08-24-2015, 11:49 PM
Mehrbod نوشته: این هم به درد نمیخورد, چنانکه ژیژیک فیلسوف در همین باره نوشته, نمیشود کسیکه از خردسالی از دیگران
زندگیش جدا شده و هیچ دوست و آشنایی و آشناییای در جهان "مدرن" ندارد را پس از اینکه به ١٨
سالگی رسید را به یکباره ول کرده و به او بگویند, «برو در اجتماع مدرن زندگی کن و اگر خوشت
آمد همانجا بمان و دیگر برنرگرد, ولی اگر خوشت نیامد دیگر برای همیشه با مایی», کار نخواهد کرد.
روشنه, این نوجوان هرگز در جامعهیِ مدرن دوام نخواهد آورد, چراکه او مهارتهایِ نیازین برای زندگی
در چنین جامعهای را ندارد. بیشمار چیزهای ریز و درشت هستند که من و شما و هرکس دیگری که در شهر
بزرگ شده از همان کودکی آموختهایم. اینکه چگونه بایستیم, چگونه حرف بزنیم, چگونه درخواست کمک
کنیم, چگونه با دیگران نشست و برخاست کنیم, چگونه با دوستان پسرمان (اگر پسر اید) در پارک کنار
هم نشسته و چند نخ سیگار یا گراس دود کنیم (و آنرا هم دست به دست کنیم), چگونه با
دوستان دخترمان (اگر دختر اید) در کافیشاپ دور هم بنشینیم و در گوش هم پچپچ کنیم و
از کیف همدیگر تعریف کنیم; چگونه با آدمهایِ بیگانه سر سخن را باز کنیم و .. و .. و..
همهیِ اینها نیازمند این میباشند که نوجوان از همان آغاز نوجوانی اینها را خُرد خُرد بیاموزد واگرنه
شوکی که به او پس یکباره آشنا شدن با اینها درون میشود, او را با بیشترین احتمال بسوی "خانه"
و جاییکه او از چند و چون چیزها سردر میاورد, یعنی خویشاوندان "آمیش" اش بازخواهد گرداند.
این خوگرفتی و همراهی با گلّه را نیچه همان «گلّهرانه = Herdentrieb» نامیده
و ازینرو, چه میشوارانه, چه آمیشوارانه, هر دو در خود این گلّهرانگی را همواره دارند.
در کل همه حرفهای شما درست است . اخلاقیات و عادات آدمی در همان کودکی شکل می گیرند خب یکهو آنهم در سن 18 سالگی بخواهید 180 نحوه زندگیتان را تغییر دهید خب اگر نگوییم نا ممکن ولی بسیار بسیار سخت خواهد بود.
اما باید قبول کرد که آدمی هست و سازش پذیری اش!! حتما شما هم افراد زیادی را می شناسید که اهل روستا بودند و تا 18 سالگیشان پایشان را از دهشان بیرون نگذاشته بودند ولی بعد مثلا با قبولی در دانشگاه وارد شهر بزرگی می شوند که نحوه ی زندگی در آن و آدمهایش دقیقا در فاز مخالف وطن آن شخص می باشند. و حتما هم دیده اید که این افراد پس از فارغ التحصیلی زندگی در شهر را به روستایشان ترجیح می دهند!!! یا حتی از شهر هم هجرت کرده و راهی دیار فرنگ می شوند . کسی که تا 18 سالگی پایش را از دهش بیرون نگذاشته بود در مدت کمتر از 5 سال از یک روستایی نشین به یک فرنگ نشین تبدیل می شود!! ولی نکته ای که در زنگی آمیشی مطرح است همین است که خودِ شما فرمودید:
«برو در اجتماع مدرن زندگی کن و اگر خوشت آمد همانجا بمان و دیگر برنرگرد, ولی اگر خوشت نیامد دیگر برای همیشه با مایی
آن آدم روستایی با ادامه زندگی شهری و فرنگی خانواده اش را از دست نمی دهد و می تواند با آنها همچنان ارتباط داشته باشد و از محبتشان بهره مند گردد ولی آن فرد آمیشی باید بین زندگی در اجتماع مدرن و خانواده اش یکی را برگزیند!!! خب معلوم است که اکثریت آمیشی ها اگر در دنیای مدرن دلبسته ی کسی نشوند و جفتشان را نیابند ، با اشتیاق به نزد خانواده اشان باز می گردند.