اصولا روشن فکری رو به معنای تفکیک دو اصل از یکدیگر است. به واژه اصل بیشتر توجه کنید..
روشن فکری در ایران به معنای «دگر اندیشی» تبدیل شده. روشن فکری باید هوش و زکاوت خاصی در پشت پرده پنهان کرده باشه ولی در ایران اصلا اینطور نیست. هرکی با هر چیزی مخالفت کنه یک لقب روشن فکر به او نسبت داده میشه. بخصوص اگر این مخالفت جنبه دینی و فرهنگی داشته باشه. بهتر بگم که در ایران روشن فکر اقتصادی و سیاسی نداریم!
در صورتیکه در سایر ملل که خودشان خالق روشن فکری هستند ، گونه های مختلف روشن فکری را دارند..
روشن فکری باید سودگرا باشه. یعنی چیزی جدید و پُرفایده رو خلق کنه که با قبلی در تضاد کامل باشه. نه اینکه کمی در چیز قبلی تغییر ایجاد کنه..
همه افراد هم روشن فکر نمی شوند. پس نمیشه لقب روشن فکری رو به هر دانشجوی فلسفه و معمار و مهندس و .. نسبت داد. روشن فکری باید دغدغه باشه. باید یک زخم ریشه دار عمیق در ذهن و روح فرد وجود داشته باشه تا برای تسکین این درد ، روشن فکر بشه. من اگر از رفاه و امنیت اقتصادی و جانی و فرهنگی برخوردار باشم، قطعا هیچگاه روشن فکر نخواهم شد..!
با این وجود هیچگاه روشن فکری در مغز کشاورز و دست های پینه بسته کارگر بیچاره نبوده! روشن فکری مربوط به قشر فقیر فرهنگی نیست. بلکه مربوط به قشر زخمی فرهنگی هست :-) (( بعدا تفسیرش میکنم ))
فرودگاه ها بوسه های بیشتری از سالن عروسی به خود دیده اند و
دیوارهای بیمارستان بیشتر از عبادتگاه ها دعا شنیده اند!