06-13-2011, 01:40 PM
بهمنیار نوشته: فیلمی 2008 نمایش داده شد به نام (The Day the Earth Stood Still) که در آن انسان های فضایی تصمیم می گیرند نسل بشر را نابود کنند کسی به زمین می آید و می گوید برای نجات زمین آمده روشن می گردد برای نجات زمین نه نجات انسان ها آمده است. در جایی از فیلم گفته می شود کارهایی که شما می کنید نه تنها به خودتان بلکه به دیگران بیرون از زمین نیز آسیب می رساند برای همین باید نابود شوید. دشواری در این فیلم در این دیالوگ است. کتاب ارزش و خوبی در جهان بدون خدا پیش از این فیلم نوشته شده فیلم را واکاوی نمی کند ولی می توان با پایه هایی که کتاب از اخلاق می سازد این فیلم و به ویژه این دیالوگ را بررسی نمود. من بخشی از سرآغاز کتاب را می آورم گمان کنیم خدایی نیست. آیا این بدین چم است که زندگی انسان بدون معنای است، و اندیشه بد و خوب، درستکاری و بدکاری، خوبی و بدی جایی ندارند، و هیچ ناگزیری اخلاقی نیست- پس مردم هرچه خواستند، می توانند انجام دهند؟ اریک ج. ویلنبرگ باور دارد چنین دیدگاهی سراسر نادرست است، و در این کتاب می گوید چرا. وی می گوید حتی اگر خدا نباشد، زندگی انسان دارای معنی هست، ناگزیری های اخلاقی داریم، و میشود درستکار بود. آشکار است، نویسنده، خوبی در جهان بدون خدا را ناهمسان با خوبی در جهان ترسایی دیده و دیدگاه های طبیعت گرایی از فروتنی، نیکوکاری و امید را گسترش می دهد. چشم انداز اخلاق در جهان بدون خدا ناهمسان با چشم انداز اخلاق در جهان مسیحیت است، که در واقع آن هست. ارزش و خوبی در گیتی بدون خدا گشتی در نشانه های کانونی این سرزمین در حال کاوش می باشد. ---- نمی توان نابود نمودن انسان ها را در فیلم با اعدام یک تبه کار همسنجی نمود.
بهمنیار گرامی ، من اون فیلم رو دیدم - ولی میشه نابود کردن انسانها در اون فیلم رو با نابود کردن جمعیتی کوچک از انسانهای بیگناه برای حفظ جمعیتی بسیار بزرگتر از انسانهای بیگناه مقایسه کرد که در این صورت آن عمل اخلاقی است .
خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری