، خوانین، نظامیان، شماری از روحانیون و شمار اندکی از اوباش به عنوان سیاهی لشکر در داخل، البته با رهبری مستقیم نمایندگان امنیتی آمریکایی در تهران و هزینه انبوهی دلار (به روایتی یک میلیون دلار)، به روشنی در اسناد متعدد منتشر شده و در پژوهشهای کسانی چون گازیورسکی آمده است. البته در این میان برخی بر این باورند که اقدامات ۲۵ مرداد کودتا بوده اما در ۲۸ مرداد مردم و ارتش به طور خودجوش برای حمایت از شاه به خیابانها آمده و مصدق را ساقط کرده اند. اما به هزار و یک دلیل نمی توان انکار کرد که ۲۸ مرداد دنباله منطقی ۲۵ مرداد است. گرچه به دلیل اقدامات ضد کودتایی مصدق کودتا در ۲۵ شکست خورد و این مایه ناامیدی آمریکایی ها شد اما به زودی از طریق دیگر وارد شده و کودتا را کامل کردند. اگرچه شاه، به دلیل انحلال مجلس، می توانست نخست وزیر را برکنار کند، اما در این مورد، دو نکته قابل توجه است. اولا، طبق اسناد، شاه هم در ائتلاف کودتا شرکت داشته و با فرمان خارجی فرمان برکناری مصدق را صادر کرده بود، و ثانیا، شاه حتی اگر با استفاده از حق قانونی و به اراده شخصی اش چنین کرده باشد، چیزی از ماهیت کودتایی برکناری مصدق و سقوط دولت ملی مصدق به دست بیگانگان کم نمی کند.

[I]خسرو شاکری_[/I]
استاد بازنشسته تاریخ دانشگاه پاریس


نقل قول:در چند زمینه به دکتر مصدق انتقاد ورنه حمله، کرده اند.

نخست، دیکتاتور بود. در پاسخ به این ادعا کافی است بگوییم که در هیچ زمانی، نه پیش و نه پس از دولت وی، ایران هرگز آنقدر آزادی نداشت، آنقدر که همه احزاب آزاد بودند و همه نشریات، از توده ای گرفته تا نشریات دست راستی که – اکنون به اعتراف مأموران انگلیسی و آمریکایی در ایران، ثابت شده است با بودجه اینتلیجنس سرویس و سیا اداره می شدند – آنقدر آزاد بودند که شب و روز بی محابا هر ناسزایی را که می خواستند نثار شخص نخست وزیر و وزاری او، بویژه وزیر خارجه دکتر فاطمی، می کردند – آزادی ای که حتی در غرب هم دیده نشده است.
دوم، دکتر مصدق به مسائل حقوق آشنایی نداشت و موجبات شکست از بریتانیا را فراهم آورد. در این مورد باید برای صاحبان حسن نیت که اشتباه می کنند یا اطلاع ندارند یادآور شد که بریتانیا در هر دو مرجع بین المللی (شورای امنیت سازمان ملل متحد و دادگاه بین المللی لاهه)که به آن ها شکایت برده بود با شکست سخت روبرو شد، تا حدی که، نه تنها قاضی بریتانیایی در دادگاه لاهه آرنولد مَکنِر به سود موضع ایران رأی داد، بلکه وکیل مدافع بریتانیا در آن دادگاه اِریک بِکِت در یادداشتی محرمانه به وزارت خارجه متبوع اش حق را به مصدق داد. اِریک بِکِت، که در دادگاه لاهه از موضع دولت خود دفاع جانانه‌ای کرد ولی شکست خورد، در یادداشتی محرمانه به وزارت خارجه کشورش نوشت:
«سر آرنولد مَکنِر با رأی دادن بر ضد ما [بریتانیا] کاری تاریخی کرده است. ... اگر من هم در آن دادگاه قاضی بودم، رأی ام هم دقیقاً همانند رأی سر آرنولد مَکنِر [به سود ایران] می‌بود.»
سوم، در اثر سوءسیاست نفتی دکتر مصدق، وضع اقتصادی کشور خراب شد. این نیز نادرست است و جز بقایای تبلیغات کاذبانه دولت های بریتانیا و ایالات متحده آمریکا و روزنامه های آن کشور ها نیست، چه نه فقط گزارش های محرمانه آن دو دولت در آن زمان نشان می دهند که مصدق توانست در برابر بایکوت اقتصادی و نفتی بریتانیا و آمریکا سیاست هایی را اتحاذ کند که وضع اقتصادی رو به بهبود ببرد، بلکه تحقیقات علمی در سال های اخیر نیز ثابت می کنند که حتی، برغم قطع درآمد نفت، به هنگام کودتای ۲۸ مرداد ذخیره ی ارزی ایران هم از دوران پیش از دولت مصدق و هم در دوران زاهدی – با همه کمک های مالی آمریکا – مثبت و موفق بود. درست به دلیل اینکه آن دو دولت از سقوط دولت مصدق در اثر بحران اقتصادی قطع امید کرده بودند ناگزیر از اقدام به کودتای نظامی شدند.
چهارم، با کسب اختیارت از مجلس و اجرای رفراندوم برای انحلال مجلس هفدهم – مجلسی که اکنون مستنداً ثابت شده است عمده نمایندگان اش با دریافت وجوه از سفارت بریتانیا و آمریکا با سیاست ملی مصدق مخالفت می ورزیدند – به اساس قانون اساسی خدشه وارد آورد و آن را نقض کرد. اختیارات مصدق که قانوناً از مجلس گرفت قانونی بودند، و در عین حال قوانینی که او در چارچوب اختیارات وضع می کرد آزمایشی بودند می بایستی پس از شش ماه آزمایش به تصویب مجلس می رسیدند. (در ماه مه ۱۹۵۸ نخست وزیر فرانسه هم با کسب اختیارات شش ماه از مجلس به همین ترتیب رفتار کرد) در باره رفراندوم باید تأکید ورزید که آن اقدام غیر قانونی نبود، چه در قانون اساسی ایران، همانند قوانین اساسی بسیار از کشورهای غربی در آن زمان، رفراندوم ذکر نشده بود و غیرقانونی اعلام نشده بود. به همین دلیل در ایتالیا پس از سقوط فاشیسم دولت موقت برای تعیین سرنوشت کشور بین سلطنت گذشته و نظام جمهوری از راه رفراندوم نظر ملت را بخواهد. نخست وزیر ژنرال دوگل هم در سپتامبر ۱۹۵۸ طی رفراندومی – که در فرانسه پیشینه نداشت – قانون اساسی جمهوری پنجم را به تصویب ملت فرانسه رساند. وینستون چرچیل هم در زمان جنگ دوم با اعلان وضعیت فوق العاده همه قوانین اساسی کشور را معلق اعلام کرد. و بالاخره محمد رضا شاه هم، که هیچ اختیار قانونی برای رفراندوم نداشت، در زمستان ۱۹۶۳/۱۳۴۱ با برگذاری رفراندومی اصلاحات ارضی و غیره خود را به رأی ملت گذاشت. بنایر این، اقدام به رفراندوم توسط دکتر مصدق ایرادی حقوقی نداشت. تنها ایرادی که می توان به مصدق گرفت این است که – بخاطر پرهیز از زد و خورد بین موافقان و مخالفان انحلال مجلس – محل های اخذ رأی را از هم جدا کرد. با این همه تفاوت آراء آنقدر زیاد بود که نمی توان گفت این وضع استثنایی کوچکترین تغییری در نتیجه آراء داشت.

ابراهیم گلستان_فیلمساز و نویسنده

نقل قول:هرکس حق دارد هرپرسشی را که دارد به هر جور که بخواهد از هرکس که بخواهد بپرسد. نه نحوه جور کردن پرسش، و نه مقدار مدتی که معین کند برای پاسخ، الزامی نمی سازد برای پاسخگو.

پاسخ به این دو پرسش شما در قید و قالب زمانی که برای جمع آنها معین کرده‌اید، به وجهی که شایسته موضوع آن باشد و بعدهای مطلب را درست روشن کند، نه درست است و نه در خور؛ که، در نتیجه، نه میسر و نه الزام آور برای من.
این از این.
برای دادن پاسخ هم نیازی ندارم به "اسناد و تالیفات مختلف" که ذکر کرده اید. من آن روز ۲۸ مرداد همه را به چشم خود دیده ام و از همه آن رویدادها خودم برای دستگاه های تلویزیون و خبر پخش کنی آن روزگار فیلم خبری برداشته‎ام که در آرشیوهایشان، خاصه و عمدتا در اصل نزد NBC نیویورک، میشودشان یافت.
من آن روز را به چشم خود دیده ام و "دنیا را جز به چشم خود" نمی بینم.
آنچه آن روز ۲۸ مرداد پیش آمد، در اول حمله ناگهانی ده ها چماق به دست‌های سید ابوالقاسم کاشانی بود که نصف روز مردم رهگذر بی خبر را از توی میدان توپخانه تا خیابان های اطراف آن با کتک زدن بی بهانه و کوبیدن بی دلیل هراساندند و رماندند و راندند. و بعد، چند ساعت بعد، یک دسته آرتشی با چند تانک به خانه مصدق هجوم بردند و در پناه خود گذاشتند تا دسته ای زن و مرد از جوان و پیر بریزند به تاراج خانه مصدق که هرچه را در آن بود کوبیدند و کندند و بردند. شاه آنجا نبود آن روز.
همچنین نبودند آنجا آن دسته های چندین هزار تنی قشرها، یا "اقشار" فشرده، یا سرانشان، که تا آن روز، هربار، و چه بسیار بار، زیر شعارهای حزب توده، یا آنچه بعد "جبهه ملی" و "نیروی سوم" و "نهضت آزادی" و از این چیزها شد، خود را توی خیابان ها مینمایاندند. آن ها آن روز مطلقا هیچ نیامدند و نبودند و کسی هم ندیدشان. اصلا. شاه هم نبود، که انتظار بودنش را هم کسی نداشت.
شاه پیشتر، از کلاردشت از میان هجوم معارض مردم آنجا پریده بود به بغداد و بعد هم به رم. و بعد، چند روز بعد بود که برگشت. و تا وقتی که ۲۵ سال بعد باز ایران رفت دیگر هرگز به کلاردشت نرفت و مردم کلاردشت را ندید و نبخشائید.
همچنین مصدق را.
دویست کلمه شما هم تمام شد دیگر.

‮ایران‬ - ‭BBC ‮فارسی‬ - ‮ ۲۸ مرداد کودتا بود یا نبود؟ صاحب‌نظران پاسخ می‌دهند‬
درود

بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد

دكتر محمد مصدق ویژگیهای شخصیتی متعددی داشت كه چهره وی را از دیگران متمایز ساخته . كمتر شخصیتی می توان یافت در طول تاریخ كه مصداق مصدق باشد . از میان فاكتورهای شخصیتی او سه ویژگی از همه بارزتر است و همین سه مورد كافی است تا او را بعنوان چهره خوش نام و محبوب ملی اعتبار ببخشد .
1- مبارزات بی امان او با استعمارانگلیس كه منجر به استیفای حقوق ملت و ملی شدن صنعت نفت گردید .
2- پاك دامنی و امانت داری وی كه در طول خدمتش ریالی از خزانه دولت و بیت المال ملت حقوق نگرفت .
3- ایجاد فضای بازسیاسی و تمرین دموكراسی و ترویج آزادیهای فردی و اجتماعی كه در دوران مصدق به اوج شكوفائی رسید .
مطبوعات آزاد بودند دردهای جامعه را بنویسند . امكان فعالیت برای همه گروهها و احزاب سیاسی وجود داشت . روزگاری بود كه آحاد ملت از دیندار تا بی دین . از راست تا چپ . از سلطنت طلب تا ملی گرا . از سرمایه دار تا كمونیست . همه آزاد بودند در داشتن عقیده و اظهار نظر . درپوشیدن لباس و شنیدن موسیقی . در نوشیدن باده و رقص و پایكوبی . در تشكیل حزب و گردهم آئی سیاسی . در برگزاری متینگ انتخاباتی . در اعتصاب و تظاهرات و در ایجاد كانونهای فرهنگی و موسسات غیردولتی .
ممكن است گفته شود این آزادیهای منشا نا امنی و آشفتگی شده بود . كه همین طور هم بود . اما فراموش نكنیم آزادی بدون هزینه نیست . لازمه اش بردباری و تحمل است .
اگر بدون حب و بغض و غرض ورزی . با واقع بینی و مصفانه قضاوت كنیم . قبول می كنیم كه مصدق یادگار دوران طلائی دموكراسی ایران است . چنانكه نه قبل و نه بعد از او چنین فضای آزادی بدست نیآمد . روانش شاد و یادش گرامی باد .

راستی خاتم فیروزه بواسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه كبك خرامان حافظ كه زسرپنجه شاهین قضا غافل بود
و اکنون برای ما چه مانده ؟ جز حسرت و افسوس . همه چیز به انحطاط می رود. حتی باورهایمان که روزگاری گرامی اش می داشتیم . آیا آن دوران طلائی بازخواهد آمد ؟ آیا امیدی هست ؟
...
دوستان لطفا از فرمت پیش فرض برای نوشتن استفاده کنید.
راسل


sonixax نوشته: البته چسبیدن به موی کون گه گرفته کسی که داشت کشور را دو دستی میداد به شوروی از طرف کسانی که کینه کور دارند نسبت به دوران قبل از جمهوری اسلامی چیز عجیبی نیست داریوش جان :e405:




مصدق به فلان ننه اش خندیده که این کار را کرده . کارش غیر قانونی بوده .
در ضمن کدام رفراندوم ؟ همان رفراندومی که به روش جمهوری اسلامی رای جمع کردند ؟!
نمردیم معنی دموکرات را هم فهمیدیم ! جالبه همینها به جمهوری اسلامی ایراد میگیرند !!

اگر خودمون بخوایم کثافت کاری و وطن فروشی کنیم و مملکت رو به گا بدیم هیچ ایرادی نداره تازه باید بهمون جایزه هم بدهند ولی امان از روزی که طرف مقابلمون بخواد این کار رو بکنه خشتکش رو روی سرش میکشیم ! آره جانم :))



بله بله ! جایی که به ضرر میشود همان مجلس دست نشانده تمام اشراف قجری پرش کرده اند میشود مظهر دموکراسی و مشروطه و آزادی خواهی و جای دیگر میشود مظهر شر و دیکتاتوری :)))




من جایی گفتم قاجار مجلس را از بین برد ؟! فکر نمیکردم شما هم دروغگو باشید که معلوم شد هستید !
من گفتم قاجار مشروطه را از بین برد چیزی که شما گناهش را انداخته اید گردن رضاشاه و از آن طرف عربده کشی های اوباش توده ای و مصدق را فرآیند دموکرات میدانید .

من هم در اینجا میخواهم مثل خودتان موضع بگیرم ، مصدق به گه زیادی هم خورد که صنعت نفت را ملی کرد خود مردم بعدن میکردند ! مهم اینه که زد رید به کشور با انحلال مجلس !!!!

چیزی که عوض داره گله نداره داریوش جان .
مگر فراموش كرده اید دموكراسی مورد نظر حضرات چه بوده كه الان از این اظهار نظرهای دورویانه ی آنها شگفت زده شوید؟ رسما اعلام كردند كه دموكراسی یعنی 60-70 نفر كه بروند فرنگ درس بخوانند و بعد برگردند برای هم روزنامه های با تیراژ 60-70 تایی چاپ كنند و غروب بنشینند در گراند هتل به هجویات جدیدی كه سروده اند بخندند. مردم هم بنشینند با شپشهایشان از سر و روی هم بالا بروند! هیچ غلطی هم برای این مملكت نكرده اند بجز چرند گویی و ایجاد مزاحمت برای پیشرفت مملكت. مصدق را هم از آنجا علم كرده اند كه با پهلوی مخالف بود، نه از راه صداقتشان.

ولی ما نمیبایست به همین دلیل مصدق را بكوبیم.
مصدق و رضا و محمد رضا (و حتی خمینی)، همه قسمتی از تاریخ گذشته ی ما هستند كه لجن مال كردنشان تنها لجن مال كردن خودمان است.
صفحات: 1 2 3 4