07-25-2015, 11:19 AM
سارا نوشته: همه ی ما به این مراحل رسیدیم که اگر خدایی وجود داشته باشد به یقین ظالم ترین موجود است . خیال کردید که من همچین فکری راجع به خدا نکرده ام . چرا اگر شما اهل فکر باشید و دغدغه هستی و وجود را داشته باشید به چنین کفرهایی به چنین نا امیدی هایی می رسیدید.فکر کردید من جدی نیستم همینطور عصبانی شدم یه چیزی میگم؟
نه دوست عزیز چیزی که میگم دقیقا چیزی هست که فکر میکنم عین تجربه و درک من بوده و استدلال های من کاملا جدی هستن. ایرادهایی که میگیرم دقیقا جدی هستن و برای من معیار قضاوتند. گفتم که بخاطر اینکه من به این نتیجه رسیدم که شهود و تصورات و خوشایندهای ما معیار چیزی نیستن. البته امثال دکارت هم فکر کنم کم و بیش همین مسیر رو طی کردن.
ما دوست داریم خدایی باشه، خدای خوبی باشه، ولی این دلیل نمیشه حقیقت هم همین باشه! باید اینو بفهمید! میل خودتونه اگر دوست دارید با تصورات خودتون بیشتر حال میکنید فکر میکنید معیاره خودتون میدونید. ولی من به این نتیجه رسیدم که عقل و خرد معتبرتره.
اگر از کسی و چیزی عصبانی هم هستم واقعا عصبانی هستم به دلایل واقعی. بهانه نیست، احساسات سطحی و گذرا نیست.
امثال شما بله یه وقتا عصبانی میشید مثل مادر من دوتا بد و بیراه میگید ولی در همون حده چون خودتون هم در حد بیشتری نیستید آخرش یا از اول سطحی فکر کردید میبینید خودتون سطحی بودید یا بازم پناه میبرید به خیالات خوشایند و توهماتی که خدای خوبی هست و این حرفا. خلاصه خوشید اینطوری باشید. ولی من اینطوری نیستم. میفهمی؟ چرا؟ چون من شاید از اولش این استعداد این ظرفیت بیشتر رو داشتم. من خواستم ابرانسان باشم.
ذهنهای قدرتمند دین رو، اینطور باورها رو، در هم میکوبند. چه باور بکنید چه نکنید. ولی من به این رسیدم. اندیشمندان و روشنفکران هم همین کار رو کردن در رنسانس و این باورها رو به زیر کشیدن. شما میگید اونا از عقش و عرفان خبر نداشتن، خیله خب، پس خوشا بحال شما که خبر دارید (که در حقیقت فقط یک توهم هست به احتمال زیاد و فکر میکنید که خبر دارید). بهرحال واقعیت اینه. عقل و خرد و حتی وجدان بشری در مقابل ادیان و خداشون، علم در برابر مذهب. این واضحه. شوخی نیست. سطحی نیست. هیجان گذار نیست. عین چیزیه که من بهش رسیدم و قبولش کردم. بحث عصبانیت و احساسات گذرا نیست.
ریاضی! میفهمید؟ منطق و ریاضی.
من یه مثال چند روز پیش توی مقالهء ویکیپدیا داشتم میدیدم که مثال زده بود که چقدر شهود ما خطاپذیر و غیرقابل اعتماده. تست و نمونه ای بود که اساتید دانشگاههای مثلا آمریکا توی کلاس ریاضی به دانشجوها میدن که بفهمن هیچوقت به شهود و تصورات خودشون بجای اثبات به شیوهء کاملا دقیق و منظم و طبق اصول ریاضی و منطق تکیه نکنن. این واقعیته دوست عزیز! شهود ما هیچی نیست. هیچ اعتباری نداره. مگر در جای خودش به شکلهایی و معمولا در کنار و تکمیل با چیزهای دیگری.
البته اینم بگم حتی ریاضیدان خودشون در باب پیدا کردن و تعریف و اثبات پایه ها و بنیادهای ریاضیات موندن! در اون مقالات که اینطور نوشته بود. یعنی بله، حتی حقانیت ریاضیات هم بصورت 100% و کامل قابل اثبات نبوده تاحالا، حتی دورتر از این حرفا. ولی خب چیزی که هست با همون شهود و تجربه و عقل هم ما در می یابیم و این براحتی قابل بررسی و مشاهده است که منطق و ریاضیات اعتبار و درست و استحکام زیادی داره و در بیشتر موارد بر شهود بشری میچربه. درواقع این خود از جهاتی امری شهودی است!!
و در پایان بازم تکرار میکنم که من فقط با ادیان کلاسیک/رسمی و خداشون مشکل دارم چون واضحا غیرمنطقی و پر از تناقضه، و این تناقض ها به هیچ روی شوخی نیستن، عصبانیت و بد و بیراه من سطحی و گذرا نیست، کاملا جدی و پایداره. اما من با اصول بنیادین معنویت و مشترکات بین ادیان (از قبیل دزدی نکردن، قتل نکردن، زنا نکردن، ظلم نکردن، خودکشی نکردن و اینطور چیزها) مشکلی ندارم.