البته اینکه کسی فحش نمیده دلیل بر این نیست که نمی تونه بده یا بلد نیست ! به دلایلی که پیشتر گفته شد علاقه ای به گفتن فحش های ناموسی ندارم. یه "دیوث" هم می گفتم که اون هم از موقعی که معنیش رو فهمیدم دیگه سعی می کنم کمتر به زبون بیارم .
وقتی قصد فحش دادن دارید لااقل به معنی اون هم توجه کنید . مثلن یکی به یکی دیگه میگه میمون ! ولی آیا نمی دونه که اجداد خودمون هم میمون و یا شبه میمون بودند ؟! در واقع طرف با این کارش داره بی سوادی و ناآگاهی خودش رو نشون میده ! یا وقتی داره به مادر و خواهر طرف توهین های رکیک می کنه خب اینجا هم شخص دشنام دهنده در حال ثابت کردن فهم و شعور پایین خودش به طرف مقابل هست . البته حالا که دارم فکر می کنم در یک حالت دشنام دادن به پدر و مادر طرف مجاز هست و قابل توجیه . چون میشه گفت لعنت بر پدر و مادر فلانی که اون رو پس انداختند و اینطور بار آوردند. ولی هنوز فلسفه ی فحش دادن به عمه ی بیچاره برام جا نیفتاده !
البته همونطور که ممد گرامی گفت گاهی اوقات این فحش دادن ها جنبه ی طنز داره و جدی نیست . ولی خب دارم فکر می کنم من به صمیمی ترین دوستم هم که انواع ناسزاها رو رد و بدل می کنیم( مثل جنده ، لاشی، کونی! و ..) و کلی هم از خجالت عمه ی همدیگه درمیایم ولی باز هم به خودمون اجازه نمیدیم که به خواهر و مادر همدیگه جسارت کنیم. نمی دونم چرا گفتن ناسزاهای ناموسی(خواهر و مادر) حتا به شوخی اون هم ناراحت کننده هست .
در آخر اینکه فحش باید معنا و مفهوم داشته باشه.منظورم از مفهوم داشتن این هست که واقعی باشه. فحشی که واقعی نباشه میشه ناسزا .
برای نمونه به واژه های زیر توجه کنیدبی شعور ، احمق ، دیوانه ، متحجر !
می بینید؟! تمام این ها مفهومی هستند ! خب وقتی طرف سطح شعورش پایین هست بهش میگم بی شعور . در واقع اصلن ناسزایی گفته نشده و فقط یکی از خصوصیاتش بهش یادآوری شده . یا وقتی طرف آی کیوی پایینی داره بهش میگم احمق یا کودن . یا همونطور که گفتم وقتی مذهبی هست ببشتر بهش میگم متحجر و کلی هم حال می کنم ! و از همه مهم تر اینکه بعدش عذاب وجدان هم پیدا نمی کنم که چرا بهش ناسزا گفتم . چون هر چی که بهش گفتم واقعیت داشته