04-30-2015, 09:43 PM
Alice نوشته: شما بیرون از اینجا هم انقده حرف می زنین؟اگر کسی پای بحث باشه و وقتش باشه چرا که نه! ولی خب خارج از نت به ندرت چنین شرایطی هست.
نت خوبیش اینه میتونی سرفرصت و بدون مزاحمت و محدودیت هرچی میخوای در هر مدت زمانی تایپ کنی ارسال کنی ویرایش کنی. ولی بحث زنده بین دو یا چند نفر شرایط و مکان و زمان خاص میخواد و محدودیت زمانی هم داره. ولی من اینجا یه پست میزنم قرار نیست همون موقع همه بخونن و همون موقع هم جواب بدن، و همینطور منم قرار نیست زود جواب سوالات و ایرادها رو بدم و میتونم سرفرصت و با تحقیق و تفکر بیشتری این کار رو بکنم.
من خیلی حرفا تجربیات برای گفتن دارم. بیان و تحلیل و بحث سر اینها برای خودم جذابه و یک نوع نبرد و تمرین فکری هم شاید محسوب میشه که میتونم نقاط ضعف و قوت افکار و اعمال خودم رو تشخیص بدم و برطرف کنم و از تفکر و روش زندگی و نقاط قوت و ضعف دیگر انسانها در این زمینه ها آگاه بشم. البته اگر کسی پایه باشه سر این مسائل بحث کنه و بریزه روی دایره! ولی معمولا اکثریت مردم حوصله و اهمیتی برای اینطور بحثهای پایه و روانکاوی و بیان تجربیات شخصی در این زمینه قائل نیستن. خیلی ها اساسا چنین ظرفیتی رو ندارن و تمام افکار و رفتار و زندگیشون با عجله و سطحی بودن میگذره، هیچوقت دربارهء مسائل بصورت مستقل و عمیق و گسترده و اساسی فکر نمیکنن و صرفا پیرو شرایط روزمره و سازگار با بقیهء اجتماع و جو حاکم هستن.
از طرفی بهرحال من این مسائل رو که مطرح میکنم حتی برای خودم هم یک یادآوری و تثبیت و جمع بندی خوبی میشه اکثر وقتا، حتی اگر دیگران در این بحث ها شرکت نکنن و نظر خوبی نسبت بهش نداشته باشن.
بنظر بنده همینطور نگاه نکنید فکر نکنید این مسائل خیلی ساده و پیش پا افتاده است. وقتی بری توش میبینی که از چیزی که فکر میکردی خیلی گسترده تر و متفاوت تر و عمیق تر و اساسی تر و تاثیرگذاره در سراسر زندگی و حتی تعیین سرنوشت آدم. یه وقتا به ندرت وقتی بحث جدی تری شده وقتی دیدگاهها و تجربیات و روش دیگران هم مطرح شده خیلی روشنتر شده برام که واقعا خودم کجا هستم و دیگران کجا هستن و چطور فکر و عمل میکنن و چقدر تفاوت های مهم و اساسی در این زمینه بین من و دیگران وجود داره. البته افراد پخته و عمیق و دارای اشتراک و شباهت با بنده هم وجود دارن، ولی کم. من به دلیل زندگی خاصی که داشتم و شاید بعلاوهء استعداد خاص، در این زمینه تا حد قابل توجهی متفاوت از اکثریت دیگر آدمها شدم و اهمیت زیادی به این مباحث دادم و بقولی فکور شدم! خب اینم واسه خودش یه نوع فلسفه هست شاید، که من اسمش رو گذاشتم فلسفهء عملی!! من شخصا به فلسفهء کلاسیک انتزاعی و تئوریک علاقهء زیادی ندارم و مطالعه و تخصص قابل توجهی هم درش ندارم، شاید چون آدمی عملگرا و واقعیت گرا هستم. ولی فلسفهء عملی بنظر من یک چیز کاملا واقعی و کاربردیه و اصلا بسیار مهم و اساسیه در زندگی.