shirin نوشته: نه میلاد یادم نمیاد.
احتمالن صرف نمیکند که یادتان نمی آید .
ولی باقی کاربران یادشان است .
نقل قول:با این مقدمهای که چیدهاید و هنوز وارد میدان نشده اقدام به تخریب شخصیت مخالف خود کردهاید (که یا سادیست هستید یا چاق و بازنده که با من مخالفید) توقع نداشته باشید کسی شما را جدی بگیردمن این پست رو بار اول هست که دارم میبینم و حیف که امیر نیست که اینو بهش بگم:
"با اون بولدوزری که روی شخصیت من میرفتی انتظار ترول بازی هم نداشتی و فقط جواب های جدی میخواستی؟!"
what a demanding partner :)))
Tacitus-
Dariush نوشته: حقیقت آن است که من تصمیم گرفته بودم که مدتی به این مباحث نپردازم تا قدری از شدتِ تنشهایی که باعثِ ایجاد اختلافاتی [یا کینههایی]شده بودند، کاسته شود، اما زمانی که امیر گرامی رفتند(که به گمانم تا حدی از تبعاتِ همین بحثها نیز بود) و صادقانه بگویم که به پاسِ همهی آن چیزهایی که از ایشان آموختم و همچنین به جهتِ اینکه مشخصا من در برابرِ آنچه درست میدانم خود را مسئول میدانم، تصمیم گرفتم تا زمانی که اینجا هستم و مدیرانِ سایت به من اجازه میدهند به این موضوعات بپردازم. اگر کسی نوشتههای مرا نمیتواند تحمل کند میتواند آنها را نخواند، چرا که زین پس برایم کمترین اهمیتی ندارد که دیگرِ هموندان در موردم چه میاندیشند یا چقدر منفور هستم و هیچ ملاحظهای برای گفتنِ آنچه درست میدانم نخواهم داشت
داریوش جان بسیار جای خوشحالیست که از نوشتن نظامندت در اینباره میشنوم.حقیقتش من هم علاقمند شدهام به مطالعهیِ هر چه بیشتر و نوشتن دراینباره.حقیقت شگفت انگیز این است که امروزه نقدِ اسلام بسیار آسانتر از نقد زنمحوری شده و حتی در فضای مجازی پارسی هم سخن گفتم از آن از هر طرف مورد هجمهیِ همه جانبه و سانسور قرار میگیرد.
در مورد رفتن امیر گرامی هم اتفاقا برای من و دوستان هم این دیدگاه پدید آمده بود که علت رفتنش داستان اعتراض و حملهیِ اخیر و به او بوده و برای اینکه پیرامون امنیت و دادنِ دادهیِ شخصی و ... راحتتر باشد در فضای خصوصی از او علت جویا شدیم، آنجا امیر گرامی اطمینان داد که موضوع دلخوری نبوده و اتفاقا توضیح داد که در کل بازخوردی که در این مدتِ نوشتنش گرفته بسیار راضی بوده و اثربخشی آن امیدوارش کرده.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
undead_knight نوشته: "قربانی حقیقی نه زنان، بل مرداناند"
البته من اصولا به نیت داریوش عزیز شک ندارم و این مخفی کردن رو عمدی نمیدونم ولی خب جدای اینکه نتیجه گیری این پزوهش به هیچ وجه این نبود.
Differences in Frequency of Violence and Reported Injury Between Relationships With Reciprocal and Nonreciprocal Intimate Partner Violence
از اونجایی که همچنان در پریود مغزی به سر میبرم و حوصله بحث هم ندارم به دوستان جویای حقیقت خوندن بخش DISCUSSION پزوهش توصیه میشه;)
به جای ارجاع دادنِ خوانندگان به نوشتهای طولانی، بدونِ اشاره به اینکه کجای پژوهش دقیقا موردِ نظر است، چه نکتهای از آن باید مورد توجه قرار گیرد، کجای حرفِ مرا نقض میکند... به بخشهایی از این پژوهش به طور مستقیم میپردازم و چند پژوهشِ دیگر را نیز ذکر میکنم. لازم به ذکر است که در تقریبا همهی پژوهشهایی که از این دست انجام میشود، قربانیانِ خشونتِ خانگی را تنها زنان در نظر میگیرند و اصولا کسی به مردان در این مورد وقعی نمینهد، به همین دلیل است که میبینیم به جای اینکه در موردِ خشونت علیه مرد و زن و خشونتی که از سوی مردان و زنان است تواما و بدون پیشفرض آمارگیری کنند با آمارهایی چون «فلان درصد از زنان در ایالتِ فلانِ آمریکا خشونتِ خانگی را تجربه کردهاند» مواجه میشویم؛ اولین دلیلِ چنین چیزی این است که پیش فرضِ غیرقابل تشکیک و تقریبا تابوشده این است که :«خشونت را تنها مردان مرتکب میشوند و زنان نیز تنها قربانیانِ خشونتِ خانگی هستند» و به همین دلیل است که یافتنِ آمارها و پژوهشهای منصفانه و همهجانبه در این مورد کاریست دشوار.
اما در موردِ این پژوهش. من نیز موکدا به دوستان پیشنهاد میکنم این پژوهش را به طور کامل مطالعه کنند. اما برای آنان که اندکی کمحوصله هستند نکاتِ مهمِ آن را خلاصهوار خواهم گفت. نخست آنکه آندد درست میگویند، نتیجهگیریای که در انتهای پستِ من آمد، از خودم بود و نتیجهگیریِ خودِ پژوهش نبود اما از این پژوهش مشخص نیست که مثلا خشونتِ دو طرفه دقیقا با چه میزان صدمه، به تفکیکِ جنسیت از هر کدام منجر شده و تنها گفته شده که هرجا که خشونتِ یکی از دو پارتنر با پاسخِ دیگری همراه بوده، از حالتِ خشونتِ دوطرفه خارج خواهد شد. اما در همان بخشی که آندد به آن اشاره کرده، یعنی Discussion به این مطالب توجه بفرمائید:
نقل قول:Our findings that half of relationships with violence could be characterized as reciprocally violent are consistent with prior studies.8[SUP],[/SUP]9[SUP],[/SUP]11 We were surprised to find, however, that among relationships with nonreciprocal violence, women were the perpetrators in a majority of cases, regardless of participant gender. One possible explanation for this, assuming that men and women are equally likely to initiate physical violence,20 is that men, who are typically larger and stronger, are less likely to retaliate if struck first by their partner. Thus, some men may be following the norm that “men shouldn’t hit women” when struck first by their partner. A different explanation is that men are simply less willing to report hitting their partner than are women.21
This explanation cannot account for the data, however, as both men and women reported a larger proportion of nonreciprocal violence perpetrated by women than by men. One might be tempted to think that men who perpetrate violence in nonreciprocal relationships are the traditional male “batterer.” However, the data were not consistent with this representation; women who were victims of nonreciprocal violence experienced less violence and a lower likelihood of injury than did women who were victims of violence in reciprocally violent relationships. Some have suggested that survey studies, such as this one, likely exclude the more severely abused women typically studied in clinical settings.22 Thus, our findings may represent 1 form of partner violence—what Johnson23 has called common couple violence or situational violence—that is likely to be found in broader population samples rather than in clinical samples.
In analyses of reports of violence frequency and injury occurrence, 2 clear findings emerged. First, perpetrators who were men were more likely to inflict an injury on a partner than were those who were women, regardless of reciprocity status. This replicates findings in the literature at large that women are more likely to be injured by partner violence than are men.1[SUP],[/SUP]7 Second, relationships with reciprocal violence resulted in more frequent violence (by women only) and a greater likelihood of injury caused by both male and female perpetrators. Reciprocal violence was more dangerous for the victim, both men and women, than was nonreciprocal violence. In fact, men in relationships with reciprocal violence were reportedly injured more often (25.2%) than were women in relationships with nonreciprocal violence (20.0%); this is important as violence perpetrated by women is often seen as not serious.10 An important caveat to these findings is that we do not know the extent or severity of the injuries reported, only that they were reported to have occurred.
These findings highlight the importance of considering relationship violence in the context of the relationship. Many authors have noted that research and prevention should begin to shift away from the sole focus on violence by men against women given the accumulation of data indicating that partner violence is perpetrated by both men and women.10[SUP],[/SUP]20 The data presented here suggest that it is critical to begin to study some of the relationship processes that contribute to reciprocal partner violence as those are most likely to result in injury.
اگرچه این نتیجهگیری را نمیتوان ارائه داد، اما میتوان این توضیح را داشت که مردان به سببِ قدرتِ بدنیِ بیشتر و از ترسِ آنکه به پارتنرِ خود صدمه وارد کنند، معمولا خشونتِ زنان را پاسخ نمیدهند و یا اینکه اساسا مردان خشونتهایی که علیه آنان اعمال میشود را به جایی گزارش نمیدهند. این توضیحیست که پژوهشگرانِ متعجب در توجیهِ آمارِ بیشترِ خشونتهایی که از سوی زنان به صورتِ یک طرفه اعمال میشوند، ارائه میدهند.
در پاراگرافِ دومِ این بخش آمده که خشونتهای یک طرفه در اکثرِ موارد از سوی زنان بوده است و اینکه زنانیکه خشونتِ یکطرفه را تجربه کردهاند صدماتِ کمتری را نسبت به آنانیکه خشونتِ دوطرفه را تجربه کردهاند ، دریافت کردهاند. خب اکنون این چه چیز را مشخص میکند؟ فعلا این را همچنان به خاطر داشته باشید که 49 درصد از خشونتها دوطرفه هستند و 70 درصد از خشونتهای یک طرفه را زنان مرتکب میشوند.
در پاراگرافِ سوم آمده است که به نظر میرسد زنان در خشونتها صدماتِ بیشتری میبینند و این همان چیزیست که من در پستِ پیشین نیز گفتم (یعنی هیچ مخفی کردنِ حقیقتی در کار نبوده). اما در ادامهی همین پاراگراف گفته شده که خشونتهای دوطرفه خطرناکتر از خشونتهای یکطرفه است و مردان در این خشونتها صدماتِ بیشتری میبینند (مردان 25 درصد و زنان 20 درصد).
اکنون من دقیقا نمیدانم کجا مخفی کردنِ بخشی از حقیقت را انجام دادهام؟
در پستهای بعدی چند تحقیق و آمارِ دیگر را نیز ارائه خواهم نمود.
shirin نوشته: 17 - نژاد پرستی ، استفاده از کلمات تحقیر آمیز، نوشتن جوک، علیه هر قوم (ترک ، فارس ، لر ، کرد ، عرب)، هر ملیت (ایرانی، انگلیسی، اسپانیایی) ، عرب ستیزی ، یهود ستیزی و در کل انسان ستیزی و همچنین انکار هر گونه نسل کشی از جمله نسل کشی ارامنه ، هلوکاست و مواردی از این قبیل ، جرم و قابل پیگیری هستند .(تخلف درجه یک)بدیهیست نقد ، هجو یا تمسخر آموزه های ادیان و مکاتب محتلف در این حوزه قرار ندارند و جرم محسوب نمیشوند.زن ستیزی هم جرم هست یا زنها جز انسانها محسوب نمیشن و هر گونه زن ستیزی و توهین بهشون و ترویج افکار زن ستیزانه و دروغ پراکنی علیه شون آزاد هست؟
در زمینه ی زن ستیزی من جستاری رو دیدم که دوستان لطفشون رو شامل زنان کرده بودند
کاملا با شما موافقم
نقل قول:The women’s movement brought initial attention to the problem of partner violence directed at women and to the need for funding to address that problem.6 Much of the initial research on IPV was conducted with severely abused women and supported the assumption that IPV is primarily perpetrated by men against women. Data is mounting, however, that suggests that IPV is often perpetrated by both men and women against their partner.7[SUP],[/SUP]8[SUP],[/SUP]9 It is also becoming recognized that perpetration of IPV by both partners within a relationship is fairly common. This phenomenon has been described with terms such as mutual violence, symmetrical violence, or reciprocal violence. Here we use the terms reciprocal and nonreciprocal to indicate IPV that is perpetrated by both partners (reciprocal) or 1 partner only (nonreciprocal) in a given relationship. Reciprocity of IPV does not necessarily mean that the frequency or the severity of the violence is equal or similar between partners.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Alice نوشته: من پُستهای این جُستار را نخواندم؛ فقط اگر مطلبی تکراری بازگو میکنم توجیهم بکنید.
توضیح داده شده در بالا که این ویرایش شدهیِ قوانین کپی پیست شدهیِ اولیه است،در متن اولیه بطور اخص نام اقشار مختلف از جمله زنان آورده شده بود که من شخصا حذفش کردم.
بالاتر دوستان (شهریار گرامی) به گنگ بودن همین کلمهیِ انسانستیزی اشاره کردند و پیشبینی کردند که بانوان سایت آنرا برای سانسور دستاویز قرار خواهند داد.ما هم گفتیم که حق با ایشان است و آن واژه کارکردی جز برای سوء استفاده نخواهد داشت و حذفش خواهیم کرد.
Alice نوشته: توجیه بکنید.شما به حملههایِ تیپیک زنانه بدون اهمیت دادن به حقیقت و دانستن موضوع ادامه دهید !!
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Alice نوشته: من پُستهای این جُستار را نخواندم؛ فقط اگر مطلبی تکراری بازگو میکنم توجیهم بکنید.توجیه :
قانون هفده تارنما:
یکمین پُست امیر گرامی در جُستار زنستیزی عفونی:
توجیه بکنید.
نقل قول:در اینجا به بانوان گرانقدر انجمن نشان میدهم تفاوت میان طرح منطقی یا عاطفی مسائل حقیقی مردان، نقد تاریخی، فلسفی و علمی فمینیسم و تلاش برای اصلاح روابط میان زن و مرد در هر دو جامعهی سنتی و مدرن با مدلی بجز همان ِ فمینیسم چه تفاوتهایی با «زنستیزی» دارد. بجز این پست، باقی پیامهای این جستار به شدت ضدزن، توهینآمیز و زهردار خواهند بود. این البته به این معنی نیست که حقیقت نخواهند داشت، بالعکس، حقایقی خواهند بود بیپرده پوشی و رعایت هیچ عنصر ثانوی، مطرح شده با لحنی تحریکآمیز، موهن و عامدانه سختگیر. این جستار را گشودم تا نشان بدهم هیچکدام از مکانیزمهای تحقیر و خجالتدادنی که توسط زنان این انجمن برای ساکت کردن منتقدان فمینیسم اتخاذ شده نه فقط جواب نداده و نمیدهد، بلکه مرا چنان پایبند به درستی مسیری که در آن گام گذاشتهام کرده که حاضرم برای تداوم حرکت استوار در آن تمام اعتبار شناسهی Amir2591 را بیدرنگ به زبالهدانی بیاندازم و فدای بیان بیملاحظهی حقیقت بکنم. اگر ما قادر نیستم اینجا که محیطیست مجازی و متشکل از آدمهای ناشناس از ترس برچسب خوردن و رنجاندن عواطف این و آن حقایق را به زنپسندترین شکل ممکن ارائه بکنیم یا یکسره مسکوت بگذاریم تا مبادا، به راستی به بد مرحلهای از تکامل فرهنگی انسان رسیدهایم..این همان راهکاریست که دیگرِ بانوانِ این انجمن به جای پرداختن به گفتههای من و توجه به نکتهای که در پسِ عبارتِ «مردسالارِ زنخوار» وجود دارد، اعتراض میکردند که فلانی چرا خود را زنخوار نامیده؟ پیشنهاد میکنم به جای آنکه به این بپردازید که امیر نوشتههای خود را چگونه توصیف کرده، به خودِ نوشتهها (در همان جستار) بپردازید.
کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان