12-29-2011, 02:14 AM
Russell نوشته: مقصود من عبارات غیر رسمی و خودمانی هستند که بتوانند احساسات را منتقل کنند.
در گفتمان غیر رسمی بسیاری از موارد بالا را نمیتوان غیر سکولار بیان کرد.
مثلاً:روانشان شاد میشود روحش شاد.
آرزوی صبر و سلامتی برای شما دارم میشود،انشالله خدا بشما صبر بده
این مشکل در زبان انگلیسی هم تاحدودی هست،البته اصطلاح رایج I'm sorry است که من بسیار دوست میدارم.ولی مثلاً در مورد همین فوت هیچنز این مساله باز با عبارات مثلی rest in peace ,... خود را نشان میداد.
ولی اگر مثلاً با کسی صحبت میکنید و او یادی از فرد فوت شده ای میکند جز خدا بیامرزتش و روحش شاد عبارت متداولی وجود ندارد،نمیتوانید بگویید برای شما آرزوی سلامتی دارم یا بقای عمر شما باشد.
من چند باری در مجالس ختم دفت کرده ام،واژگان متداول همه اش حول خدا و روح و بهشت و تقدیر و این موهومات میگردد.
بقای عمر شما باشد و غم آخرتان باشد تنها واژگان نسبتاً خوبی هستند که بندرت استفاده میشوند.
البته در زبان فارسی این مشکل معنی نامناسب واژگان غیر رسمی و حتی رسمی بسیار بیشتر است،مثلاً نوکرم و چاکرم و یاعلی و... در حال و احوال کردنها.
در اکثر گفتمان متداول واژگان کاملاً خالی از معنی هستند،شما باید بین غیر رسمی صحبت کردن و انتخاب درست کلمات یکی را انتخاب کنید
فرآیند خودمانی کردن گفته در زبان شیرین پارسی:
- امیدوارم غم آخرتان باشد
- غم آخرت باشه
- دوستم غم آخرت باشه
این مرز خودمانی کردن برای واژههای نه چندان محاورهای و گفتاری است.
خودمانی کردن:
- گویش و لهجه بومی را بکار گرفتن (در تهران: آخرتان -> آخرتون)
- آوا و لحن : تاکید (استرس) نداشتن روی واژهها و واگویش آنها: اگر یک واژه نه چندان آشنا به شیوهای بیان شود که گویی یک واژه روزمره است، شنونده به سادگی روزمرگی آن را میپذیرد مگر آنکه واژه بحثبرانگیر و یا بسیار ناآشنا باشد. واژههای که با این شیوه ردکردنی هستند: (پارسی به جای فارسی؛ پایهای به جای اساسی؛ پیشروی به جای جلو رفتن و ..)
هر آینه رسمی بودن یا نبودن یک واژه از دو فاکتور ریشه میگیرد:
- جایگاه طبقاتی کسانی که آن واژه را بکار میبرند: (استفتاءات جنسی-> جایگاه طبقاتی آخوند؛ بر و بکس (خیابانی)؛ ..)
- تعداد زمانهایی که شنونده آن واژه را در گفتگوهای روزمره میشنود. به ترتیب از زیاد به کم: گرداندن، گردوندن، چرخوندن؛ برای، واسه؛ نگریستن، نگاه کردن، دیدن؛ چگونه، چجوری و ...)
که هر دو با بکارگیری واژگان و با گذر زمان به سوی دلخواه خواهند رفت. اگرچه در هر حالتی،
بکار گرفتن یک واژه ناآشنا اندکی عجیب خواهد بود و تنها راه آن نیز بکارگیری بیشتر و پافشاری است.
اما واژه "روح"، تا آنجاییکه من میدانم روح همان تازی روان است و لزوما پیوندی به روح شبحوار سپید رنگی که در فیلم میبینیم ندارد.
روان در حقیقت همان چیزی است که به کالبد و جسم آدمی زندگی میبخشد و میتوان آن را نرمافزار مغز در نگر گرفت.
اکنون در جملهای مانند روحش شاد ما به جاودانگی روح اشاره میکنیم که به جای آن میتوانیم از جملههای زیر سود ببریم:
- یادش شاد/نیک
- خاطرهاش هنوز زنده است
- انگار همین دیروز بود که اینجا بود
- همیشه لطف داشت
- همیشه به یادشم
- ...
در نهایت اینکه همه اینها به خودباوری سخنگو برمیگردد. اگر با اعتماد به نفس بالا و به شیوه خودتان سخن
بگویید، دیگران نه تنها از اندکی عجیب و ناآشنا بودن آن نمیترسند که بلکه، تلاش در پیروی و یادگیری آن هم میکنند.
.Unexpected places give you unexpected returns