01-01-2014, 09:32 PM
کوشا نوشته: مشخص شد که نخوندی
برو بخون
نترس چیزی از دست نمی دی !
در ضمن حرف من رو هم نفهمیدی.
برادر کوشا ، خود برادران مسلمان هم در پاسخ به این سوال موندن !! بر مبنای آیات قرآن :
خلق
نقل قول:1- از دیدگاه دینی كلامی؛ خَلْق، از این دیدگاه در معنای آفریدن و ایجاد كردن به كار میرود و آن دارای دو معنای مطلق و نسبی است:
الف) خلق مطلق: و آن عبارت است از صِرف الایجاد یا خلق از عدم (= آفرینش از هیچ) كه صفتی است خداوندی و كرداری است ویژۀ حق تعالی. خلق در این معنا همان ابداع، یعنی آفرینش موجودات مجرد است، یعنی موجوداتی كه نه در مادهاند و نه در زمان و به اصطلاح فلاسفه مسبوق به ماده و مدت (=زمان) نیستند ابداع از دیدگاه متكلمان به پدید آوردن شیء بدون استفاده از اصل یعنی بدون استفاده از چیزی دیگر به عنوان اساس و بنیاد و نیز بدون تقلید كردن از یك نمونه (الگو) تعبیر میشود و چنانكه
به دلیل« خَلَقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ »[1]
به معنی اِبداع زمین و آسمان از سوی خداست. نیز آیۀ شریفۀ« بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ »[2]
تأییدی بر كاربرد خلق است در معنای ابداع، چرا كه تنها خدا قادر به ابداع است و ماسوی الله چنین قدرتی ندارند.« أَفَمَن یَخْلُقُ كَمَن لاَّ یَخْلُقُ أَفَلا تَذَكَّرُونَ »[3]
ب)خلق نسبی: و آن عبارت است از ایجاد شیء ازشیء، یعنی پدید آوردن چیزی از چیزهای دیگر كه به منزلۀ مواد و مصالح به شمار میآیند. چنان كه مراد از خلق در آیۀ
یا« خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ »[4]«خدا انسان را از نطفه آفرید»
بیانگر ایجاد شیء (=انسان) از شیء دیگر (=نطفه یا چكیدۀ گل) است.« خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ »[5]«خدا انسان را از چكیدۀ گِل آفرید»
این گونه خلق كه در زمان و مكان صورت میگیرد و به اصطلاح مسبوق است به ماده و مادت (=زمان) همان است كه چون از سوی خداوند صورت پذیرد، در اصطلاح فیلسوفان از آن به احداث و از آفریدههای مسبوق به ماده و مدت (= موجودات مادی) به محدثات تعبیر میشود، چنانكه چون از آفرینش موجودات مسبوق به ماده و نه مسبوق به زمان (=مدت) سخن برود- یعنی از خلق افلاك- از آن به تكوین یا اختراع تعبیر میگردد.
از آنجا كه متكلمان برخلاف فلاسفه آفرینش هر قسم از موجودات را با اصطلاح خاص بیان نمیكنند و اصطلاحاتِ بیانگر آفرینش، مثل ابداع و تكوین و احداث و اختراع و همانند آنها را – به صورت مترادف و در مفهوم خلق و ایجاد به كار میبرند، طبیعی و بدیهی است كه خلق از دیدگاه آنان در دو معنای خاص (=مطلق= ابداع) و عام (=نسبی= احداث و تكوین یا اختراع) به كار رود و آفرینش تمام حوزههای هستی، یعنی حوزۀ مجردات، حوزۀ افلاك و حوزۀ موجودات مادی را بیان كند.
پس بر خلاف حرف شما ، ظاهرا خدا از عدم هم قادر به خلق بوده !! اما این آیات دشواری فلسفی ایجاد میکنه و ظاهرا الله حواسش نبوده!! پس نیاز به ماله کشی هست :
نقل قول:3- از دیدگاه فلسفی؛ در فلسفۀ اسلامی ایجاد شیئی از شیئی دیگر و با ایجاد مسبوق به ماده و مدت، «خلق» نام دارد و هر امر ممكن الوجودی جز خداوند، فعل و معلول او به شمار میرود و بیواسطه یا باواسطه یا با چند واسطه به او مرتبط میشود. نخستین صادر از خدا یك عقل است. این عقل به خودی خود ممكن و به وسیله مبداء نخستین واجب است. این صدور یا فیض، نخستین انگیزۀ صدور بقیۀ موجودات است و پس از وجود او مخلوقات دارای انقساماتی از قبیل مادی مجرد و مجرد عقلی و مثالی میگردند. موجودات و مخلوقات جهان از حیث فلسفی، «ممكن»اند، یعنی دارای وجودی كه از ناحیۀ ذات، مستقل و قائم به خود نیست بلكه وجودش به غیر است از این رو هرگاه نظر به ذات، آن باشد، وجودش مستقل است، نیز وجودش، مساوق با وحدت است ولی اگر با توجه به غیری كه وجودش از او است در نظر گرفته شود، ایجاد است نه وجود، و آن غیر، موجود او خواهد بود. همین وجود به اعتبارات گرفته دیگر مخلوق و مظهر رحمت الهی نیز هست، پس هستی و نیستی( وجود و عدم) دو امر زاید بر موجود و معدوم نیستند بلكه خود موجود و معدوماند؛ اما وهمِ انسان چنین میپندارند كه هستی و نیستی دو صفت راجع به موجود و معدوم هستند. [6]
حالا پیدا کنید پرتقال فروش را !!
ببینید خودشون هم دچار درگیری و اختلاف برای ماله کشی شدن :
آیا ممکن است که از نیستی، چیزی بوجود بیاید؟ - گنجینه پاسخها - اسلام کوئست - مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعی
نقل قول:مسئله خلقت از نیستی، یکی از مباحث مهم کلامی، فلسفی و روایی است. نخست تذکر این نکته ضروری است که این بحث یکی از شاخههای بحث دیگری با عنوان حدوث و قدم عالم است. اندیشمندان اسلامی همگی اتفاق نظر دارند که عالم، قدیمِ ذاتی نیست، بلکه حدوث ذاتی دارد؛ زیرا قدیم ذاتی بودن عالم، با بینش توحیدی سازگار نیست. متفکران اسلامی در عین اتفاق بر حدوث ذاتی عالم و قدیم ذاتی نبودن آن، در حدوث زمانی عالم اختلاف نظر دارند: اکثر متکلمان اسلامی عالم را حادث زمانی میدانند؛ اما بیشتر فیلسوفان مسلمان حدوث زمانی را در مورد عالم بیمعنا می دانند؛ زیرا زمان یکی از ابعاد عالم ماده است؛ بنابر این معنا ندارد که زمانی بدون ماده داشته باشیم. البته پس از بحث حدوث و قدم در مورد کل عالم(ماسوی الله) در مورد عالم ماده نیز این سؤال مطرح میشود.
فیلسوفان مسلمان به همان دلیل که حدوث زمانی را در مورد عالم بیمعنا میدانند، در مورد عالم ماده نیز حدوث زمانی را بیمعنا میدانند. البته برخی از فیلسوفانی که حدوث زمانی عالم ماده را نمیپذیرند، در مورد ازلیت عالم ماده حکم قطعی نمیدهند، بلکه به صورت یکی از دو احتمال بیان میکنند. بعضی از فیلسوفان مسلمان با توجه به ضرورت دوام فیض الهی، عالم ماده را نیز ازلی میدانند.در هر صورت همه اندیشمندان اسلامی، پس از پرداختن به مسئله قبلی باید به این پرسش مهم پاسخ دهند که آغاز خلقت چگونه است؟ آیا خلقت از نیستی آغاز شده است یا از هستی؟
این سؤال یکی از پرسشهای دشواری است که پاسخ به هر دو طرف آن با بن بست روبرو میشود؛ زیرا اگر گفته شود عالم از هستی خلق شده، مشکل این است چیزی که وجود دارد، چگونه دوباره بهوجود میآید و اگر از نیستی به وجود آمده است؛ نیستی و عدم چگونه میتواند منشأ هستی شود؟! این مسئله زمانی جدی میشود که روایات متعددی مسئله خلق از عدم را مطرح کردهاند. بنابر این تمام اندیشمندان اسلامی با اختلاف نظرهایی که دارند، باید به این پرسش پاسخ دهند؛ یعنی هم اندیشمندانی که عالم را حادث زمانی میدانند باید به این پرسش پاسخ دهند که خلقت ابتدایی از هستی بوده، یا از نیستی؟ و هم اندیشمندانی که عالم را حادث زمانی نمیدانند باید به این مشکل پاسخ دهند.