10-02-2012, 08:19 PM
Anarchy نوشته: داستان از این قرار بوده که محمد مشغول عشق بازی با ماریه کنیز حفصه بوده که حفصه سر میرسه و محمد هم سوگند میخوره دیگه نزدیک این کنیز نشه ولی حفصه قول میده که به کسی موضوع رو نگه...اما حفصه ماجرا رو برای عایشه تعریف میکنه و خلاصه شری میشه برای جناب محمد!! بعد از اون بوده که آیاتی در حمایت از محمد نازل میشه که چرا چیزی که ما حلال کردیم رو بر خودت حرام کردی...به زنان هم میگه حواستون به خودتون باشه بخواین دست به یکی کنین، محمد جفتتون رو طلاق میده و میره زن بهتر میگیره!!!
آنارشی جان اگر زحمتی نیست لطفن این رو بچسبان به پست نخست تا کسی که برای بار اول از این جُستار دیدن میکنه در باره اش بدونه
خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری