05-11-2017, 09:05 PM
بخشی از کتاب:
پدر و مادران آزاداندیش در نهایت امیدوارند کودکانی را تربیت کنند که اندیشمندان مستقلی باشند. آنها کمابیش همیشه اعلام میکنند، «بدون شک میخواهم کودکانی پرورش دهم که بااخلاق باشند، ولی نمیخواهم که مغز آنها را شستشو دهم.» بههرحال هر آموزشی شستشوی مغزی نیست و آموزش درست، همان چیزیست که کودک از سوی والدین نیازمند آن است. خانه جایی است که کودکان پیش از نخستین روز رفتن به مدرسه مهارتها و گرایشهای مهم - از زبان گرفته تا محافظت از خود و مهارتهای اجتماعی - را تا حدودی فرامیگیرند. تنها به یاد بسپارید که آموزش (ارائه راهنمایی به کودکان ما هم زمان با یادگیری مهارتهای زندگی) با تلقین (ریختن اندیشهها در مغز آنان بدون نیتی برای به چالش کشیدن انتقادی) متفاوت است.
آزمایشهای فراوان تأیید کرده که شیوه تربیت به شدت بر رشد اخلاقی کودکان مؤثر است. تربیت مقتدر (در مقابل سلطهگر) که مسئولیت را با انتظارات بیان شده با کلماتی بسیار دقیق و روشن به هم میآمیزد بیشترین موفقیت را داشته است
پژوهشگران دریافته «یک تصویر پایدار از اثرات پرورش کودک... [] والدینی که گرایش به اقتدار خشن و دلبخواه بدون چون و چرا یا قدرت قاطع دارند... احتمال موفقیت کمتری نسبت به پدر و مادرانی دارند که تأکیدهای واقعی بر استقرا و خردورزی داشته هم چنین شاید برای پاسخگویی و درک دیدگاه کودکان میکوشند.»
یک نمونه قوی از تأثیر شیوهی تربیت در رشد اخلاقی در کتاب شخصیت نوعدوست نوشتهی پژوهشگران ساموئل و پیرل اویلنر یافت میشود. اویلنر-ها بیش از 700 مصاحبه با بازماندگان اروپای اشغالی توسط نازیها - هم «نجاتبخشان» (کسانی که فعالانه قربانیهای شکنجههای نازی را نجات داده) و «غیر نجاتبخشان) (کسانی در برابر آزار دیگران منفعل بوده یا به طور فعال در این آزارها شرکت داشتند)- را برنامهریزی و اجرا کردند. این مطالعه تفاوتهای ژرفی در تربیت دو دسته را آشکار ساخت - در هر دو مورد زبان و فعالیتهایی که پدر و مادران برای آموزش ارزشهای خود به کار گرفته بودند.
شاید چیز شگفتانگیز نباشد که اخلاق بزرگسالان بازتاب آموزش اخلاق آنها در زمان بچگی باشد. آنچه برخی را دچار شگفتی میکند باورهای سنتی فرضی درباره آموزش اخلاقی، این است که کدام نوع از آموزش اخلاق به کدام نتیجه میانجامد.
افراد غیر-نجاتبخش به احتمال بیستویک درصد بیشتر از افراد نجاتبخش در خانوادههایی پرورش یافته که بر اطاعت تأکید کرده - قوانین به آنها تحمیل و اطاعت بدون چون و چرا خواسته شده - در حالی که افراد نجاتبخش سه برابر بیشتر از غیر نجاتبخشها «خردورزی» را هم چون یکی از عناصر آموزش خود دانستهاند. نویسندگان اعلام کرده که «روشن ساختن و توضیح کامل» «عبارت مورد علاقهی بیشتر افراد نجاتبخش» هنگام توصیف کردار والدین خود در منتقل ساختن مفاهیم اخلاقی و قوانین بود.
:e303:
پدر و مادران آزاداندیش در نهایت امیدوارند کودکانی را تربیت کنند که اندیشمندان مستقلی باشند. آنها کمابیش همیشه اعلام میکنند، «بدون شک میخواهم کودکانی پرورش دهم که بااخلاق باشند، ولی نمیخواهم که مغز آنها را شستشو دهم.» بههرحال هر آموزشی شستشوی مغزی نیست و آموزش درست، همان چیزیست که کودک از سوی والدین نیازمند آن است. خانه جایی است که کودکان پیش از نخستین روز رفتن به مدرسه مهارتها و گرایشهای مهم - از زبان گرفته تا محافظت از خود و مهارتهای اجتماعی - را تا حدودی فرامیگیرند. تنها به یاد بسپارید که آموزش (ارائه راهنمایی به کودکان ما هم زمان با یادگیری مهارتهای زندگی) با تلقین (ریختن اندیشهها در مغز آنان بدون نیتی برای به چالش کشیدن انتقادی) متفاوت است.
آزمایشهای فراوان تأیید کرده که شیوه تربیت به شدت بر رشد اخلاقی کودکان مؤثر است. تربیت مقتدر (در مقابل سلطهگر) که مسئولیت را با انتظارات بیان شده با کلماتی بسیار دقیق و روشن به هم میآمیزد بیشترین موفقیت را داشته است
پژوهشگران دریافته «یک تصویر پایدار از اثرات پرورش کودک... [] والدینی که گرایش به اقتدار خشن و دلبخواه بدون چون و چرا یا قدرت قاطع دارند... احتمال موفقیت کمتری نسبت به پدر و مادرانی دارند که تأکیدهای واقعی بر استقرا و خردورزی داشته هم چنین شاید برای پاسخگویی و درک دیدگاه کودکان میکوشند.»
یک نمونه قوی از تأثیر شیوهی تربیت در رشد اخلاقی در کتاب شخصیت نوعدوست نوشتهی پژوهشگران ساموئل و پیرل اویلنر یافت میشود. اویلنر-ها بیش از 700 مصاحبه با بازماندگان اروپای اشغالی توسط نازیها - هم «نجاتبخشان» (کسانی که فعالانه قربانیهای شکنجههای نازی را نجات داده) و «غیر نجاتبخشان) (کسانی در برابر آزار دیگران منفعل بوده یا به طور فعال در این آزارها شرکت داشتند)- را برنامهریزی و اجرا کردند. این مطالعه تفاوتهای ژرفی در تربیت دو دسته را آشکار ساخت - در هر دو مورد زبان و فعالیتهایی که پدر و مادران برای آموزش ارزشهای خود به کار گرفته بودند.
شاید چیز شگفتانگیز نباشد که اخلاق بزرگسالان بازتاب آموزش اخلاق آنها در زمان بچگی باشد. آنچه برخی را دچار شگفتی میکند باورهای سنتی فرضی درباره آموزش اخلاقی، این است که کدام نوع از آموزش اخلاق به کدام نتیجه میانجامد.
افراد غیر-نجاتبخش به احتمال بیستویک درصد بیشتر از افراد نجاتبخش در خانوادههایی پرورش یافته که بر اطاعت تأکید کرده - قوانین به آنها تحمیل و اطاعت بدون چون و چرا خواسته شده - در حالی که افراد نجاتبخش سه برابر بیشتر از غیر نجاتبخشها «خردورزی» را هم چون یکی از عناصر آموزش خود دانستهاند. نویسندگان اعلام کرده که «روشن ساختن و توضیح کامل» «عبارت مورد علاقهی بیشتر افراد نجاتبخش» هنگام توصیف کردار والدین خود در منتقل ساختن مفاهیم اخلاقی و قوانین بود.
:e303: