11-08-2013, 08:52 PM
مزدك بامداد نوشته:آری دیگر اصولا انسانها به دو دسته تقسیم میشوند : یا کمونیست هستند و یا اینکه خرفت هایی هستند که تحت تاثیر رسانه های سرمایه داری قرار گرفته اند و ما باید نجاتشان دهیم و به روش عمو استالینی آنها را سعادتمند کنیم. خب باور کنید خمینی هم همین را میگفت بعد دوستان خرده میگیرند چرا شما را با خمینی در این مورد مقایسه میکنیم. سپس آنکه شما یا سخن مرا به راستی متوجه نمیشوید و یا اینکه خودتان را به آن راه زده اید. گفتم هر حکومتی که از فرآیندهای دموکراتیک برآمده باشد بشود آنرا به صورت دموکراتیک تغییر داد آنگاه آن سیستم مشروع خواهد بود. بستن راههای دموکراتیک فعالیت سیاسی چه در کمونیسم و چه سرمایه داری نادرست و نااخلاقی است. امشب قبل از خوابیدن این کمی فکر کنید و بیاندیشید که چرا قرنها پیش از کمونیسم و مارکسیسم نخستین چیزی که انسانها به پایش خون ریختند و شهید دادند و سالها برایش مجاهدت کردند تا این گوهر والا را بدست آورند کسب حق تعیین سرنوشت خود بود. هیچ هدف انقلابی و انسانی ای وجود ندارد که بخواهیم پایمال شدن این حق اساسی هر ملتی را با آن توجیه کنیم. پس «فرامنشی» کذایی شما خودش مسبب نادرستی های پرشمار دیگر میشوند.
داستان بر سر همین "اگر" است دیگر، اگر خاله من چیز داشت میشد دایی من!
واژگشت و شورش هم که از روی بیکاری و سرگرمی که روی نمیدهد، چون همه ی
درها بسته است که دادخواه به سزایش برسد و چون این اگر ها نیست و چون
دمکراسی ها نیم بند و نمایشی است و بدست رسانه های زورداران کنترل میشود
و ...، این است که راه دیگری برای بی بهرگان تا کنون جز شورش و نبرد و واژگشت
نبوده است وگرنه کسی بیمار نیست که خود را جلوی تفنگ های دولت سرگوبگر
و نوکر سرمایه بیندازد!یا اینکه بهتر است به دید شما، ما دندان روی جگر نهاده و
شکیبا باشیم که دوستان سرمایه دار شما کی یک دمکراسی راستین را درست
خواهند کرد و سود های خود را دو دستی پس خواهند داد؟
•
پارسیگر
Mehrbod نوشته: من به شما میگویم سفستهیِ همراهی با بَدان (مزدک مانند خمینی سخن میگوید) کردهاید, شما بازمیگویید که نه سفسته نبود, چون ایشان براستی مانند خمینی سخن میگویند!؟ ((:بازهم که برایمان سفسطه لیست کردید؟ شما را به اسپاگتی قبل از این بازی های کودکانه و مضحک درآورید قدری به آنچه میگویم بیاندیشید و سپس تلاش کنید سخن بگویید. جای دوری نمیرود. من نگفتم که ایشان چون همچون خمینی سخن میگویند بد هستند چرا که اگر شما آن بند را پیش از اینکه خون جلوی چشمتان را بگیرد (احتمالا به خاطر اینکه با استادتان قشنگ سخن نگفتم) بخوانید درمیابید که من تنها یک تشابه را ذکر کردم و سپس به تفضیل به سخنان ایشان پرداختم. یک چیزی یاد گرفته اید و همینطور برایمان تکرارش میکنید. ذکر تشابه هم بی دلیل نبود به این خاطر که اندیشه یا با ما یا بر ما را همه ی ما قبلا از خمینی چشیده ایم و اکنون همین اندیشه را سخنان جناب مزدک به روشنی میبینیم.
Mehrbod نوشته: ما گفتیم «سفستهیِ انگ», «سفستهیِ پرداختن به سخنگو», برابر همینی که شما پیوسته بجای پرداختن به سخن ایشاناینها چیزهای بیربط انصافا چیست که میگوید؟ دوستان اینجا شاهدند که در نوشته های من چقدر پرداختن به سخنگو بوده است و چقدر تحلیل سخن. من هرگز سخن را رها نکردم که به سخنگو بپردازم و زمانیکه جناب مزدک با من اینطور سخن گفتند :
دارید از اینکه مانند این و آن سخن میگویند و نمیدانم تکبعدی هستند, دوبعدی نیستند, پیر[1] هستند (من بجایش جوان خام هستم) و ... میکنید.
مزدك بامداد نوشته: پس میبینیممن هرگز بدان اعترض نکردم که به سخنگو پرداخته نه سخن . چرا که پرداختن به سخنگو جایی میتواند مایه اعتراض شود که به خود سخن پرداخته نشود در حالیکه هم ایشان به سخنان من پرداختند و هم من به سخنان ایشان. مواردی چون نادان و احساسی خواندن من را هم حداقل من جزیی از گفتگو به حساب میاورم و چندان اهمیتی برایشان قایل نیستم. من هم به ایشان نگفتم خمینی هستند گفتم سخنشان شبیه به سخن خمینی است.
که سخن شما سراسر یاوه و هامیانه و تهی از بار دانشیک[14] و پژوهشیک بوده و تنها بدرد گفتگوی
قهوه خانه ها خورده و از دست یازیدن[15] به سهشها[16](احساست) و نادانی ها ، نان میخورد.
Mehrbod نوشته: درسته, شما هم ازسوی نئولیبرالیسم شستشوی مغزی رفتهاید, آنهم جاییکه سردمداران خود "لیبرالیسم" از بیخ واژگشتیگ (انقلابی) و جنگافروز بودهاند!سخن بیربطی گفتید. اگر ۹۰ درصد مردم (شامل زنان و مردان) بخواهند که مردان زنان را کتک بزنند اینکار هم مشروع و هم اخلاقی است چرا که به خودشان ربط دارد. یک پدیده میتواند مشروع باشد اگرچه نادرست باشد و میتواند درست باشد اما هیچ مشروعیتی نداشته باشد. بنابراین اینجا مشروعیت درست بودن را دربر میگیرد. کسی هم اینجا نگفته در برابر آنچه شما نادرستی تشخصی میدهید سکوت کنید بلکه گفتیم که کسی این حق را ندارد به زور ملتی را وادار به کاری کند که خودش میپندارد درست است
دادمندی[2] و دادوندی[3] هم دو چیز جداگانه هستند, اگر ٩٠% مردم به اینکه باید زنان را کتک زد میباوریدند و همداستان بودند,
کتک زدن زنان دادمند[2] خواهد بود, ولی دادوند[3] نخواهد بود. دادمندی از خواست[4] بیشینگان[5] میاید, دادوندی از خرد و فرنودسار[6].
برای اینکه باز آسانتر دریافت کنید, یک زمانی در جهان بردهداران بیشینگان بودند و بردهداری دادمند بود, ولی اندک گروهی از مردم خِردگَر و فرهیخته برخاسته و گفتند که بردهداری کاریست
نکوهیده و نادادوند[3], و در راستای آزادسازی بردگان ناچار از واژگشت[7] و جنگ و خونریزیها هم شدند ولی کار آنها امروز نه تنها نکوهیدنی به شمار نمیرود, که ستودنی هم میباشد مگر آنکه هر آینه مغزشستشو رفتهیِ نئولیبرالیسم یا همچو چیزی باشیم.
حال که دارید جلوی استاد خود سیرک برپا میکنید اگر میتوانید نام سفسطه هایی که در همین یک خط کرده اید را بگویید(راهنمایی: سه سفسطه کرده اید):
Mehrbod نوشته: شما هم ازسوی نئولیبرالیسم شستشوی مغزی رفتهاید, آنهم جاییکه سردمداران خود "لیبرالیسم" از بیخ واژگشتیگ (انقلابی) و جنگافروز بودهاند!.
من سخنم را روشن و شفاف میگویم چرا که به درستی آن شک ندارم این جناب مزدک و اینک شما هستید که شهامت گفتن را ندارید و پی در پی از پرسشهای من طفره میروید و چیزهای پرت و پلا میگویید. برای من بروشنی مشخص است که استبداد از هر نوع و هر جنس نادرست است و شر مطلق. پیش از آنکه دریابم کمونیستی است یا اینکه کاپیتالیستی است نخست این را میجویم و اگر دریافتم که استبدادی است نامشروع بودنش برایم مسجل میشود. این جناب مزدک هستند که اکنون دارند برای ما از کمونیسم در غل و زنجیر استالینی دفاع میکنند و چهره اش را با اعلام دستاورد فرستادن سفینه به ماه بزک میکنند.
Mehrbod نوشته: ١- در کجای کمونیسم آمده تیرباران کنید (هنگامیکه در اسلام آمده دگراندیش را سرببرید)؟ اگر نیامده, پس شما دارید با بستن زابی[9] زشت به کمونیستها (آدمکشهای تیرباران کُن) کمونیسم را میکوبید; همان چیزی که کوشیدم دریابانم در "فمینیسم" هم کار نمیکند, گرچه انگار[10] نمیگیرید.بازهم که همینطور بی توجه به متن سخنان من و مزدک گرامی برای خودتان یک چیزی پراندید. انتقاد من به دفاع ایشان از شوروی بود و اینکه ایشان میگفتند شوروی همه جا به دنبال عدالت و کمک به دیگران بوده و ما نشان دادیم که استالین بیش از آنکه در پی کمک و عدالت بوده باشد به دنبال اهداف سازمانی و فردی خود بوده. اصلا سخن در مورد کمونیسم نبود که عزیزم ما در مورد شوروی سخن میگفتیم! شوروی ؛ نه کمونیسم. عجبا!
Mehrbod نوشته: ٢- سفرنگ تاریخ: ما اینجا به همهیِ دادهها و شرایط و ایستارهای[11] آن زمان دسترسی نداریم و هیچ پیوند علّی هم میان کمونیسم و تیرباران ندیدیمآری دیگر مثلا ما از همه ی ایستارها و شرایط و داده های زمان محمد اطلاع نداریم پس نمیدانیم سربریدن ۹۰۰ نفر در یک روز توسط او خوب بوده یا بد بوده. رابطه ی علی میان کمونیسم و تیرباران را هم نشان دادیم پرت و پلایی است که در مورد چیزی ست که سخنان من نیست.
Mehrbod نوشته: جدای[12] اینها در جنگ هم حلوا پخش[13] نمیکنند واصلا باز کردید صفحه را که یک نگاهی به آن بکنید یا اینکه فقط میخواستید پاسخ داده باشید؟ جنگ کدام است ؟:
نقل قول:In a pine forest north of St. Petersburg, investigators have discovered a mass grave of victims of Joseph Stalin's 1937-38 purges. More than 1,100 people, many of them among the elite who disappeared during the Great Terror, were shot and buried at the site.
Mehrbod نوشته: کسیکه میخواهد بهرهکشد, مانند کسیکه میخواهد بردهداری کند, باید سرکوب شده و به گوشه راندههمانطور که گفتم در برابر کسی که سیستم سرمایه داری را درست میداند حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که با او همچون یک انسان برخورد کنیم نه اینکه آنها را اینگونه در گورهای دسته جمعی بعد از تیرباران دفن کنیم. در سیستم های پدر مادر دار هم اگر قرار باشد کسی را اعدام کنند کاملا شفاف است و همه کس از زمان و مکان آن اطلاع دارد و دلیل و جرمش هم مشخص است و در قانون هم به شفافیت جزای چنین جرمی ذکر شده است و دادگاه عادل برایش برپا میشود و وکیل دارد و رسانه ها در این مورد اطلاع رسانی میکنند و... . آنکس که مخفیانه و بطور غیر رسمی و خارج از آمار و بی قانون و دست جمعی و فله ای آدمها را میکشد بی شک در پی ایجاد رعب و حشت است و این مسلما یک هدف سازمانی است و بی هیچ شک و تردیدی او یک جنایتکار بیشرف و رذل است که اکنون قدرت به چنگ آورده و به جان مردم مسلط شده است.
شود; گاه این برخورد بسته به شرایط و زمانه[14] ناجور است, ولی در یک سامانهیِ[15] درست به همان زندانِ تنها بسنده میشود و جز این نیست (چنانکه همهیِ مکتبهایِ کمونیسم هم با اعدام و مرگ میستیزند).
Mehrbod نوشته: سفستهیِ نادان خواندن دیگران: نخست سفسته کنید که شوروی در پیت بود و هرکس اینرا نپذیرفت
نادان است, سپس زمانیکه به شما نمایاندند سفسته کردهاید یک "پوه ..." نوشته و از نو سفسته را تکرار کنید.
Mehrbod نوشته: پس روشن شد سفستهیِ شما (زهرآگینش سرچشمه) را درست آورده بودم. گویا نمیدانید که بستن یک زاب[9] زشت به چیزی, معنی و کارکرد آنرا نمیدگراند[16].بازهم پرت و پلای بیرط گفتید. نخست آنکه من نگفتم شوروی درپیت بوده گفتم که سیستم استبدادی بوده. دوم آنکه اگرچه من گفتم دستاوردهای شوروی را دستاورد نمیدانم اما منظورم این نبود که واقعا دستاورد نبودند بلکه آنها را بی ارزش خواندم(به این میگویند کنایه :)) چرا که دستاوردهای یک کشوری که در آن اردوگاههای کار اجباری است و بر اساس سیستم استبدادی گردانده میشود و زندانهای عظیم است و ترور و خفقان هست و اقتدار مرکزی عظیم است و سرمایه های مملکت در دست یک نفر است و مردم گرسنه و فقیرند آنگاه این دستاوردها به درد لای جرز هم نمیخورند. باید دید یک دستاورد به چه هزینه ای به دست آمده.شخصی دو ماه درس میخواند و در کنکور رتبه نخست میاورد در حالیکه کسی دیگر ۵ سال درس میخواند تا به این رتبه دست یابد مسلم است که کار شخص دوم را نمیتوان دستاورد خواند چراکه هزینه ای بسیار بیشتر از آنچه که لازم بوده صرف شده. پس سخن شما بازهم تماما بیربط است.
دستآورد همیشه دستآورد است, نون[17] اینکه این دستآورد چگونه بدست آمده میتواند براه ناجوری بوده
باشد (با فشار و زندانی کردن و ..) یا براه خوبی بدست آمده باشد (با ساخت آموزشگاه و دانشگاه و ...); اینکه شما دستآورد
را نادستآورد بخوانید زیرا از راه ناجوری بدست آمده, مانند این است که پولی که براه دزدی بدست آمده را پول نخوانید و بگویید از بیخ پول نیست!
Mehrbod نوشته: نکتهیِ دوم, شما اینجا تنها داویدهاید[18] که این دستآوردها براه ناجور فشار و زندان و ... بدستاین هم بیربط است. شما دارید اینجا با ما بازی کلامی خنده دار میکنید در حالیکه سخن من مشخص است. بنابراین برای منی که فایده گرا نیستم موضع روشن است : هدف وسیله را توجیه نمیکند. دیگر داستانهایی هم که میگویید بیربط به حرف من است.
آمدهاند, هنگامیکه ما خُب هر روز میبینیم در بیشمار کشور جهان, از جمله همین ایران خودمان,
این همه زور و فشار میآورند و از این دستآوردها هم دیده نشده و نمیشود, پس اینجا هم سخن شما پوچ میشود.
Mehrbod نوشته: نادرست گرفتهاید. ما اینجا نخست مارکس را داریم و نکوهش سازوکار[19] سرمایهداری را, اکنون شما و هواداران سرمایهداری راه افتادهاید؟؟!
بجای پاسخگویی دربرابر نکوشهایِ بجا, به سفستهیِ "تو هم بدی, تو هم بدی" دست یاختهاید[20] و تازه بامزه است, همان را به خودمان هم بازمیگردانید!
من حرفم را بارها گفته و باز میگویم: هیچ ترازی از آرمانهای مدعی انسانی بودن هتا به فرض درست بودن حق به زنجیر کشیدن و منکوب کردن ملتی که آن را نمیخواهند ندارند. دولت مارکسیستی هم به سبب آنکه نیاز به کنترل سرمایه ها و منابع دارد خود به خود بستر و پتانسیل زایش اقتدار انحصار در آن بوجود میاید. برای من که نمیتوانم به امید و آرزوی نیکخو بودن انسانها و یا سیستم حکومتی بنشینم همین به خودی خود یک فاجعه محسوب میشود. دولت همیشه باید در مهار و کنترل و نظارت باشد تا شاخه های اقتدارش هر روز هرس شوند و گرنه دولتی که میتواند اقتدارگرا شود و نشود هرگز در تاریخ دیده نشده است. سرنگونی یک حکومت استبدادی انحصارگرا بسیار بسیار پرهزینه است و میتواند به قیمت جان میلیونها انسان تمام شود. بنابراین بایسته است که پیش از آنکه با طناب شما به چاه رویم نخست دلایل تبدیل شدن تمام حکومتهای کمونیستی به حکومتهای دیکتاتوری را دریابیم. اینک بر عهده ی شماست که توضیح دهید که چرا دولتی که سرمایه و منابع کشور در اختیار اوست و از سویی به سبب آنکه برای برپایی سیستم کمونیستی نیاز به انحصار قدرت دارد چرا عملا نمیتواند به یک سیستم اقتدارگرا و انحصارطلب و استبدادی تبدیل شود؟
Mehrbod نوشته: سفستهیِ همراهی با بَدان: اگر علی با داس و تبر اسلام را گستراند[21], پس شما نباید برای گرفتن حق خودتان دست به داس و تبراین هم چرند محض است و ربطی به سخن من ندارد. من پیرامون اینکه چرا یک سیستم حکومتی حق ندارد راههای دموکراتیک تغییر حکومت را ببندد تا انحصار ایجاد نشود سخن گفتم و شما دارید از آرمانهای انقلابی خود سخن میگویید.
ببرید (گور بابای کاوهیِ آهنگر و گورِ بابای حق شما), بنشینید تا ما برایتان دموکراستی (= دموکراسی راستین) راه بیاندازیم و کم کم خودمان به شما حق اتان را میدهیم!
Mehrbod نوشته: سخن ما هم جز این نبود, روشنه آمریکا به ابرهوشمندها[22] بورسیه میدهد و کشورهایبازهم چرند گفتید: آمریکا که نمیتواند به تمام انسانهای کره ی زمین بگوید بیایید در کشور من تحصیل کنید. بالاخره باید یک معیاری داشته باشد. معیار دانشگاههای آمریکایی برای پذیرش دانشجو : ۱- معدل خوب ۲- نمره GRE خوب. اگر یکی دو مقاله هم داشتید شانستان بیشتر میشود. دوستان من با همینها اکنون در بهترین دانشگاههای آمریکا هستند و هزینه تحصیل خود را هم میگیرند. در هر جای جهان هم که بروید برای ورود به دانشگاه باید یک کنکوری بگذرانید و یا حداقل یک شرایطی داشته باشید.
دیگر را از آنها هم تُهی میکند, ولی به بدبختها, کمهوشها و ... نان هم نمیدهد.
Mehrbod نوشته: نادرست است, برخی از کشورهای اروپایی مانند سوئد چنین کاری میکنند, ولیخیر. شما برای آنکه ویزای تحصیل برای آلمان را بگیرید باید نخست یک تعهد بدهید که حتما حتما پس از تحصیل به کشور خودتان بازمیگردید. پس مشکل ناآگاهی شماست.
آلمان و هلند و .. (که من اینجاها زیستهام) چنین* نیستند = سفستهیِ تعمیم نادرست.
Mehrbod نوشته: آری, ایشان لابد پیر[1] خرفت هستند, من هم جوان خام و شما که دست هر سفستهگری را از پشت بستهاید خردگرا! (:بازهم سخنم را تحریف کردید. پیر مراد یک عبارت ادبی معروف است و ربطی به پیر یا جوان بودن شخص مورد اشاره ندارد. من هم براستی از این گونه مسخره بازی های کودکانه بیزارم چرا که هدف من بی کم و کاست گفتگوی سالم و درست و دریافت نتیجه ای از بحث است. این را به روشنی میگویم که اینکه صرفا به من پاسخ داده باشید هرگز به این معنا نیست که پاسختان الزاما درست و معتبر است و من به این بیهوده گویی هایی که ناشی از عدم تفکر در متن کلام من باشد و تنها قصدش یک بازی کلامی بیخود به جهت براه انداختن گرد و خاک و این چیزها باشد خود به خود کمترین اهمیتی نداده و وقت گران خود را بیجهت برای پاسخگویی بدانها تلف نخواهم کرد.
کسشر هم تعاونی؟!