Mehrbod نوشته: آری، این یکی از بهترین فکرهاییست که این چند ساله دیده بودم!گفته شما از جنبه ضمیرخودآگاه(خودآگاهی،خرد،اراده،منطق) صحیح و معنا دار می باشد. ولی همان طور که می دانید خستگی فرایندی ناخودآگاه است و از این رو
نارجگینی برابر پارسی برای non-linearity یا "غیر خطی" است. بیشتر فرایندهای طبیعی
نارجگینی هستند، برای نمونه آسیب دیدن تَنیک (جسمی) خود یک فرایند نارجگین است.
برای نمونه اگر یک آدم بگوییم از 10 متر بیافتد کمابیش آسیبی نمیبیند، ولی از 15 متر بیافتد یک پایش میشکند، از 16 متر هر دو پایش میشکند، از 17 متر میمیرد!
[ATTACH=CONFIG]779[/ATTACH]
این فرایند در کار کردن، یادگیری و بسیاری جاهای دیگر بچشم میخورد. در فراگیری دانش برای نمونه به آن Learning Curve یا «خم یادگیری» میگویند، چراکه
در آغاز یادگیری چیز زیادی دریافت و فهمیده نمیشود، ولی پس از گذراندن یک گیر آغازین، همه چیز ناگهان روشن و دریافتنی شده و فراگیری شتاب میگیرد.
دانستن فرآیند کمک میکند که اینگونه نشود. زمانیکه شما بدانید یک پروژه چگونه کار
میکند، چشمداشتهای نامنطقی از آن نکرده و میگذارید روند طبیعی خودش را بپیماید.
این اندکی پادشهودین (counter-intuitive) است. برای نمونه هنگام کار کردن بیشتر ما میخواهیم که هر روز یک گام
پیش برویم، هنگامیکه در واقعیت کار شاید دو هفته یک گام هم پیش نرفته، ولی روز 15 ام به اندازه همه دو هفته و بیشتر پیشرفت کند!
با نگرش و فراگیری چگونگی کارکرد سیستمهای نارجگینی میتوان این "شهود" یا intuition را در خود درست کرد.
شاید درک فرایندهای نارجگین در زندگی بتواند در کاهش خستگیهایمان اثرگذار باشد؛ ولی در مقابل قدرت ضمیرناخودآگاه در شرایط طاقت فرسا و پیچیده چندان کارایی ندارد.
Mehrbod نوشته: درباره ضمیر یا نهان ناخودآگاه جای گفتگوی زیادی است.
اینکه چگونه اندیشهها و انگیزههای خودآگاهانه ما در ناخودآگاه بازتاب میابند، و اینکه چگونه ضمیر ناخودآگاه آرزوها و خواستههای ما را به خودآگاهمان میاورد و بسیاری دیگر.
آری، صحیح است!
من سالهاست که پیرامون این جستار در حال پژوهش هستم و در انجمن گفتگو دات کام تلاش نمودم به این جستار هم به طور ویژه بپردازیم؛ ولی شوربختانه در همان ابتدا با گاردگیری برخی از
دوستان مواجه شدم؛ گویا پنداشته بودند که از مفهومی ماوراء الطبیعه سخن می گویم!
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...