10-10-2013, 09:46 PM
کوشا نوشته: برای موجود محصور بین ازل و ابد این زندگی حداکثر صد ساله بقاء محسوب نمی شود مگر اینکه از عقل صرف نظر کرده و انسان را نیز حیوانی چون حیوانات دیگر (نه بیشتر و نه کمتر) ملاحظه کنیم که به حکم غریزه از مرگ گریزان است، .؟؟ اولا مگر ما از یک انسان خاص سخن میگوئیم؟ دوما منظور از عقل صرف چیست و چرا اینجا آمده ؟ سوما اینهم یک سلیقه ی شخصی است ک ب روان یک انسان خاص محدود میشود. دست آخر این ک مطابق تعاریفی ک شنیده ام و خیلی زیادند انسان تفاوتی با حیوان ندارد و فقط تعریف من است ک حدفاصل واقعی بین انسان و حیوان میکشد و آن تعریف خاص اینست: انسان یعنی ضدقدرت. بحث ما اگرچه در حواشی خود ب مواردی مثل انسان کشیده میشود اما در باطن ب "فرد" مربوط است. دنبال پاسخ این سؤال میگردیم ک فرد چیست و آیا وجود دارد؟ شما باید مشخصا اعلام کنید از چه ادعائی دفاع میکنید و فرد وجود دارد یا نه. و پس از آن میپردازیم ب این ک این پاسخ مستلزم پذیرش کدام جهان بینی است و آن بینش هستی را چگونه توضیح میدهد. ب سؤالات برخاسته از بینش خود چه پاسخی خاهد داد. موضوع بقا ک من مطرح کردم نه بقای مورد نظر انسان بعنوان یک موجود زنده (یا انسان با هر تعریفی) است، ک بقا بعنوان ماهیت ماده است. این ک ماده نابود نمیشود و از شکلی ب شکل دیگر در می آید معنی بقای مورد نظر در اینجاست.
نقل قول:سلیقه شخصی و غیر شخصی در کار نیست؛ یک بام و دو هوا معنا ندارد یا باید بپذیریم که انسان به معنای خاص هستیم که در این صورت گریزی از خدا نیستگمانم کلی گوئی و ... بپایان رسیده است. از اینجا ببعد اگر اجازه بدهید دایره را تنگتر میکنیم و با حل کامل این اختلاف ب پیش میرویم. من با این نظر شما مخالفم اما حکم خود را پس از استدلال شما بیان میکنم.
نقل قول:یا اگر خود را در زمره دیگر حیوانات حساب کردیم ارزش این حرفها در حد شعر تنزل می کنداگر موافق هستید مابقی پستها را نادیده بگیرید و نتیجه گیری را ب بعد از تشریح کامل مطلب فوق موکول کنیم. لطفا منظورتان از «انسان» را مشخص کنید و بگوئید چرا گریزی جز خدا ندارد. سپاس