07-25-2015, 11:12 AM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا و أفوا الكیل اذا كلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ذالك خیر و احسن تاویلا و لا تقف ما لیس لك به علم ان السمع و البصر والفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا و لا تمش فی الارض مرحا انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا""هم نه نزدیك می شوید داراییِ پدرمردهُ جز به همان اوست نیکوتر تا می رسد تنومندی اش هم رسا کنید به پیمان چون پیمان بود پرسنده گشته ای هم رساکنید فروش را گداری فروختید هم ارز دهید به سهم دهندهء خیلی پابرجا خواسته گشته آن بهتریست هم نیکوتر انجامگاهی هم نایست چه نیست تا برایت بهش دانشی چون شنوایی هم بینایی هم دل همگی آندسته بود باره اش پرسنده گشته ای هم نباشد می گذری در زمین آسوده ای چونی نمی شکافی زمینُ هم نمی رسی کوهها درازایی"
kourosh_iran نوشته: اوه اوه نه تو رو خدا نمیخوام کونم پاره شه!طلب چی داریم ما. والا به یه زندگی ساده راضی هستیم همینکه الکی کونمون رو پاره نکنه تهدید عذاب ابدی بخاطر بهانه های دوزاری نکنه راضی هستیم.ضمنا آدم اول باید واقعا به وجود و حقانیت چیزی اونقدری مطمئن بشه بعد بره کلی هزینه کنه سرمایه گذاری کنه خطر کنه توی راه سخت و طولانیش بره. درحالیکه من اصولا در درجهء اول به وجود و کیفیت خدا و قصد و غرضش از این کارها شک دارم. شاید باور نکنید اما واقعا شک دارم. چون من یاد گرفتم به تجربه دریافتم که تصورات و شهود ما اونقدرها هم قابل اطمینان نیست، بلکه باید به عقل و علم و خرد و وجدان خودت رجوع کنی و به توصیه هاشون عمل کنی.ما خیلی خیالات میکنیم خیلی دلمون خوشه، اما هیچ تضمینی هیچ دلیل روشنی وجود نداره که خیالات و خوشایندها و خواسته های ما حقیقت هم داشته باشه یا حقیقت/تحقق پذیر باشه.منکه شروع کردم تاحدودی ولی بعد سرد و پشیمون شدم. خیلی پیچیده بود خیلی سخت بود. و خیلی تردیدها اومد سراغم دیدم نه این نه سر و تهش معلومه نه کاری که جز از رستم بربیاد! فهمیدم این راه من نیست. عاقلانه نیست.البته الانم بقول مادرم شاید بنوعی دارم سلوک معنوی میکنم!! مادرم که خیلی اصرار داره بگه اینطوره. چون من بچه خیلی خوبی هستم آزارم به هیچکس نمیرسه. مگر این بحثهای توی نت رو بگی :e057:من با روش خودم با راه فعلی خودم بقدر کافی، یا درواقع شاید حداقلی، راضی هستم. بیشتر از اینم میدونم که خارج از توانمه طبق تجربه ای که داشتم. یک اشتباه رو چند دفه نباید تکرار کرد!علم و خرد و واقعیت گرایی و عملگرایی و کنار گذاشتن ترسهای بیهوده امیدهای بیهوده رو کنار گذاشتم، زندگیم خیلی بهتر شد. ولی در کنارش یه معنویت و اصول و مشترکات حداقلی دارم.بنظر من اگر خدا خدای درست و حسابی باشه واقعا کمال مطلق و خیرخواه و مهربان باشه، باید افرادی مثل منو هم قبول کنه، جهنم نبره عذاب نکنه، چون واقعا روا نیست. حتی بیش از این، باید در نهایت ما رو هم کمک کنه کند و خورده خورده هم که شده طی مسیر و سیر و سلوک کنیم به سعادت و خوشبختی بزرگ ابدی برسیم. من جز این نمیتونم برای تعریف چنین موجودی تصور کنم. این رو عقل و وجدان من تایید میکنه. نظرات دیگران یا یک سری کتاب و نوشته این وسط اگر متضاد با اینها باشه، چی حاصل میشه؟ یا سردرگمی (که من تا مدتها داشتم)، یا اینکه اون کتاب و نوشته ها و گفته ها رو رد کنی یا حداقل بگی معلوم نیست اصالتش شاید تحریف شده شاید تفسیر دیگری داره شاید خواستن صرفا مردم رو بترسونن در سطح عوام بوده و خلاصه از اینطور فرضیه ها.خدا باید خدای درست و حسابی باشه!بنظر شما آخه این خدایی که توی ادیان توی کتابهای مقدس مثلا همین قرآن خودمون تعریف کرده، اصلا قابل قبوله؟ تناقض نداره؟ بچه گانه نیست؟ احمقانه نیست؟ مسخره نیست؟ بنظر منکه هست! دلایلش رو هم گفتم. اگر خواستید و تونستید جواب بدید خب بگید مشکل کجاست!ضمنا توی همین زندگی سختی و رنج و محرومیت بقدر کافی هست، من نمیدونم این خدا میخواد اون دنیا هم بابت چی دیگه ما رو عذاب کنه از بدبختی و رنج و عذاب خیلی خوشش میاد مثل اینکه!برخی راهی کار سخت می کنند در باور به خداوند برخی اینگونه می باورانند که آیین آشتی اسلام سخت گیرست که هر چند نماز خواندنش که زمانشان هدر می رود ،سراسر گریز است ،چرا بد اندیشه دارند چرا روز واپسین را باور ندارند چرا تنها زمان سختی صدایش می زنند هم زمان آسانی فراموشش می کنند او می تواند مردم را چند دسته کند همانند سوریه عراق مردم به خون همدیگر تشنه باشند که از خداوند رویگردانیدند،خداوندا مرا نشسته در میان ناباوران مگذار که چیزی ازشان دستم نگیرد