06-13-2016, 11:09 AM
با درود، بعد از گذشت چند سال از بیاعتقادیم یکسری دغدغههای فکری دارم که گفتم با شما در میون بزارم.
خب من اوایل که ازدواج کردم مسلمان در پیت بودم و حجاب زن برام جزو اولویتها بود اصلا هیچ فکرشو نمیکردم زمانی میرسه که من بیدین و خداناباور میشم، بعد هم به تقلید از سنت پدرانمان گاگولی وار زندگی میکردم و مثل میمون تقلید میکردم.
همین خوردن مشروب رو هم چند وقت پیش بهاش در میون گذاشتم بعد از فهمیدن موضوع کلی بهم بد و بیراه گفت و حرف از طلاق زد و گریه میکرد، من که از خنده ترکیدم گفتم برای این موضوع بیارزش گریه میکنی؟ اگر ضرر داشته باشه یا بقول تو حروم باشه گناهش گردن من به کسی ربطی نداره. هیچی نمیشه نترس. تازه باید از من ممنون باشی که من انقدر با تو صداقت دارم و اومدم بهات در میون بزارم میتونستم در خفا بخورم و اصلا هم چیزی بهت نگم! تا اینکه آروم آروم براش جا افتاد و یک مسئله پیش پا افتاده شد.
دوتا بچه کوچیک هم به لطف سنت محمد هم زدم که الان خیلی پشیمونم هم از وضعیت بد فرهنگی و هم اینکه تو دست و پان :e416::e416::e416: هر چند که من براشون کم نزاشتم و هیچوقت همچین حسی رو بهشون منتقل نکردم و به زنم گفتم تربیت اینها به عهده من اصلا حرفی از اسلام و دین بهشون نزن نمیخوام مثل ما دین رو به ارث ببرن خودشون بزرگ میشن و انتخاب میکنند
و اما مشکل من حجاب زنم هستش این یکی حل بشه فکر کنم دیگه مشکل خاصی نداشته باشم.
من دوست ندارم زنم با حجاب باشه دوست دارم لباسای خوش تیپ بپوشه موهاشو بریزه بیرون و آرایش بکنه، تیپ های ناز بزنه که هر کی زن منو ببینه بهم افتخار کنه و مایه خجالتم نباشه.
دیگه همون مسلمونای درحد اسم و مدعی هم حداقل موهاشون رو میریزن بیرون اما زن من با حجاب و چادر :e407:
پیشنهاد بدین باید چیکار کرد؟ فکر کنم اینم راه حل داشته باشه، اما هر چی فکرشو میکنم سخته من دارم توی یک خانواده مذهبی متعصب زندگی میکنم که اگر زنم رو با این وضع ببینن مشکلات من دو چندان میشه هر چند که من کاری به حرفای دیگران ندارم. اما با این حال!
خب من اوایل که ازدواج کردم مسلمان در پیت بودم و حجاب زن برام جزو اولویتها بود اصلا هیچ فکرشو نمیکردم زمانی میرسه که من بیدین و خداناباور میشم، بعد هم به تقلید از سنت پدرانمان گاگولی وار زندگی میکردم و مثل میمون تقلید میکردم.
همین خوردن مشروب رو هم چند وقت پیش بهاش در میون گذاشتم بعد از فهمیدن موضوع کلی بهم بد و بیراه گفت و حرف از طلاق زد و گریه میکرد، من که از خنده ترکیدم گفتم برای این موضوع بیارزش گریه میکنی؟ اگر ضرر داشته باشه یا بقول تو حروم باشه گناهش گردن من به کسی ربطی نداره. هیچی نمیشه نترس. تازه باید از من ممنون باشی که من انقدر با تو صداقت دارم و اومدم بهات در میون بزارم میتونستم در خفا بخورم و اصلا هم چیزی بهت نگم! تا اینکه آروم آروم براش جا افتاد و یک مسئله پیش پا افتاده شد.
دوتا بچه کوچیک هم به لطف سنت محمد هم زدم که الان خیلی پشیمونم هم از وضعیت بد فرهنگی و هم اینکه تو دست و پان :e416::e416::e416: هر چند که من براشون کم نزاشتم و هیچوقت همچین حسی رو بهشون منتقل نکردم و به زنم گفتم تربیت اینها به عهده من اصلا حرفی از اسلام و دین بهشون نزن نمیخوام مثل ما دین رو به ارث ببرن خودشون بزرگ میشن و انتخاب میکنند
و اما مشکل من حجاب زنم هستش این یکی حل بشه فکر کنم دیگه مشکل خاصی نداشته باشم.
من دوست ندارم زنم با حجاب باشه دوست دارم لباسای خوش تیپ بپوشه موهاشو بریزه بیرون و آرایش بکنه، تیپ های ناز بزنه که هر کی زن منو ببینه بهم افتخار کنه و مایه خجالتم نباشه.
دیگه همون مسلمونای درحد اسم و مدعی هم حداقل موهاشون رو میریزن بیرون اما زن من با حجاب و چادر :e407:
پیشنهاد بدین باید چیکار کرد؟ فکر کنم اینم راه حل داشته باشه، اما هر چی فکرشو میکنم سخته من دارم توی یک خانواده مذهبی متعصب زندگی میکنم که اگر زنم رو با این وضع ببینن مشکلات من دو چندان میشه هر چند که من کاری به حرفای دیگران ندارم. اما با این حال!