09-17-2014, 10:25 AM
البته منم خودم آدم بی هدفی بودم
البته نه اینکه بگم راحت طلب و زیاده خواه بودم، نه من یخورده وضعم خوب بود (ارث پدری)، و بخاطر همین زیاد و زودی دغدغهء شغل و درآمد نداشتم، ولی از اونور هم بچه علاقمند و درسخونی بودم و دنبال خلاف و عیاشی هم نبودم؛ حتی تا همین الانش نه سیگار کشیدم و نه لب به مشروب زدم (ولی اخیرا میخوام مشروب رو یه تستی بزنم اگر فرصت شد )
من خیلی به علم و فناوری مدرن علاقه داشتم؛ بطور کلی به هرچیز پیشرفته و قدرتمندی. رشتم هم کامپیوتر و برنامه نویسیه. اینقدر خوره بودم که سالها بعد از دانشگاه مطالعه کردم و میخواستم همه کاری رو بلد باشم. البته این تلاش هم به نتایجی رسید و میتونم بگم الان یه همه فن حریف هستم، یه آچار فرانسه واقعی! ولی خب بقولی میگن همه فن حریف هیچکاره، الان حکایت من شده که تخصص آماده به کار بازاری توی یک مورد خاص ندارم. اما این کاری که الان دارم و یجا دیگه هم بعد از ظهرها کار میکنم، دوتاشون نیاز به همون یه آدم همه فن حریف و آچار فرانسه داشتم و این مهارت و توانایی های گسترده در این کارها کاملا به دردم خورد، و حتی از برنامه نویسی هم بارها در کارم استفاده کردم با نوشتن سریع برنامه های کوچک ولی هوشمندانه برای حل مشکلات موردی.
حالا یه معضل رشتهء ما اینه که گسترده و پیچیده است و سخت میشه بین تخصص ها و حیطه های مختلفش مرزبندی کرد، بخصوص در کشور ما که اونقدری منابع مالی و انسانی نداریم که تقسیم نقش ها و وظایف یک امر معمول یا حتی شدنی باشه، یعنی مثلا شما میخوای یه سایت درست کنی باید همه یا حداقل چند بخش از اون رو (سمت سرور، سمت کلاینت، امنیت، طراحی، توسعه، گرافیک) رو خودت بلد باشی و خودت انجام بدی، وگرنه به مشکلات جدی برمیخوری که کمترینش پرهزینه درآمدن و صرف نکردن پروژه است. تازه یه بدبختی دیگه هم که رشتهء ما از نظر کاری داره اینه که تغییرات زیاد و سریعی داره. مثلا من سالها طراحی و توسعهء وب یاد گرفتم ولی الان اینقدر استاندارد و فناوری و تغییراتی مثل طراحی برای دستگاههای موبایل و غیره اومده که یجورایی دیگه خسته شدم و عقب موندم. هرچند پایه رو دارم و الان یادگیری من خیلی سریعتر و راحتتره، ولی خب بهرحال وقت و انگیزهء کافی براحتی پیدا نمیشه.
البته نه اینکه بگم راحت طلب و زیاده خواه بودم، نه من یخورده وضعم خوب بود (ارث پدری)، و بخاطر همین زیاد و زودی دغدغهء شغل و درآمد نداشتم، ولی از اونور هم بچه علاقمند و درسخونی بودم و دنبال خلاف و عیاشی هم نبودم؛ حتی تا همین الانش نه سیگار کشیدم و نه لب به مشروب زدم (ولی اخیرا میخوام مشروب رو یه تستی بزنم اگر فرصت شد )
من خیلی به علم و فناوری مدرن علاقه داشتم؛ بطور کلی به هرچیز پیشرفته و قدرتمندی. رشتم هم کامپیوتر و برنامه نویسیه. اینقدر خوره بودم که سالها بعد از دانشگاه مطالعه کردم و میخواستم همه کاری رو بلد باشم. البته این تلاش هم به نتایجی رسید و میتونم بگم الان یه همه فن حریف هستم، یه آچار فرانسه واقعی! ولی خب بقولی میگن همه فن حریف هیچکاره، الان حکایت من شده که تخصص آماده به کار بازاری توی یک مورد خاص ندارم. اما این کاری که الان دارم و یجا دیگه هم بعد از ظهرها کار میکنم، دوتاشون نیاز به همون یه آدم همه فن حریف و آچار فرانسه داشتم و این مهارت و توانایی های گسترده در این کارها کاملا به دردم خورد، و حتی از برنامه نویسی هم بارها در کارم استفاده کردم با نوشتن سریع برنامه های کوچک ولی هوشمندانه برای حل مشکلات موردی.
حالا یه معضل رشتهء ما اینه که گسترده و پیچیده است و سخت میشه بین تخصص ها و حیطه های مختلفش مرزبندی کرد، بخصوص در کشور ما که اونقدری منابع مالی و انسانی نداریم که تقسیم نقش ها و وظایف یک امر معمول یا حتی شدنی باشه، یعنی مثلا شما میخوای یه سایت درست کنی باید همه یا حداقل چند بخش از اون رو (سمت سرور، سمت کلاینت، امنیت، طراحی، توسعه، گرافیک) رو خودت بلد باشی و خودت انجام بدی، وگرنه به مشکلات جدی برمیخوری که کمترینش پرهزینه درآمدن و صرف نکردن پروژه است. تازه یه بدبختی دیگه هم که رشتهء ما از نظر کاری داره اینه که تغییرات زیاد و سریعی داره. مثلا من سالها طراحی و توسعهء وب یاد گرفتم ولی الان اینقدر استاندارد و فناوری و تغییراتی مثل طراحی برای دستگاههای موبایل و غیره اومده که یجورایی دیگه خسته شدم و عقب موندم. هرچند پایه رو دارم و الان یادگیری من خیلی سریعتر و راحتتره، ولی خب بهرحال وقت و انگیزهء کافی براحتی پیدا نمیشه.