07-25-2015, 11:44 AM
بله حتی خود من درونا خیلی وقتا دوست دارم یا احساس مبرم میکنم که خدایی وجود داشته باشه، خدای خوبی، ولی میدونم که این با واقعیت های دیگه در تناقضه و میتونه اشتباه باشه. چون نمیتونم خلافش رو ثابت کنم!
میدونم که شهود من، غرایز من، معیار چیزی نیست.
غرایز و شهود ما بر اساس تاریخ و در طبیعت شکل گرفته. تمام اینا میتونه صرفا یک شبیه سازی و توهمی در مغز باشه. همونطور که در خیلی موارد مشخص شده و تجربه و علم ثابت کردن که افکار و رفتار خاصی از ما ماهیتا چنین چیزی است و هیچ حقیقت برتر و هوشمندتری در پس اون نیست.
برای اعتقادی که پایهء درستی داشته باشه، به چیزهای عمیق تر و محکم تری نیاز هست. به دلایل بهتری. که البته من گفتم من پاره ای از این تجربه رو دارم و به همین دلیل مدام میگم قوانین بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان. چون به این رسیدم، اما به بیش از این نرسیدم!
بنظر من معقوله که آدم نیک باشه، ظلم نکنه، جنایت نکنه، احتیاط کنه، ولی دیگه به اسلام و الله و نماز خوندن و روزه گرفتن و اینطور تلف کردن وقت و انرژی و هزار و یک چیزهای عجیب و خرافات دیگرش اعتقادی ندارم و بنظر من خیلی سخته که بشه حقانیت این چیزا رو ثابت کرد. اول شما برید ایرادهای تناقضهایی رو که گفتم بررسی کنید جواب بدید. تازه بعد از اونم راهیست بس طولانی و دشوار!
همیشه یک چیزی در درون من میگه که چیز بیشتری باید باشه، ولی خب این زمزمهء درونی این تصور، بارها به من ثابت شده که اعتباری نداره و براحتی میتونه خطا کنه اشتباه و در تضاد با واقعیت باشه. بنابراین دیگه باوجودی که این صدا و حس هنوزم هست، ولی اون رو معیار قرار نمیدم اثبات چیزی نمیدونم.
میدونم که شهود من، غرایز من، معیار چیزی نیست.
غرایز و شهود ما بر اساس تاریخ و در طبیعت شکل گرفته. تمام اینا میتونه صرفا یک شبیه سازی و توهمی در مغز باشه. همونطور که در خیلی موارد مشخص شده و تجربه و علم ثابت کردن که افکار و رفتار خاصی از ما ماهیتا چنین چیزی است و هیچ حقیقت برتر و هوشمندتری در پس اون نیست.
برای اعتقادی که پایهء درستی داشته باشه، به چیزهای عمیق تر و محکم تری نیاز هست. به دلایل بهتری. که البته من گفتم من پاره ای از این تجربه رو دارم و به همین دلیل مدام میگم قوانین بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان. چون به این رسیدم، اما به بیش از این نرسیدم!
بنظر من معقوله که آدم نیک باشه، ظلم نکنه، جنایت نکنه، احتیاط کنه، ولی دیگه به اسلام و الله و نماز خوندن و روزه گرفتن و اینطور تلف کردن وقت و انرژی و هزار و یک چیزهای عجیب و خرافات دیگرش اعتقادی ندارم و بنظر من خیلی سخته که بشه حقانیت این چیزا رو ثابت کرد. اول شما برید ایرادهای تناقضهایی رو که گفتم بررسی کنید جواب بدید. تازه بعد از اونم راهیست بس طولانی و دشوار!
همیشه یک چیزی در درون من میگه که چیز بیشتری باید باشه، ولی خب این زمزمهء درونی این تصور، بارها به من ثابت شده که اعتباری نداره و براحتی میتونه خطا کنه اشتباه و در تضاد با واقعیت باشه. بنابراین دیگه باوجودی که این صدا و حس هنوزم هست، ولی اون رو معیار قرار نمیدم اثبات چیزی نمیدونم.