03-30-2017, 08:08 PM
دوست گرامی، نوشتار و استفاده ی مناسب از شعرها در آن خیلی زیبا بود!
تبریک می گویم اگر آن را خودتان نگاشته اید:e303:
من هم معتقدم که سرآمد تمامی ارزشهای اخلاقی، زیبایی ها، ادراک و معنا در نهایت «عشق» است.
اما چند مورد در ارتباط با نوشتار شما لازم دانستم که مطرح کنم:
پس از بازگشت به «اصل خود» چه می شود؟
آیا با عقلانیت می توان به این موضوع نگریست؟ و به پرسش هایی که مطرح کردم پاسخی منطقی داد؟
تبریک می گویم اگر آن را خودتان نگاشته اید:e303:
من هم معتقدم که سرآمد تمامی ارزشهای اخلاقی، زیبایی ها، ادراک و معنا در نهایت «عشق» است.
اما چند مورد در ارتباط با نوشتار شما لازم دانستم که مطرح کنم:
حق گرا نوشته: عشق یک حقیقت واحد است با مراتب متفاوت که در تمام ارکان هستی در جریان است ودر هر مرتبه میتوان نام خاصی بر ان نهاد اما جوهره و باطن ان دوست داشتن و دیگر خواهی و خروج از خود است که ریشه در اصل وخالص وجود دارد و جزء ذات حضرت حق است و همان باعث افرینش و هستی بخشی گردیده و در مرتبه خداوندی با ذات خدا یکی است ودر مراتب پایین تر که جملگی تجلیات همان وجود هستند وعاملی است که به مراتب پایین تر وجود کمک میکند که خود را به مراتب بالاتر رسانده و مجددا به اصل وجود رجوع کنند .یعنی منظور این است که خدا عاشق خود شده و نتیجه ی این عشق، تجلی خودش در جهان است؟
در ازل پرتو عشقت ز تجلی دم زد /عشق پیدا شد واتش به همه عالم زد
پس از بازگشت به «اصل خود» چه می شود؟
آیا با عقلانیت می توان به این موضوع نگریست؟ و به پرسش هایی که مطرح کردم پاسخی منطقی داد؟
حق گرا نوشته: دریافت آن منوط به تزکیه نفس است و با تعلیم و تعلم قابل انتقال نیست.ممکن است در این باره و منظورتان از "تزکیه نفس" بیشتر توضیح بدهید؟
ای که از دفتر عقل ایت عشق اموزی /ترسم این نکته به تحقیق ندانی انست
و اگر عاقلان بدانند که چه لذتی در معرفت شهودی است که بسی فراتر از علم مادی است مطمعنا طالب ان خواهند بود زیرا هر دو در حقیقت علم هستند ولی با دو علم متفاوت
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...