قانون و اخلاق اجتماعی میتونه محدودیت هایی برای سکس به وجود بیاره, مثلا قانون سکس با زنان خیابانی رو ممنوع و یا اخلاق اجتماعی خیانت همسران به هم رو محکوم میکنه, اینها رو شاید بتونیم سمت و سو دادن بدونیم. ولی وقتی نیاز به سکس وجود داشته باشه و قدرتی از اون به طور مداوم جلوگیری کنه و تنها راهکار رو ازدواج در نظر بگیره, این سرکوبی میل جنسی هست. میتونه پیامدهای زیادی روی فرد و جامعه داشته باشه و ملموس ترین اونها سکس زدگی هست , سکس معمایی میشه که بخش زیادی از ذهن انسان رو درگیر خودش میکنه و نیروی فکری انسان رو می گیره.
حتی رابطه جنسی بعد از ازدواج نه تنها معنای والایی پیدا نمی کنه بلکه معنای عادی خودش رو هم از دست میده و تبدیل به رابطه ای همراه با اضطراب و گاهی احساس گناه در ناخودآگاه میشه.
البته توی جوامع توتالیتر قدرت سیاسی, عقاید مذهبی و اخلاق اجتماعی به هم وابسته هستند و جایی که قدرت سیاسی حضور نداره, عقاید مذهبی و اخلاق اجتماعی با دامنه نفوذ گسترده تر وجود دارند و میل جنسی رو سرکوب می کنند.

iranbanoo نوشته: این قدرت است که سکس را تحت نظامی دو تایی قرار میدهد:مشروع و نا مشروع-مجاز و ممنوع
پس از ان است که قدرت به سکس نظم میبخشد ودر رابطه با آن رمز گشایی میشود.
در حقیقت طرفداران این مسئله بر این باورند که قدرت همواره سرکوب گر نیست و میتواند مسیر اخلاق جنسی
را تعیین کند و به آن معنا بخشد و برای آن حد و مرز تعیین کند.

سکس به خودی خود هم مرز دارد، هم معنا هم راه!
در سرکوبگری این چیزها پدید نمیایند، تنها بازنویسی و بازمرزیده میشوند.


روی هم رفته سخن نویسنده را من نگرفتم؟ سکس یکی از گرایش‌های درونی ماست و مانند هر چیزی که دیگری که خواهنده
بسیار داشته باشد (طلا، نفت، الماس، پول، زمین، خانه، خوراک، ..) نیروی توانگر میتواند با در بند کردن آن مردم را کنترل کند.

در ایران با دین و قانون‌های همبودین (جامعه) + هنجارهای پوشیده‌تر همبودین آنرا کنترل میکنند، در آمریکا با قانون و هنجار.

اتهام آشفته نویسی به میشل فوکو باز میگردد D
روی هم رفته رابطه ی سکس با قدرت رابطه ای سلبی ست و هر انجا که قدرت به هر نوعی وجود دارد سکس تحت سیطره ی اوست.فوکو عقیده دارد سکس آدمی در هیچ کجای جهان و در هیچ برهه ی زمانی ازاد نبوده و نیست و همواره
تحت تاثیر نیروهای بازدارنده است.
اما در مقابل نظریه ای وجود دارد که قدرت را همواره سرکوب گر نمیداند و معنای ان را از سرکوب متمایز میکند و این رابطه بین سکس و قدرت را رابطه ای طبیعی و اجتناب ناپذیر میداند.
من فکر میکنم اندیشیدن به این موارد خالی از لطف نیست و با بررسی این دو نظریه نه به قوانین و روش های انجام سکس که به مرزهای ازادی و اخلاق و فلسفه ی سکس و قدرت میتوان نظری افکند.
البته منقطع بودن مطالب مرا ببخشایید .قصد داشتم اول نظریه های موافق و مخالف را بیان دارم و در مرحله ی بعد به بررسی انها بنشینیم