نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان به پارسیک
#3

یادگیری
داستانی كوتاه به پارسی پاكیزه تر.

روزی پسری نزد "شیوانا" آمد و به او گفت که یکی از افسران شاهنشاهی، رنج آفرین او و خانواده اش شده است و هر روزبه شیوه ای آن ها را می آزارد. پسر جوان گفت که افسر سپاه شاهنشاهی رزم آوری بسیار جنگ آزموده است و در سراسر سرزمین شاهنشاهی کسی تیز تر و پر شتاب تر از او فـَـند های رزمی را بكار نمی گیرد. از همین رو هیچ کس یارای نبرد با او را ندارد. نام این افسر "رخش آسا" است... و آنچنان جنبش های رزمی را به تندی انجام می دهد که هـتـّـا نیرومند ترین رزم آوران هم در برابر تندای زدوكوب او کم می آورند. من چگونه می توانم از خودم و پرده ی خانواده ام در برابر او پدآفندم؟!

شیوانا لبخندی زد و گفت:" او را به نبرد فراخوان و در نبردی مردانه او را سرجایش بنشان!"

پسر جوان لبخند تلخی زد و گفت:" چه می گویید؟! او "رخش آسا" است و تندتر از رخش، كوبش خود را فرود می آورد. من چگونه می توانم بتندی به او كوبشی بزنم؟!"
...
شیوانا با همـان گفتار آرام و استوار خود گفت:" او را به نبرد فراخوان و در نبردی مردانه سر جایش بنشان! برای برزش كوبیدن "رخش آسا" هم، فردا نزد من آی تا به تو راه تندتر جنگیدن را بیاموزم!"

فردای آن روز پسر جوان جامه ی برزش رزم به تن کرد و روبروی شیوانا ایستاد. شیوانا از جا برخاست به آهستگی دستانش را بالا برد و با چرخش همزمان پیكر و دست و سر و کمر و پاهایش ژست مردی را گرفت که می خواهد به پسر جوان كوبشی بزند. اما شگرف اینجا بود که شیوانا فنـد كوفتن را با تندی بیش از اندازه کم و كمابیش هیچ، انجام داد. یک زَنـِش شیوانا به چهره ی پسر نزدیک یک تسو بدرازا کشید. پسر جوان نخست مات و سرگشته به این بازی آهسته ی شیوانا خیره شد و سپس بی هیچ نگرشی، در گوشه ای نشست. یک تـَسو دیرتر، هنگامی که نمایش فنـد شیوانا به پایان رسید، شیوانا از پسر خواست تا با تندای بسیار کمتر از او همان فند را انجام دهد .

پسر با پرخاش فریاد زد که هماورد او تیز ترین رزمنده ی سرزمین شاهنشاه است. آن گاه شیوانا با این جنبش آهسته و لاک پشت وار می خواهد روش نبرد با " آذرخش" را آموزش دهد؟!؟ اما شیوانا با دل استواری به پسر گفت که این تنها راه نبرد است و او چاره ای جز فرمانبـُرداری ندارد."

پسر به ناچار جنبش رزمی را با تندایی بسیار بسیار اندك ورزید.

یک جنبش چرخیدن که درهنجار، در بخشی از یك دم انجام پذیر بود به دستور شیوانا در دو تسو انجام شد. روزهای دیگر نیز شیوانا فند های نوینی را با همین شیوه، یا همـان ورزیدن فند ها و جنبش های چنددَمی در چند تسو آموزش داد. سرانجام روز نبرد فرا رسید. پسر جوان در برابر افسر شاهنشاهی ایستاد و از او خواست تا دست از سر خانواده اش بردارد. افسرخشمگین بی هیچ سخنی دست به شمشیر برد و به سوی پسر جوان تگ آورد. اما در برابر چشمان شگفت زده سربازان و مردم دهکده پسر جوان با چالاكی و تندی باور نکردنی، سر و روی افسر را زیر زدوكوب خود گرفت و در یک چشم به هم زدن "رخش آسا" را بر زمین کوبید.

همه در شگفت شدند و افسر شاهنشاهی ترسان و شرم زده از دهکده گریخت. پسر جوان نزد شیوانا آمد و از او راز تندوتیزی خود را پرسید. او به شیوانا گفت:" ای استاد بزرگ! من که همه ی فند ها را آهسته ورزیدم، چگونه بود که هنگام رزم راستین، این چنین تند رزمیدم؟"

شیوانا خندید و گفت:" تک تک وندهای پیكر تو در برزشهای آهسته، همه ی ریزه كاری های فرم های نبرد را ازبر کردند و با زمان بسنده، ریزه کاری های تک تک فند ها را برای خود واكاویدند. اینگونه هنگام رزم راستین، پیكر تو رها از همه چیز، ریزمندانه می دانست چه جنبشی را به چه شیوه ی درستی باید انجام دهد و به گونه ی خودکار آن جنبش را با بیشترین تندا انجام داد. بدرستی، تندای انجام فند های تو به انگیزه ی برزش آهسته ی آن بود. هرچه برزش آهسته تر باشد، تندی كار در سامه های راستین بیشتر است. در زندگی هم، اگر می خواهی بهترین باشی باید سراسیمگی و شتاب را کنار بگذاری و همه ی فند ها را نخست به شیوه ی آهسته فراگیری. تنها با شكیبایی و بردباری و تندای پایین است که می توان به تندترین و پیچیده ترین كردوكار های زندگی چیره شد. راز كامیابی آنهایی که تند ترین هستند همین است. برزش آهسته و پیوسته. به همین سادگی!"
AS
  • رخش = برق
  • كوبش = ضربه
  • سامه ها= شرایط
  • درهنجار = در حالت معمولی (نورمال)
  • برزش= تمرین
  • تسو = ساعت
  • تگ = حمله


همین داستان به "فارسی" در نشانی زیر:
http://dastanak.com/1390/08/09/post-421/

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ


پیام‌های این موضوع
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 06-21-2012, 11:21 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 06-21-2012, 11:26 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 06-21-2012, 11:44 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 06-21-2012, 11:54 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 06-22-2012, 12:04 AM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 06-22-2012, 01:01 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 06-22-2012, 01:06 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 09-30-2012, 11:49 AM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 09-30-2012, 01:37 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 09-30-2012, 01:42 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 09-30-2012, 05:06 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 11-05-2012, 11:11 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 11-12-2012, 05:22 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 11-14-2012, 01:29 AM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 11-26-2012, 03:09 AM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 12-03-2012, 03:33 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 12-26-2012, 12:59 AM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 03-29-2013, 11:02 PM
داستان به پارسیک - توسط Mehrbod - 04-22-2014, 01:23 PM
داستان به پارسیک - توسط Dariush - 04-22-2014, 01:57 PM

موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
آخرین ارسال توسط solo
07-05-2016, 06:09 PM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان