07-21-2015, 10:13 PM
سر ظهر که اوشیما به باغ میرود تا ناهار بخورد، من جایش را پشت پیشخان میگیرم.
در همین وقت یکی از زنها جلو می آید و میگوید: “ببخشید اما سئوالی داشتم.” قدبلنده است.
لحن صحبتش خشن و انعطاف ناپذیر است، مثل تکه نانی که کسی روی قفسه ای فراموش
کرده باشد.
لحن صحبتش خشن و انعطاف ناپذیر است، مثل تکه نانی که کسی روی قفسه ای فراموش
کرده باشد.
“بله، چه فرمایشی داشتید؟”
سگرمه در هم میکشد و طوری نگاهم میکند که انگار عکسی هستم از قاب درآمده. “شما
دانش آموز دبیرستانی نیستی؟”
دانش آموز دبیرستانی نیستی؟”
جواب میدهم: “بله، درست است. دوره کارآموزی را میگذرانم.”
“میتوانم با یکی از دست بالاهایت حرف بزنم؟”
میروم به باغ سراغ اوشیما. او آهسته آهسته قهوه اش را پس از غذا مینوشد، خرده های
خوراک را از روی زانو میتکاند و می آید تو.
خوراک را از روی زانو میتکاند و می آید تو.
اوشیما با محبت میپرسد: “بله ، فرمایشی داشتید؟”
زن میگوید: “فقط برای اینکه بدانید، ما در تمام کشور تسهیلات فرهنگ عمومی را از نظرگاه زنان
بررسی میکنیم و با سهولت استفاده و دسترسی و مباحث مربوط به خدمات سروکار داریم.
گروه ما تحقیقات و برنامه یک ساله دارد تا یک گزارش عمومی از یافته هامان بدهد. عده زیادی
زن در این پروژه شرکت دارند و ما دو تا از قضا مامور این منطقه شده ایم.”
بررسی میکنیم و با سهولت استفاده و دسترسی و مباحث مربوط به خدمات سروکار داریم.
گروه ما تحقیقات و برنامه یک ساله دارد تا یک گزارش عمومی از یافته هامان بدهد. عده زیادی
زن در این پروژه شرکت دارند و ما دو تا از قضا مامور این منطقه شده ایم.”
اوشیما میگوید: “اگر اشکالی ندارد، ممکن است نام این سازمان را بفرمائید؟”
زن یک کارت اشتغال در می آورد و به دست او میدهد.
اوشیما بی آنکه حالتش تغییر کند آن را به دقت میخواند، بعد روی پیشخان میگذارد و با لبخند
درخشانی سربرمیدارد و با دقت به زن خیره میشود. لبخندی پرمعنا که کافی است گونه های
هر زنی از آن سرخ شود.
درخشانی سربرمیدارد و با دقت به زن خیره میشود. لبخندی پرمعنا که کافی است گونه های
هر زنی از آن سرخ شود.
اما این زن در کمال تعجب واکنش نشان نمیدهد و حتی ابرویش هم تکان نمیخورد. “بدبختانه ما
به این نتیجه رسیده ایم که کتابخانه شما فاقد بسیاری از امکانات است.”
به این نتیجه رسیده ایم که کتابخانه شما فاقد بسیاری از امکانات است.”
اوشیما حرفش را اینطور تعبیر میکند: “منظورتان از نظرگاه زنان است، دیگر؟”
زن میگوید: “درست است، از نظرگاه زنان.” گلوئی صاف میکند. “میخواهیم این موضوع را با
هیات مدیره تان مطرح کنیم و پاسخش را بشنویم، البته اگر اشکالی نداشته باشد.”
هیات مدیره تان مطرح کنیم و پاسخش را بشنویم، البته اگر اشکالی نداشته باشد.”
تعلیم معلم به كسی ننگ ندارد
سیبی كه سهیلش نخورد رنگ ندارد