07-25-2015, 09:30 AM
kourosh_iran نوشته: من الان مثلا چکار کنم منتظر خدا بشم؟ قبلا منتظر شدم ولی جز به فاک رفتن نصیبم نشد! ولی از وقتی واقعگرا و عملگرا شدم و دنبال قدرت و راهکارهایی با استفاده از عقل و هوش و ارادهء خودم و علم رفتم، چیزهای خیلی بیشتر حل شد و خیلی موفق تر شدم زندگی خیلی بهتری نسبت به قبل پیدا کردم. عمرا از ایمان و اعتقاد و دعا و نماز و روزه چنین اثری ندیدم!
بگم از وقتی من این نگرش و اتکا به نیروهای خود رو بکار گرفتم، البته در کنار اصول بنیادین معنویت و احتیاط در رعایت کردم مشترکات میان ادیان، انگار حتی خدا هم با این مشکلی نداره چون همچنان در جاهایی که از دست خودم خارجه کمک میکنه. بنابراین من بازم اینجا تناقض میان ادعاهای ادیان و مذهبیون با واقعیت و تجربه می بینم.
خب معلومه که با نشستن یکجا و متنظر بودن هیچ چیزی عاید آدمی نمی شود حتی یک تکه نان ! چه برسد به خدا!!!!! مگر نشنیدید که عرفا می گویند ما سالک هستیم. سالک یعنی چی؟ یعنی پیماننده ی راه! خب عرفا چه راهی را می پیمایند؟ راه خدا را طی می کنند. راه خدا را چجور می توان پیدا کرد؟ باید اول به طلب برسیدید! شما اگر واقعا با تمام وجودتون بطلب برسیدید . یعنی واقعا مشتاق قرب شوید مشتاق درک حقیقت شوید. بطوریکه از شوقش نه خواب داشته باشید و نه خوراک . خب به طلب رسیدید. بعد از طلب هم منازلی هست ولی خب شما باید به منزل اول برسید بعد. در خود قرآن هم آمده کسی که به آنچه که می داند عمل کند خدا به آنچه نمی داند او را آگاه می کند. با فحش دادن به خدا و ظالم خواندنش هیچ اتفاقی نمی افتد. همه ی ما به این مراحل رسیدیم که اگر خدایی وجود داشته باشد به یقین ظالم ترین موجود است . خیال کردید که من همچین فکری راجع به خدا نکرده ام . چرا اگر شما اهل فکر باشید و دغدغه هستی و وجود را داشته باشید به چنین کفرهایی به چنین نا امیدی هایی می رسیدید.
اگر واقعا دغدغه ی خدا را دارید . یک کتاب پیشنهاد می کنم تذکره الاولیا عطار و بعد از آن کتاب منطق الطیر عطار . برای رسیدن، باید خیلی زجر کشید و حرکت کرد آنهم نه بیرونی که درونی . حرکت درونی خیلی سخت تر است خیلی . بخصوص اگر اطرفیان شما همه اهل دنیا باشند. خیلی احساس تنهایی خواهید کرد خیلی . نه می توانید از احوالاتتان به کسی بگویید و اگر هم بگویید کسی شما را درک نخواهد کرد . شروعش خیلی سخت است خیلی فقط باید صبور بود.